دوشنبه

علی معزی برای بار چهارم از رفتن به دادگاه خودداری کرد


هرانا - علی معزی که کماکان به دستور قاضی صلواتی ممنوع الملاقات می‌باشد، چون دادگاه را مشروع نمی‌دانست، برای بار چهارم از رفتن به دادگاه امتناع کرد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب روز چهارشنبه ۲۹ آذر ماه برای زندانی سیاسی علی معزی وقت دادگاه تعیین کرده بود، که با سرباززدن وی از شرکت در جلسه دادگاه این جلسه برگزار نشد.

این چهارمین باری بود که علی معزی بدلیل اینکه دادگاه انقلاب را مشروع، قانونی و عادل نمی‌داند، از رفتن به دادگاه امتناع کرد و در صورتی که برای بار پنجم نیز حاضر به شرکت در جلسه دادگاه نشود، حکم وی بصورت غیابی صادر خواهد شد.

علی معزی که بدستور قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به دلیل خودداری از شرکت در جلسه دادگاه ممنوع الملاقات می‌باشد، با وجود حضور خانواده‌اش در سالن ملاقات، امروز نیز اجازه انجام ملاقات با ایشان را پیدا نکرد.

گفتنی است، علی معزی به سرطان مثانه مبتلا می‌باشد و در هنگام بازداشت در حال انجام دوره درمان پزشکی خود بود که بازداشت وی موجب ناتمام ماندن روند درمانی وی گردید و مسئولین زندان تاکنون هیچ‌گونه اقدامی برای درمان این زندانی سیاسی انجام نداده‌اند.

علی معزی از خردادماه ۹۰ تاکنون در بازداشت موقت به سر می‌برد و ۷ ماه را در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین سپری کرده است.

پرونده وی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام محاربه و هواداری از سازمان مجاهدین در حال رسیدگی می‌باشد.

معزی که حدود سه ماه و نیم را در انفرادی گذرانده به اتهام شرکت در مراسم یادبود محسن دکمه‌چی، علی صارمی و جعفر کاظمی بازداشت شده بود.

جعفر کاظمی و علی صارمی، بیش از یک سال پیش در زندان اوین اعدام شدند و محسن دکمه‌چی نیز پس از ابتلا به بیماری سرطان در زندان رجایی شهر کرج و بدلیل عدم اعطای مرخصی استعلاجی بموقع جهت مداوا، درگذشت.

لازم به یادآوریست، پیش از این نیز دادگاه انقلاب کرج، علی معزی را در پاییز ۸۷ به اتهام دیدار با همسر و ۲ تن از فرزندانش در اشرف به ۲ سال زندان محکوم کرده بود که وی حبس خود را در زندان رجایی شهر کرج سپری نمود.
Balatarin

انتقال مجدد مهدی خزعلی به انفرادی بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین


هرانا - مهدی خزعلی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین دوباره به انفرادی بند ۲۰۹ این زندان منتقل شد.

بنا به گزارش تارنمای کلمه، مهدی خزعلی، پزشک و نویسنده منتقد که روز پنج شنبه، پس از نزدیک به دو ماه انفرادی به بند عمومی منتقل شده بود، دوباره و بدون ارائهٔ توضیحی به انفرادی بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.

روز گذشته نیز خبری منتشر شده بود که زهرا خزعلی دختر این زندانی سیاسی برای بازجویی و ارائه پاره‌ای توضیحات به دادسرای مقدسی زندان اوین و پسرش محمدصالح خزعلی نیز با تماس تلفنی به دادسرای مقدسی احضار شده‌اند.

هنگام انتقال خزعلی به بند ۳۵۰ همسر این زندانی سیاسی با اعلام اینکه "کمی لاغر شده بود اما روحیه اش همچنان خیلی خوب بود" گفته بود: خودشان هم نمی‌دانستند که برنامه چیست. اول به ایشان گفته بودند که قرار است آزاد شوند و بعد هم خبر دادند که منتقل می‌شوید به بند ۳۵۰.

وی در ادامه افزوده بود: مسئولان بند ۲۰۹ هم به ما اطلاع دادند که پرونده دیگر در اختیار قوه قضائیه است و در واقع از وزارت اطلاعات منتقل شده به قوه قضائیه و دیگر باید از آن طریق پرونده را پیگیری کنیم.

مهدی خزعلی نهم آبان ماه سال جاری به همراه جمعی از فعالان مدنی که برای بررسی مسایل روز در سرای اهل قلم جلسه‌ای تشکیل داده بودند توسط مامورین امنیتی بازداشت شدند.
Balatarin

اعتراض گسترده زندانیان سیاسی اوین به برخوردهای غیر قانونی مسئولین


هرانا - در پی تبعید غیر قانونی دو تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین به زندان رجایی شهر، این بند شاهد اعتراضات گسترده زندانیان سیاسی بود.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین از روز سه‌شنبه ۵ دی ماه در پی تبعید غیر قانونی محمد سیف‌زاده و مصطفی نیلی به زندان رجایی شهر کرج به مدت چهار روز از دریافت غذای زندان امنتاع کردند.

همچنین زندانیان بند ۳۵۰ که در پی انتقال اجباری دو همبندی خود در هوا خوری بند تجمع کرده بودند، به سردادن شعارهای اعتراضی و سرود پرداختند.

در این تجمع که قریب ۷ ساعت به طول انجامید زندانیان به سردادن شعار "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر"، "زندانی سیاسی آماده شهاد، مرگ به از زندگی به خفت" پرداختند و سرود‌ها: "مرغ سحر، زده شعله درچمن، سراومد زمستون، یار دبستانی،‌ای ایران و..." را نیز زمزمه کردند.

گفتنی است، در پی تجمع زندانیان در هواخوری بند ۳۵۰ در یگان حفاظت و گارد ضد شورش زندان اعلام آماده باش شده بود.

هم‌چنین امیر خسرو دلیرثانی زندانی سیاسی و فعال ملی- مذهبی نیز در اعتراض به برخورد غیر قانونی مسئولین و تبعید بدون حکم قضایی همبندیانش اعلام اعتصاب غذا نموده است.

ﻭﮐﻼ‌ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ دان‌هایی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ۳۵۰ دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺭﺍ ﻏﯿﺮﻗﺎﻭﻧﯽ دانسته ﻭ تبعید ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ‌ای که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود می‌باشد را ﻧﯿﺎﺯمند ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ می‌دانند و معتقدند ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﯾﺎﺭ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺍﺣﮑﺎﻡ، برای تبعید ایشان ﺧﻼ‌ﻑ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺖ.

لازم به یادآوریست، سیدمحمد سیف‌زاده، عضو موسس و زندانی کانون مدافعان حقوق بشر با وجودی که در ماههای پایانی محکومیت زندان دو ساله خود قرار دارد، از بند ۳۵۰ زندان اوین تحت عنوان انتقال به بهداری خارج گردیده و بدون اینکه بتواند وسایلش را جمع آوری نماید و یا از همبندیانش خداحافظی کند، به زندان رجایی شهر کرج تبعید شده است.

هم‌چنین مصطفی نیلی از فعالان سابق دانشجویی دانشگاه امام خمینی قزوین و عضو اسبق تشکل دانشجویان اصلاح طلب این دانشگاه نیز که از مرداد ماه سال ۹۰ در حال تحمل زندان ۳ ساله خود در بند ۳۵۰ بود، همراه با محمد سیف‌زاده به زندان رجایی شهر انتقال یافته و هنگام انتقال به همبندیان خود اعلام کرده، در اعتراض به این برخورد غیر قانونی به اعتصاب غذای نا‌محدود دست خواهد زد.
Balatarin

کمبود فضای فیزیکی رنجی مضاعف برای زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر


هرانا - اضافه شدن تراکم جمعیت سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج و ساعات محدود هواخوری باعث اعتراض زندانیان در این زمینه شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج پس از انتقال ۷ زندانی عقیدتی در تاریخ ۳ دی ماه و ۲ زندانی سیاسی در تاریخ ۵ دی ماه و با بالارفتن تراکم جمعیتی، این اعتراضات وارد مرحله تازه‌ای شد.

زندانیان سیاسی سالن ۱۲ که از بدو ورود به این سالن در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ همواره از طریق نامه نگاری و صحبت با مسئولین زندان سعی در الحاق اتاق بزرگ انتهای سالن (معروف به حسینیه) که به وسیله یک دیوار آجری از این سالن جدا سازی شده را داشته‌اند، در تاریخ ۶ دی ماه در اعتراض به کمبود فضای داخلی بند و همچنین وقت بسیار محدود هواخوری از شرکت در آمار صبح‌گاهی امتناع می‌کنند.

رئیس زندان (مردانی)‌‌ همان روز با حضور در سالن ۱۲ به زندانیان وعده می‌دهد که مشکل کمبود فضای ایشان بزودی برطرف نماید که این وعده تاکنون عملی نشده است.

اکنون سرانه فضای مسکونی برای هر نفر زندانی در سالن ۱۲ تنها ۳.۵ متر مربع (با احتساب راهرو) می‌باشد، در حالی که مسئولین سازمان زندان‌ها می‌گویند استانداردهای کشوری ۱۲ تا ۱۷ متر مربع فضا برای هر زندانی در نظر گرفته است.

مشکل کمبود فضای مسکونی در داخل زندانهای ایران و تراکم جمعیت زندانیان از مواردی است که مسئولین نیز به آن اذعان داشته و آن را باعث عدم بهره‌مندی زندانیان از امکانات ضروری زندگی و محیط بهداشتی قلمداد کرده‌اند.

گفتنی است، هم اکنون بیش از ۸۰ زندانی سیاسی در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج نگهداری می‌شوند که از امکان ملاقات حضوری، تلفن، مکاتبه و بسیاری دیگر از حقوق خود محروم می‌باشند.
Balatarin

دیدار خواهر و برادر سعید زینالی دانشجوی مفقود شده با احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران


دیدار خواهر و برادر سعید زینالی دانشجوی مفقود شده با احمد شهید

منبع -الناز و مسعود خواهر و برادر سعید زینالی، دانشجوی ناپدید شده، 12 نوامبر 2012 با دکتر احمد شهید در برلین ملاقات کردند. در این دیدار آنان از نحوه دستگیری برادرشان در 23 تیرماه 1378 پس از اعتراضات دانشجویی 18 تیر وناپدید شدن او و پیگیری های پدر و مادرشان برای یافتن فرزند دلبندشان، اطلاعات کامل و دقیقی در اختیار احمد شهید قرار دادند و از ایشان درخواست کردند از مقامات قضایی ایران بخواهد تا به درخواست های مادر رنجدیده شان پاسخ دهند و بگویند چه بر سر سعید آورده اند!

الناز و مسعود زینالی با یادآوری روزها و سال های پر رنج 13 سال دوری از برادر، در حالی که به شدت متاثر شده بودند از فشارها و تهدیدهایی که خود و خانواده به ویژه مادرشان با آن روبروهستند توضیحاتی را ارائه دادند و از حق خود برای یافتن برادرشان دفاع کردند.

آنان از دکتر احمد شهید درخواست کردند برای یافتن مفقود شدگان سیاسی در ایران به ویژه سعید زینالی، تلاش و از حقوق آنان دفاع کند.

الناززینالی از خاطرات تلخ دوران نوجوانی و جوانی خود که همواره توام با هراس، اضطراب و وحشت بوده و بازداشت خود و مادرش- اکرم نقابی، تنها به دلیل تلاش برای یافتن سعید، حکایت کرد و یادآور شد که از این پس صدای مادرشان را به تمام نهادهای حقوق بشری و مردم آزاده جها ن خواهند رساند.

لینک مربوط 
Balatarin

خواهر سعید زینالی، که چهارده سال پیش به زندان رفت و بازنیامد: بازجو گفت دنبال دو تکه استخوان او نباشید


روز آنلاین - "بازجو گفت بعد از یازده - دوازده سال مادرت افتاده دنبال دو تا تکه استخوان؟ گفتم او مادر است حق دارد همان دو تا تکه استخوان را مادرم میخواهد استخوان بچه اش است همان دو تا تکه استخوان را نشان مادرم بدهید اگر مرده، قبرش را نشان مان بدهید بگویید که زنده نیست تا ما بدانیم سعید ما کجاست زنده یا مرده اش کجاست. اما گفت به مادرت بگو اگر باز دنبال سعید بگردد و پی گیری کند برای همه اعضای خانواده شما مشکل ایجاد می شود و یادت نرود برادر دیگری هم داری.."

اینها را الناز زینالی در مصاحبه با "روز" می گوید. الناز خواهر سعید زینالی که وقتی برادرش را چند روزی پس از 18 تیر ۷۸ در منزلشان بازداشت کردند تنها ۱۰ سال داشت او اما دو سال پیش به همراه مادر بازداشت شد و در اتاق‌های بازجویی، او را تحت فشار قرار دادند تا مادر را مجبور کند دست از پی گیری درباره سرنوشت سعید بردارد.

خواهر سعید زینالی می‌گوید که او را مجبور کرده‌اند در مقابل دوربین نشسته و علیه مادرش سخن بگوید "گفتند برای آرشیو وزارت کشور است".

سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیو‌تر دانشگاه تهران در دست نیست.

خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.

اکرم نقابی، مادر سعید زینالی دو سال پیش به "روز" گفته بود که نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم؟

او توضیح داده بود: مدام می گویند در حال پی گیری هستیم تا به حال نگفته اند سعید کجا است و چه بر سر او آمده، آیا زنده است یا مرده. فقط از دفتر آقای نقدی آن موقع به ما گفته بودند که بچه ات را واحد عملیات ما گرفته و بیخود نیایید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم. اما هیچ خبری نشد. بعد که آقای قالیباف شد فرمانده نیروی انتظامی از دفتر او سرهنگ فاطمی زنگ زد و گفت عکسی از سعید بیاورید تا پی گیری کنیم. پدرش عکس او را برد و گفتند پی گیری میکنیم هفته دیگر ملاقات کنید هفته بعد رفتیم گفتند همین روزها ملاقات می دهیم اما بعد گفتند دست ما نیست و متاسفیم. چهار سال قبل آقای سالارکیا گفت با وزارت اطلاعات صحبت کرده اند و قرار است به ما ملاقات دهند تا سعید را ببینیم. رفتیم دفتر آقای مرتضوی گفتند ده روز دیگر بیایید. هی ده روز، ده روز تمدید کردند. اخر سرهم گفتند بروید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم و فعلا به خود ما هم اجازه نمیدهند و... تمام این سالها اندازه یک کارتن ما فقط شماره نامه داریم که به ارگان های مختلف از بیت رهبری، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و دادستانی و هر جایی که فکر کنید نوشته ایم و رفته ایم پی گیری کرده ایم و در نهایت هم به نتیجه ای نرسیده ایم.

اکرم نقابی مادر سعید به اتفاق دخترش الناز زینالی، ۱۷ تیرماه ۸۹ بازداشت شدند. الناز با قرار کفالت و خانم نقابی با قرار وثیقه آزاد شده اند.

مادر سعید زینالی آبان ماه امسال هم در مصاحبه با "روز" گفته بود: یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم. رفتیم دادستانی گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن میکنیم. آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع میخواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض میکند اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟ در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت میدهیم با حاجی ملاقات کنید اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ من هم که نمی روم خودشان زنگ میزنند می گویند فلان روز بیا فلان جا درباره سعید صحبت کنیم. می رویم باز ما را بازی میدهند. میگویند درخواست ملاقات بنویس. می نویسیم می گویند خبر میدهیم و دیگر باز خبری نمی شود. دیگر بریده ام، نمیدانم چه باید بکنم، به کدام عدالت و کدام قانون شکایت ببرم. خودشان زنگ میزنند می روم میگویند یک ماه صبر کن. دو ماه صبر کن ما خبر میدهیم و مساله امنیتی است و...

مصاحبه "روز" با الناز زینالی، خواهر سعید زینالی را در ذیل بخوانید.



شما به اتفاق مادرتان تیرماه ۸۹ بازداشت شدید برگردیم به همان زمان. علت بازداشت شما چه بود؟

من به اتفاق دختر خانم ژیلا مهدویان قرار بود به ترکیه سفر کنیم. شب قبل از پرواز، حدود ساعت 12 شب بود که مامورها ریختند خانه ما؛ من و مادرم را بازداشت کردند. گفتند که تنها چند تا سوال داریم و قاضی کشیک قرار است سوالات را بپرسد و صبح به خانه برمیگردید. تمام وسایل خانه را گشتند و شناسنامه ها، دفترچه های بانکی، دفتر تلفن ها و هر چیزی که دست شان می رسید را هم با خود بردند. من اصلا نمیدانستم چرا چنین رفتاری انجام میدهند. ما را به سلول های انفرادی بردند و دیگر از مادرم هم هیچ خبری نداشتم و از صبح همان روز بازجویی ها شروع شد.



بازجویی ها به چه صورتی بود؟ از شما چه می خواستند در این بازجویی ها؟

بازجویی ها روز و شب ادامه داشت بازجویی های طولانی چند ساعته که اکثرا تا 5 ساعت همین طور ادامه داشت. بیشترین چیزهایی که از من می پرسیدند درباره خانم خدیجه مقدم و همین طور درباره مادرم بود. می گفتند باید بگویی که خانم مقدم شما را تشویق کرده که بروید و شکایت کنید و میخواستید بروید خارج از کشور و چهره نظام را مخدوش کنید. بعد از من می خواستند که علیه مادرم بنویسم.



چه چیزی را می خواستند علیه مادرتان بنویسید؟

می گفتند بنویس که مادرت عضو مادران پارک لاله است و برای براندازی نظام فعالیت میکند. می گفتم مادر من، آدم سیاسی نیست اصلا کاری به سیاست ندارد او فقط پی گیر سرنوشت برادرم است او فقط میخواهد بداند بعد از این همه سال چه بلایی سر سعید آمده. اما می گفتند که باید آنچه ما میخواهیم علیه او بنویسی. بعد هم از من و دختر خانم مهدویان جلوی دوربین فیلم گرفتند.



ممکن است توضیح دهید جلوی دوربین چه چیزهایی میخواستند شما بگویید؟

اول گفتند از برادرت بگو. گفتم من بچه بودم وقتی سعید را آمدند خانه ما و بازداشت کردند. من فقط ده سال داشتم. بعد گفتم که آمدند خانه و سعید را بردند و الان سالهاست که مادر من پییگری میکند و هیچ جوابی نمی دهند و ما نمیدانیم سعید زنده است یا نه. بعد گفتند درباره خانم مقدم بگو. یعنی از من میخواستند جلوی دوربین بگویم که ما از خانم مقدم خط گرفته ایم و علیه نظام فعالیت میکنیم. و بعد هم گفتند که درباره مادرت و مادران عزادار و جلساتی که در آن شرکت میکرد بگو که چه چیزی می گویند و چکاری میکنند. گفتم بله مادر من عضو مادران پارک لاله است حامی مادران است اما من هیچ وقت در جلسات شان نبودم که بدانم چه می گویند. دوربین را قطع کرددن و داد کشیدند که باید بگویی آنها در جلسات شان برای براندازی نظام طرح می ریختند و بعد هم در همین راستا اقدام میکردند. می گفتند که بگو مادرت دنبال براندازی نظام است و بعد در آخر هم گفتند باید بگویی که از همه کارهایی که کرده ای پشیمان هستی و تحت تاثیر ماهواره ها و صدای امریکا قرار گرفته ای.



و شما این چیزهایی که خواسته بودند را گفتید؟

بله. مجبور کردند همه آن چیزی که می خواستند را بگویم با اینکه هیچ یک از اینها واقعیت نداشت.



 فضایی اتاقی که جلوی دوربین نشستید چگونه بود؟

به ما گفتند که برای آرشیو وزارت کشور فیلم می گیرند. اما دروغ می گفتند و من نمیدانم فیلم را برای چه کاری می خواستند. میز گذاشته بودند روی میز گل و آب گذاشته بودند و به من هم گفتند چادرت را بردار و بنشین. سه بازجو جلوی من یعنی پشت دوربین نشسته بودند بعد گفتند انگار نه انگار که چیزی هست و اتفاقی افتاده و شما هرانچه می گوییم را راحت رو به دوربین بگو. خب من حالم خیلی بد می شد یکباره می زدم زیر گریه و قطع میکردند و داد می زدند که اگر گریه کنی نمی گذاریم مادرت را ببینی و شروع به تهدید می کردند. بعد که من کمی آرام می شدم دوباره فیلمبرداری را شروع میکردند.



گفتید درباره سعید از شما می پرسیدند در بازجویی ها خودشان درباره سعید و اینکه کجا است حرفی نمی زدند؟

توی بازجویی ها که من بازجوها را نمی دیدم و همیشه با چشم بند و رو به دیوار می نشستم. یکی از بازجو ها یکبار گفت که مادرت بعد از ۱۱- ۱۲ سال افتاده دنبال دو تا تکه استخوان؟ گفتم او مادر است همان دو تا تکه استخوان را بدهید. او همان دو تا تکه استخوان را هم میخواهد. استخوان بچه اش است. اگر مرده قبرش را نشان بدهید بگویید چه اتفاقی برای سعید افتاده و با او چه کرده اید؟ زنده است یا مرده؟ اگر مرده بگویید تا حداقل مادر من بداند پسرش مرده است. بعد دیگر درباره سعید نگفتند فقط مرا تحت فشار قرار دادند که مادرم را مجبور کنم دست از پی گیری بردارد و دیگر درباره سعید سوالی نپرسد. گفتند اگر مادرت بخواهد به پی گیری ادامه دهد برای سایر اعضای خانواده هم مشکل ایجاد می شود و تو یک برادر دیگر هم داری و.. شروع به تهدید کردند گفتند مادرت باید خانه بنشیند و از شما مراقبت کند.



شما در آن روزها از مادرتان خبر داشتید؟

نه از همان شب بازداشت تا ۱۲ روز بعد که مرا جلوی دوربین نشاندند هیچ خبری نداشتم بعد از آنکه از من فیلم گرفتند اجازه دادند چند دقیقه مادرم را ببینم و روز بعد هم مرا با کفالت ازاد کردند.



در واقع بازداشت شما و این فشارهایی که بر شما آوردند در این راستا بود که مادرتان دست از پی گیری درباره سعید بردارد. درست است؟

بله کاملا. به من می گفتند که باید با مادرت صحبت کنی و از او بخواهی دیگر پی گیری نکند. می گفتند اصلا میدانی تو برای چی الان اینجا هستی؟ به خاطر مادرت است تو موظفی با او صحبت کنی که دیگر سراغ سعید را نگیرد و برای شما مشکل ایجاد نکند.



بازجویی ها به چه شکلی بود؟

نمی زدند اما شکنجه روحی میدادند. تحقیر میکردند شخصی ترین مسائل زندگی مرا برایم بازگو می کیردند از شخصی ترین و خصوصی ترین حرفهایی که در خانه با مادرم زده بودم خبر داشتند و برای من بازگو می کردند. من شوکه شده بودم به همه شک کرده بودم حتی به نزدیک ترین آدم های زندگی ام که چطور اینها از شخصی ترنی مسائل من با جزئیات خبر دارند. تا مدتها بعد از آزادی هم با اینکه بازداشت من فقط ۱۳روز بود اما شوکه بودم و به همه شک داشتم.



بعد که آزاد شدید دیگر سراغ شما نیامدند؟

بازجوی من مدام به من زنگ میزد مدام مرا تهدید میکرد که اگر یک کلمه حرف بزنی باز هم بازداشت ات می کنیم. تا وقتی ایران بودم مدام بازجو تلفن میکرد و تهدید میکرد. می گفت حق نداری با کسی حرف بزنی.



الناز جان وقتی سعید را بازداشت کردند شما گفتی که ده سالت بود. یادت هست آن روزها؟ و روزهای بعد که از سعید بی خبر بودید؟

ان موقع من بچه بودم اما می فهمیدم که داداشم را بردند. خیلی وضعیت بدی بود چون چند بار با اسلحه ریخته بودند خانه ما. بعد که سعید را بردند تلاش های پدر و مادرم را می دیدم که هر روز می رفتند برای پی گیری و بی نتیجه باز می گشتند. این همه سال اینقدر پدر و مادر مرا اذیت کردند و هنوز ما نمیدانیم سعید کجاست سعید چی شد؟ من از لابلای حبت های پدر و مادرم می شنیدم که مثلا فلان مقام گفته هفته دیگر بیایید ملاقات میدهیم یا دیگر یگفته ده روز دیگر بیایید خبر میدهیم و.. پدر و مادرم می رفتند و باز خبری نمی شد هیچ کسی نمی تواند بفهمد این همه سال چی بر پدر و مادر من گذشته و هنوز هم نمیدانیم برادرم کجاست.



اخیرا دیداری با احمد شهید داشته اید ممکن است در این مورد توضیح دهید که این دیدار برای چه بود؟

بله پدر و مادر من ۱۴ سال تمام در ایران و از هر مقام و مسولی که بود درباره برادرم سوال کردند. هیچ کسی نگفت برادر من زنده است یا مرده. ۱۴ سال تمام، من از همان کودکی شاهد زجر کشیدن پدر و مادرم بوده ام. وقتی دیدم مسولان داخل کشور جوابی نمیدهند با احمد شهید دیدار کردم از او خواستم کمک کند ما فقط میخواهیم بدانیم سعید چی شده زنده است یا مرده. از او خواستم کمک کند بفهمیم برادرم کجاست. گفت اینقدر دستش باز نیست که بتواند در ایران پی گیری کند اما هر کرای از دستش بر بیاید انجام خواهد داد.



در پایان صحبت خاصی ندارید؟

من فقط ملتمسانه و عاجزانه خواهش میکنم به ما بگونید همان دو تکه استخوانی که گفتند کجاست. برادر من چی شده؟ مادر من خیلی شرایط بدی دارد داغش انگار روز به روز تازه تر می شود او چشم انتظار خبری از سعید است فقط به ما یک خبری بدهند از سعید و بگویند چی شده. ما انتظار زیادی نداریم فقط بگویند چه بلایی سر سعید آمده.
Balatarin

یکشنبه

هزینه سنگین استفاده از فیس بوک در ایران / دستگیری ۴ کابر فیس بوک در سیرجان و هشدار دادستان


1721_549 (1)فعالان در تبعید : ۲۷  تیر ماه ۸۹ خانم هانیه فرشی، شهروند تبریزی ؛ پس از یورش ماموران به منزلش بازداشت و به بند 209 زندان اوین در تهران منتقل شد .وی که دو ماه اول بازداشت خود را در سلول انفرادی گذراند یکی از قربانیان اصلی استفاده از فیس بوک در ایران میباشد که به اتهاماتی چون «اهانت به مقدسات، ارتباط با بیگانه» در فیسبوک به 7 سال حبس محکوم شد که هم اکنون در حال گذراندن این حکم در بند زنان اوین است ! ستار بهشتی، وبلاگ‌نویسی که سیزدهم آبان  ماه جاری در اثر شکنجه در زندان جان باخت ؛ دیگر قربانی فعالیت فیس بوکی می باشد که به دلیل برخی نوشته های انتقادی در وبلاگ شخصی و صفحه فیس بوکش از سوی پلیس فتا بازداشت شکنجه و نهایتا به قتل رسید


اکنون بنا بر گزارش ایسنا ؛ از سیرجان خبر می رسد : چهار نفر به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مسئولان در فضای مجازی فیسبوک توسط کسانی که, سربازان گمنام امام زمان! خوانده می شوند ؛ و با حکم قضایی شناسایی و دستگیر شدند و تحقیقات مقدماتی از آنان آغاز شده است.

مهدی بخشی , دادستان سیرجان  با اعلام این خبر ؛ اعتراف کرد : قبلا هم در این راستا دستگیری‌هایی داشته‌ایم که منجر به صدور آرایی شده و برخی از این متهمان به حبس محکوم شده‌اند.

وی در ادامه گفت: در مورد متهمان اخیر نیز تحقیقات مقدماتی در حال انجام است که در هفته‌های آتی پس از صدور رای، اطلاعات تکمیلی منتشر خواهد شد.

دادستان سیرجان افزود: اقداماتی همچون فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مسئولان و انتشار تصاویری که فاقد حجاب باشند، جرم محسوب می‌شود و در صورت مشاهده برخورد خواهد شد.

بخشی هشدار داد: کسانی که تا کنون مرتکب چنین افعالی می‌شدند، از این به بعد فعالیت خود را قطع کنند و مواظب باشند که در صورت ادامه فعالیت و شناسایی با آنان برخورد خواهد شد که در این صورت احکام شدیدی در انتظارشان است.

Balatarin

مستند انفرادی (بخش هجدهم): احساس زندانیان پس از خروج از انفرادی و زندان


رادیو فردا -انفرادی داستان زندانیان سیاسی است. داستان انسان‌هایی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روز‌ها و شب‌های بسیاری را در سلول‌های کوچک انفرادی گذراندند. زندانیان سیاسی که روح و جسمشان با دیوارهای بهم فشرده سلول‌ها مبارزه می‌کرد تا بتوانند فضای کوچک انفرادی‌ها و یا مکان‌هایی شبیه به قبر را تحمل کنند.
در بخش «هجدهم» برنامه مستند «انفرادی» زندانیان سیاسی سه دهه اخیر از «احساس خود نسبت به خروج از سلول انفرادی» می‌گویند.

پنجره کوچک در سلول باز می‌شود و زندانبان که تنها چشمانش پیداست به زندانی می‌گوید: «سریع با تمام وسایلت آماده باش، بیا بیرون.»

زندانی بر اساس تجربه چند ماهه خود درون انفرادی می‌داند وقتی زندانبان پنجره سلولی را باز می‌کند و می‌گوید: «کلیه وسایلت را بردار.» یا می‌خواهند سلول زندانی را تغییر دهند و یا اینکه تصمیم دارند او را آزاد کنند.

زندانی هنوز از فکر تغییر سلول و یا آزادی خلاص نشده که بار دیگر زندانبان پنجره سلول را باز می‌کند و به زندانی می‌گوید: پس چرا نشستی و به در زل زدی؟ دوست نداری آزاد بشی؟


مجتبی سمیع نژاد  

​​مجتبی سمیع‌نژاد، وبلاگ نویس و دانشجوی روزنامه نگاری بود که در سال ۸۳ به زندان افتاد و بیست و یک ماه در زندان بود. او ۸۸ روز از این مدت را در سلول انفرادی گذراند.

آقای سمیع‌نژاد می‌گوید: «خیلی فکر‌ها می‌کردم که وقتی بیایم بیرون، دنیای بیرون چه شکلی است؟ چه حسی دارم؟ ولی این حسی که داشتم کاملا متفاوت بود.»

مجتبی سمیع‌نژاد با اشاره به اینکه «مرا بدون اطلاع قبلی با چشم بند از سلول آوردند بیرون و وسط شهر ول کردند.» تاکید می‌کند: «وقتی از ماشین بیرون آمدم همه چیزبرایم عجیب و تازه بود. انگار همه داشتند مرا نگاه می‌کردند. واقعیت این طور نبود. من یک گوشه خیابان ایستاده بودم. منگ بودم. اصلا نمی‌دانستم باید چه کار کنم؟ ماموران حالت مرا فهمیدند. یکی از آن‌ها آمد و گفت باید بروی اون طرف خیابان. ماشین بگیری و بروی خانه.
باز هم تا حدود ده دقیقه حال خودم نبودم. آدم‌ها را نگاه می‌کردم و ماشین‌ها را. خیلی حس عجیبی بود.»


​احمد باطبی هم دانشجویی بود که پس از وقایع هجده تیر سال ۷۸ بازداشت شد و بیش از هشت سال در زندان‌های توحید، قصر، رجایی شهر و اوین به سر برد.

او در مجموع حدود دو سال از هشت سال دوران زندان خود را در سلول انفرادی به سر برد.

احمد باطبی با اشاره به اینکه «زندانی پس از تحمل سلول انفرادی با دل شوره به دنیای جدید گام می‌گذارد.» می‌گوید: «بیرون آمدن از انفرادی یک دل شوره خاصی را ایجاد می‌کند به این دلیل که به معنای واقعی کلمه شما وارد یک دنیای جدید می‌شوید که آن دنیا شاید به نوعی از یادتان رفته باشد.»


احمد باطبی

​​آقای باطبی همچنین می‌گوید: «اتفاقی که برای من افتاده بود این بود که در بلند مدت در انفرادی تمام خاطراتم را مرور کرده بودم. خاطرات از بچگی‌ام تا زمان حال.
در ذهنم خودم فکر می‌کردم اگر من اینجا این اشتباه را نمی‌کردم ممکن بود داستان زندگی من به چه سمت و سویی برود؟
کم کم با این اتفاق مرز واقعیت و خیال برایم درهم پاشیده شد. من یادم رفت که واقعا داستان زندگی‌ام چه بود؟ واقعا این اتفاقات در زندگی من افتاده بود یا نه؟ این،‌‌ همان جنونی است که در انفرادی به آدم دست می‌دهد.
آن وقت است که شما باید برگردید سر جای اولتان و بدانید که واقعا داستان زندگیتان چه بود؟»

احمد باطبی همچنین می‌گوید: «وقتی در زندان باز می‌شود این ارتباط و این شکل دوباره وصل شدن به دنیای آزاد یک دل شوره و نگرانی برایتان ایجاد می‌کند که حالا چه آینده‌ای در پیش روی شماست؟ شما قرار است با چه آدم‌هایی ارتباط داشته باشید؟ چه فکری در مورد شما می‌کنند؟»
مستند انفرادی (بخش هجده‌ام): احساس زندانیان پس از خروج از انفرادی و زندان

فریبا داودی مهاجر
​​فریبا داودی مهاجر هم که در سال ۷۹ فعالیت‌های مدنی و سیاسی داشت، به مدت ۴۰ روز در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه عشرت آباد سپاه در بازداشت به سر برد.

خانم داودی مهاجر نیز از اولین احساسش پس از آزادی می‌گوید: «وقتی چشم بند را برای اولین بار از چشم من برداشت من در ماشین یکی از بازجو‌ها بودم که می‌خواست مرا برساند خانه و اولین عکس العمل من این بود که من در آینه ماشین به خودم نگاه کردم. برای اینکه در تمام آن مدت هیچ آینه‌ای وجود نداشت. می‌خواستم ببینم که آیا من خودم هستم؟ این منم که دارم آزاد می‌شوم یا خواب است و خیال؟»

زندانی در داخل سلول خالی خود هیچ چیزی ندارد که بخواهد آن را به عنوان وسایلش بیرون بیاورد. پشت در منتظر می‌ماند تا زندانبان در را باز کند. شدت ضربان قلبش بالا رفته، در سلول باز می‌شود و زندانبان با چشم بند بیرون می‌آید.

زندانبان او را از راهروهای دراز عبور می‌دهد و تحویل فردی دیگر می‌دهد. زندانی در تمام این دقایق حس غیر قابل وصفی تمام وجودش را فرا گرفته، دقایق طی شدن کارهای اداری و خروج از زندان برای او همانند این است که ساعت از حرکت ایستاده و زمان برای او به جلو نمی‌رود.

مجتبی سمیع‌نژاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر با تجربه ۲۱ ماه زندان و ۸۸ روز سلول انفرادی در سال ۸۳ می‌گوید: «هنوز هم فکر می‌کنم به آن آزادی. حرفش را می‌زنم گاهی. برای اینکه وقتی به آن لحظه فکر می‌کنم از خود بی‌خود می‌شوم. خیلی برایم شیرین است آن لحظه‌ای که از زندان بیرون آمدم و در خیابان بودم.»

مجتبی سمیع‌نژاد همچنین تاکید می‌کند: «ولی خود انفرادی همیشه برایم یک کابوس و یک اتفاق خیلی تلخ و خیلی بد است. فکر نمی‌کنم هرگز فراموشش کنم. هنوز برایم عذاب آور است و خواب‌های بد می‌بینم.
ه‌مان موقع که آزاد شدم و مرا در خیابان‌‌ رها کردند احساس کردم دارم یک زندگی متفاوتی را آغاز می‌کنم. احساس کردم از این به بعد زندگی‌ام با زندگی که قبلا داشتم متفاوت خواهد بود و واقعا هم همین طور بود.»

فریبا داودی مهاجر هم با تجربه ۴۰ روز سلول انفرادی از احساس خود یک روز پس از آزادی می‌گوید: «هنوز پس از سال‌ها که از آزادیش می‌گذرد، خواب سلول انفرادی را می‌بیند.»

خانم داودی مهاجر همچنین می‌گوید: «وقتی آزاد شدم و به خانه آمدم فردای آن روز فوری به خیابان رفتم و من در آن خیابان و در جایی که سال‌های سال یک مسیر ثابت را طی می‌کردم، گم شدم.
کنار حاشیه بزرگراه نگه داشتم و شروع به گریه کردن کردم. از خودم می‌پرسیدم اگر خوب نشوم چکار کنم؟»

فریبا داودی مهاجر در ادامه می‌افزاید: «خیلی سریع من به‌‌ همان حالت اولیه خودم برگشتم. ولی چیزی که آنچه که تا سال‌ها با من باقی ماند و حتی هنوز هم همین جا که هستم وجود دارد این است که هنوز هم من خواب انفرادی را می‌بینم. صدای لخ و لخ کفش نگهبانی که می‌آید زندانی‌ها را برای بازجویی با خودش ببرد هنوز هم می‌شنوم و از شدت اضطراب در خواب از روی تخت پرت می‌شوم پایین.
آن اوایل این حالت خیلی بیشتر بود. الان خیلی کمتر از گذشته شده است.»


امید معماریان
​​امید معماریان نیز روزنامه‌نگاری است که در سال ۸۸ به مدت ۵۵ روز در زندان بود. او ۳۵ روز از این مدت را در بازداشتگاهی مخفی به سر برد. و دو هفته آن را در انفرادی‌های زندان اوین. امید معماریان می‌گوید: هنوز نتوانسته فشار‌ها و تاثیرات انفرادیش را پشت در سلول انفرادی بگذارد و از آن خارج شود. زیرا پس از سال‌ها که از تحمل انفرادیش می‌گذرد، هنوز احساس نگرانی و وحشت از درونش – وجودش - بیرون نرفته است.

امید معماریان تاکید می‌کند: «بعد از اینکه از انفرادی خارج شدم همیشه تصورم این بود که آن را با خودم‌‌ همان جا می‌گذارم، دنیای بزرگی پیش روی من است و می‌توانم از نو شروع کنم.
ولی فشارهای زیادی که در آنجا وجود داشت، مخصوصا تهدید‌ها و ارعاب‌ها و نگرانی و ترس از موقعیت آینده و اینکه چقدر آدم می‌تواند در آن شرایط خودش را نگه دارد و باور داشته باشد، مجموع این‌ها باعث می‌شد که یک احساسی که در داخل زندان هست و به عمیق‌ترین شکلی در پوست و استخوانت فرو می‌رود تا مدت‌ها با من بماند.»

آقای معماریان همچنین می‌گوید: «من بعد از آن سال‌ها تلاش زیادی کردم که از این تجربه‌ها فرار کنم و از آن دور باشم ولی بعد از گذر شش سال وقتی موقعیتی شبیه به آن برایم ایجاد می‌شود برای یک لحظه می‌تواند دقیقا به آن شرایط برگردم و آن عمق نگرانی و هراس و وحشتی را که در برخی لحظات وجود داشت کاملا به من برمی گردد و به هیچ شکلی نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. با اینکه سعی می‌کنم این حس را دور بیاندازم ولی با من وجود دارد.»

مامور زندان بیرون از بند و در حیاط زندان به زندانی می‌گوید: «می‌تواند دیگر چشم بندش را بردارد. زندانی چشم بندش را که بر می‌دارد اولین چیزی که توجه‌اش را جلب می‌کند، آفتابی است که پوستش را نوازش می‌دهد. سرش را که بالا می‌گیرد آسمان یک دست آبی را می‌بیند. پس از ماه‌ها این اولین باری است که چشمانش چیزی به جز دیوار و در آهنی سلول را می‌بیند.

شایسته وطن دوست، زندانی سیاسی با ۱۸ سال سابقه زندان در دهه ۶۰ و هفتاد خورشیدی، که دو سال از این مدت را درون سلول انفرادی به سر برده از احساس بهتری که بعد از دوران انفرادیش نسبت به انسان‌ها پیدا کرده می‌گوید: «حسم این بود کسانی را که کنارم بودند خیلی بیشتر از گذشته دوست دارم و این احساس را داشتم که بسیاری از چیزهایی که قبل از آن ناراحتم می‌کردم چقدر بی‌ارزش و بی‌اعتبار است و چقدر انسان‌ها دارای ارزش هستند که از خیلی مسائل می‌توانند به راحتی بگذرند.»

خانم وطن دوست همچنین می‌گوید: «احساس دوست داشتن بیشتر که هنوز هم با من همراه است. من وقتی یک انسانی را می‌بینم احساس صحبت کردن و در کنار او بودن برایم بسیار ارزشمند است و فکر می‌کنم خیلی‌ها قادر نیستند این ارزش را درک کنند.»

زندانی برای آزادی به سوی در بزرگ زندان هدایت می‌شود. در اطرافش این بار به جای دیوارهای به هم چسبیده سلول‌های انفرادی، دیوارهای بسیار بلند زندان را می‌بیند با سیم‌های خارداری که دور تا دور دیوارهای آن را پوشانده است.

زندانی را کنار دیوارهای بلند زندان و در آهنی بزرگ آن دقایقی نگه می‌دارند. در آن لحظه زندانی با دو احساس روبه رو شده: احساس غم و احساس شادی.

احساس غم دارد چون می‌داند در سلول‌های انفرادی هنوز زندانیانی هستند که هفته‌ها ست که نه تنها رنگ آفتاب را ندیده‌اند، بلکه از دیدن چهره خانواده و حتی شنیدن صدای آن‌ها محروم هستند.

در مقابل احساس شادی در وجودش پر می‌زند. چون می‌داند پشت این دیوارهای بلند حتما دوستان و خانواده‌اش دارند برای خروج او لحظه شماری می‌کنند. در را باز می‌کنند و زندانی به بیرون از زندان پا می‌گذارد.
در حالی که مات و مبهوت است چهره‌های آشنایی را می‌بیند که با اشک و فریاد‌های شادی به سوی او می‌شتابند.
Balatarin

ﭼﺮا ﻣﺮدم ﺑﻪ رﺿﺎ ﺷﺎه ﻟﻘﺐ رﺿﺎ ﺷﺎه بزرگ ( ﻛﺒﻴﺮ ) دادﻧﺪ



ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻣﻴﺪاﻧﻴﻢ ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﺮان ﺳﺮﺷﺎر از اﻓﺮاد ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ اﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﻛﺪام ﺑﻨﺎ ﺑﻪ دﻟﻴﻠﻲ ﻧﺎﻣﻲ از ﺧﻮد در ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﺎﻗﻲ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ وﻟﻲ ﺗﻌﺪاد ﻣﻌﺪودي از اﻳﻦ اﻓﺮاد ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺮدم اﻳﺮان از آﻧﺎن ﺑﺎ ﻟﻘﺐ بزرگ (ﻛﺒﻴﺮ) ﻳﺎد ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻮروش بزرگ  (ﻛﺒﻴﺮ) ﻓﺮدوﺳﻲ ﺑﺰرگ و رﺿﺎ ﺷﺎه بزرگ (ﻛﺒﻴﺮ) .



منبع - ﭼﺮا ﺑﻪ رﺿﺎ ﺷﺎه رﺿﺎ ﺷﺎه بزرگ ( ﻛﺒﻴﺮ) ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﮕﺮ او ﭼﻪ ﻛﺮده ﺑﻮد آﻳﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ آﺑﺎداﻧﻲ ﻫﺎﻳﺶ او را بزرگ (ﻛﺒﻴﺮ) ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ اﮔﺮ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﻴﺶ از او ﻫﻢ ﺑﺴﻴﺎري در آﺑﺎداﻧﻲ اﻳﻦ ﻣﺮز ﺑﻮم ﻛﻮﺷﻴﺪﻧﺪ ﭼﺮا ﻓﻘﻂ اوبزرگ ( ﻛﺒﻴﺮ) ﺷﺪ؟

ﺑﺮاي ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺟﻮاب اﻳﻦ ﺳﻮال ﻣﺠﺒﻮرﻳﻢ دﻓﺘﺮ ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﺮان را ورق زده و ﺑﺮﮔﻬﺎﻳﻲ از اﻳﻦ ﺗﺎرﻳﺦ را ﺧﻮاﻧﺪه و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻛﻨﻴﻢ

ﺑﺮﮔﻬﺎﻳﻲ از ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﻌﺪ از اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺳﺎل ۱۹۷۹ دﻧﻴﺎي ﻏﺮب ﺗﺼﻮﻳﺮي ﺗﺤﺮﻳﻒ ﺷﺪه از اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺗﻮده ﻣﺮدم اﻓﺴﺮده و ﻣﺘﻌﺼﺐ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮاي ﺟﻬﺎﻧﻴﺎن ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪ. ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ اﻃﻼع از ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﺮان ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎور دارﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﺮان ﭼﻴﺰي ﺑﻪ ﺟﺰ اﺳﻼم ﺑﺮاي ﻋﺮﺿﻪ ﻧﺪارد ﺑﺎﻳﺪ اﻳﻦ ﻣﺘﻦ را ﺑﺨﻮاﻧﻨﺪ.

واﻗﻌﻴﺖ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮدم اﻳﺮان ﻫﻮﻳﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﺧﻮد را ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ وﻟﻲ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﻫﻮﻳﺖ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﭘﻴﺶ از اﺳﻼم ﺧﻮد را از ﻳﺎد ﻧﺒﺮده اﻧﺪ.

ﺗﻨﺶ ﺑﻴﻦ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ دو ﻫﻮﻳﺖ از زﻣﺎﻧﻲ ﺷﺮوع ﺷﺪ ﻛﻪ اﻋﺮاب اﻳﺮان را در ﻗﺮن ﺳﻮم ﻣﻴﻼدي ﺑﻪ ﺗﺼﺮف ﺧﻮد در آوردﻧﺪ.
در ۶۲۳ ﻣﻴﻼدي ﺑﻨﻴﺎن ﮔﺬار اﺳﻼم ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺮد وﻟﻲ ﭘﻴﺎم روﺷﻦ و ﺷﻔﺎﻓﻲ از او ﺑﺮاي اﻋﺮاب ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪ: ﺑﻘﻴﻪ اﻋﺘﻘﺎدات ﻏﻴﺮ اﺳﻼﻣﻲ را ﻓﺘﺢ و ﻣﻄﻴﻊ ﻛﻨﻴﺪ .اﻋﺮاب ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﻪ اﻳﻦ اﻋﺘﻘﺎد ﺟﺪﻳﺪ ﻣﺴﻠﺢ و ﮔﺸﻨﻪ در ﺟﻬﺖ ﺗﺼﺮف زﻣﻴﻦ و ﺛﺮوت اﻓﺴﺎر ﮔﺴﻴﺨﺘﻪ ﺟﻨﮕﻲ وﻳﺮاﻧﮕﺮ را آﻏﺎز ﻛﺮدﻧﺪ و ﻇﺮف ﻛﻤﺘﺮ از ﺳﻲ ﺳﺎل اﻣﭙﺮاﻃﻮري ﺑﺰرﮔﻲ را ﻣﺘﺼﺮف ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ وﺳﻌﺘﺶ از ﺷﻤﺎل اﻓﺮﻳﻘﺎ ﺗﺎ ﺷﻤﺎل ﻏﺮﺑﻲ ﻫﻨﺪ ﻛﺸﻴﺪه ﻣﻲ ﺷﺪ. ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻌﻠﻴﻤﺎت ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼم اﻋﺮاب ﻓﺎﺗﺢ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻧﺪ اﺳﻼم را ﺗﺤﻤﻴﻞ و ﺗﺎرﻳﺦ ﻗﺒﻞ از اﺳﻼم ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﻓﺘﺢ ﺷﺪه را از آﮔﺎﻫﻲ ﺗﺎرﻳﺨﻲ آن ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﻣﺤﻮ و ﭘﺎك ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. اﻋﺮاب ﺑﻪ ﭘﻴﺮوزي ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺑﺴﻨﺪه ﻧﻜﺮده و اﻗﺪام ﺑﻪ ﻓﺘﺢ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻠﺘﻬﺎي ﻣﻐﻠﻮب ﻛﺮدﻧﺪ.

ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼم اﻳﺠﺎب ﻣﻲ ﻛﺮد ﻣﺮدم ﻣﻐﻠﻮب را ﻣﺒﺪل ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺑﻌﻨﻮان ﻣﺜﺎل اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻧه ﺘﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻠﺘﻬﺎي ﻣﻐﻠﻮب از ﻧﻈﺮ اﺳﻼم ﮔﺬﺷﺘﻪ اي ﺗﺎرﻳﻚ ﺑﻮده و ﻣﻲ ﺑﺎﻳﺴﺖ زدوده ﺷﻮد و ﻧﻮر درﺧﺸﺎن اﺳﻼم!!؟ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﻮﺟﻮدﻳﺖ داﺷﺘﻪ و ﺑﺎﻳﺴﺖ ﺟﺎي ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎرﻳﻚ را ﭘﺮ ﻧﻤﺎﻳﺪ.

ﭘﺲ از ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ اﻳﺮان و ﺗﺎراج ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ ﻳﻜﻲ از اﻋﺮاب ﻣﺸﻬﻮر اﻗﺪام ﺑﻪ ﺳﻮزاﻧﺪن ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎي ﭘﺎرﺳﻴﺎن ﻛﻪ ﻃﻲ ﻗﺮﻧﻬﺎ ﺟﻤﻊ آوري ﺷﺪه ﺑﻮد ﻛﺮد و ﻣﻨﻄﻖ اﺳﻼم اﻳﻦ ﺗﻮﺣﺶ را ﺑﺪﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﺮد: از آﻧﺠﺎﻳﻴﻜﻪ ﻗﺮآن ﻛﺎﻣﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﻛﺘﺎب ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ و ﺳﺎﻳﺮ ﻛﺘﺐ ﭘﺎرﺳﻲ در ﺗﻀﺎد ﺑﺎ ﻗﺮان و اﺳﻼم ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ . ﻛﺘﺐ ﭘﺎرﺳﻲ را زاﺋﺪ و ﺑﻴﻬﻮده ﺑﺮﺷﻤﺮده و دﺳﺘﻮر ﻧﺎﺑﻮدي آن را ﺻﺎدر ﻛﺮد.

اﺳﻼم ﻣﺮدم ﻣﻐﻠﻮب را ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺷﺎن ﻣﺮدﻣﻲ ﭘﺴﺖ ﺷﻤﺮد و ﺑﻪ ﺗﺤﻘﻴﺮ آﻧﺎن ﭘﺮداﺧﺖ و ﺗﻼش ﻛﺮد ﺗﺎ ﻣﻠﺖ ﻣﻘﻠﻮب از آﻧﺎن ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.ﻗﺮان ﻛﺘﺎب ﻣﻘﺪس اﻋﺮاب ﺑﻮد وﺑﻪ ﻋﺮﺑﻲ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﻮد و ﺷﻬﺮ ﻫﺎي ﻣﻜﻪ و ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎي ﻣﻘﺪس اﻋﺮاب ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ. ﻛﺎﻣﻼ واﺿﺢ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﻠﺖ ﻣﻐﻠﻮب و ﺗﺎزه ﺑﻪ زور ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺷﺪه ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﭘﺬﻳﺮش زﺑﺎن ﻋﺮﺑﻲ ﺑﻌﻨﻮان زﺑﺎن اﺻﻠﻲ و اول و ﺳﺎﻳﺮ ارزﺷﻬﺎي ﻋﺮب ﮔﺮدد و ﻓﺮاﺗﺮ از ﻫﻤﻪ اﻳﻨﻬﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﻳﻚ ﻋﺮب ﺑﻮد و از اﻧﺠﺎﻳﻴﻜﻪ اﺳﻼم او را ﺑﻌﻨﻮان ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻣﺜﺎل از ﻳﻚ اﻧﺴﺎن ﻛﺎﻣﻞ و واﻗﻌﻲ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮده ﺑﻮد و از آﻧﺠﺎﻳﻴﻜﻪ ﻣﺤﻤﺪ اﺳﻼم را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻛﺎﻣﻞ ﺗﺮﻳﻦ دﻳﻦ ﻣﻄﺮح ﻛﺮده ﺑﻮد ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺘﻦ و رد ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺮب ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﻣﺮدود ﺷﻤﺮدن ﻣﺤﻤﺪ و اﺳﻼم او ﺑﻮد و ارﺗﺪاد ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﺪ.اﺳﻼم ﺑﻌﻨﻮان ﻳﻚ ﻛﻴﺶ ﻓﺎﺗﺢ از اﻳﻦ ﻫﻢ ﭘﻴﺸﺘﺮ رﻓﺖ و اﻗﺪام ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ روﺣﻲ و رواﻧﻲ ﻣﺮدم ﻣﻐﻠﻮب ﻧﻤﻮد.

ﺑﺮ اﺳﺎس ﭼﻴﺪﻣﺎن ﺟﺎه ﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼم ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﻣﻠﺘﻬﺎي ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﺎﻳﺪ در ﻳﻚ دﻧﻴﺎي اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺪون ﻣﺮز ﺗﺤﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳﻼﻣﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻣﺠﺎز در اﻳﻦ دﻧﻴﺎ ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ وﻓﺎدار ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن و اﷲ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﺮاي ﻫﻮﻳﺖ ﻗﺒﻞ از اﺳﻼم ﻣﺮدم ﻣﻐﻠﻮب ﺑﺎﻗﻲ ﻧﮕﺬاﺷﺖ.

ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ و ﺑﺤﺮاﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ آزﻣﺎﻳﺸﻲ ﻛﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﺎ آن ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ
ﺑﻌﺪ از ورود اﺳﻼم اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﺎ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﻳﻦ و ﺑﺤﺮاﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ آزﻣﺎﻳﺶ دوران ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺧﻮد ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ و ان اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ آﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﭘﺎرﺳﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ و ﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻬﺎﺟﻢ ﻋﺮب ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد اﻳﺮاﻧﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ؟

اﻳﺮاﻧﻴﺎن اﺳﻼم ﻋﺮﺑﻲ را دﮔﺮﮔﻮن ﻛﺮده و اﺳﻼم اﻳﺮاﻧﻲ ﺧﻮد را ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ و ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ اﺳﻼم ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻳﻚ دﻳﻦ ﻏﺎﻟﺐ وﻟﻲ زوري ﺷﺪ وﻟﻲ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺖ ۱۰۰ % ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ را ﻛﻪ رﻳﺸﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﺎرﺳﻲ و ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ اش دارد را ﻏﺼﺐ ﻛﻨﺪ و ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺳﻼﻣﻲ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺖ ﻛﺎﻣﻼ ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ را ﻣﻐﻠﻮب ﻧﻤﺎﻳﺪ و اﻳﻦ ﺗﻨﺶ از ۱۳۰۰ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ﺗﺎﻛﻨﻮن ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ

ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل ﻧﻮروز ﺳﺎل ﻧﻮي اﻳﺮاﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﻴﺶ ﻣﻬﺮ زرﺗﺸﺖ ﺑﻮده ﺑﺮﮔﺰاري آن از ۱۳۰۰ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻂ اﺳﻼم و روﺣﺎﻧﻴﻮن اﺳﻼﻣﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻣﺤﻜﻮم ﺑﻮده وﻟﻲ ﻫﻨﻮز ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪه و ﺑﺼﻮرت ﻛﺎﻣﻼ رﺳﻤﻲ و ﮔﺴﺘﺮده در ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﻛﺸﻮر ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد

ﭘﺮﺳﭙﻮﻟﻴﺲ ﻧﺎﺑﻮد ﺷﺪه ﺑﻪ ﻣﺎ ﻳﺎد آوري ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﮔﺬﺷﺘﻪ اي ﺑﺎ ﺷﻜﻮه داﺷﺘﻨﺪ و اﻳﻦ ﺷﻜﻮه ﻫﺰاران ﺳﺎل ﻗﺒﻞ از آﻧﻜﻪ ﺣﺘﻲ اﺳﻼم ﻣﺘﻮﻟﺪﺷﻮد ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه ﺑﻮد و اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ و ﺷﻮاﻫﺪ ﺣﻚ ﺷﺪه ﺑﺮوي ﺳﻨﮓ را ﺣﺘﻲ ﻣﻼﻳﺎن را ﺗﻮان اﻧﻜﺎر ﻧﻴﺴﺖ

ﻓﺮدوﺳﻲ ﻛﺒﻴﺮ

در دوران ﺧﻼﻓﺖ ﻋﺒﺎﺳﻲ ۹۳۵ ﺑﻌﺪ از ﻣﻴﻼد ﻣﺴﻴﺢ ﻓﺮدوﺳﻲ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺰرگ اﻳﺮاﻧﻲ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺣﻤﺎﺳﻲ را ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﺮد و ﻓﺮﻫﻨﮓ و زﺑﺎن اﻳﺮاﻧﻲ را ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ و زﺑﺎن ﻋﺮب ﻗﺮار داﺷﺖ و روﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮدي ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻮد را ﺑﺎزﺧﻮاﻧﻲ ﻛﺮد .

ﻓﺮدوﺳﻲ در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اش ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮي ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺎرﺳﻲ را رﺳﻤﺎ اﻋﻼم ﻣﻴﻜﻨﺪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﺎزش ﺗﺎزﻳﺎن اﺑﺮاز ﺗﺎﺳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ اﻋﺮاب را ﻣﻮرد ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻗﺮار داده و اﻋﻤﺎﻟﺸﺎن را ﻧﺎﺑﺨﺸﻮدﻧﻲ ﻣﻲ ﺷﻤﺎرد وﻟﻲ ﺧﻮدش ﺑﻪ اﺟﺒﺎر زﻧﺪه ﻣﺎﻧﺪن ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺷﺪه ﺑﻮد و ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎ اﺳﻼم را ﻣﻮرد ﺳﻮال ﻗﺮار داده و ﺑﻪ اﻧﺘﻘﺎد ﺑﻜﺸﺪ وﻟﻲ اﺳﻼم ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ را ﻣﺤﻜﻮم ﻣﻲ ﻛﺮد.

آراﻣﮕﺎه اﻳﻦ ﻣﺮد ﻛﻪ در آن دوران ﺣﻘﺎرت و ﻧﺎ اﻣﻴﺪي اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﺎرﻗﻪ اﻣﻴﺪ را در دﻟﻬﺎي اﻳﺮاﻧﻴﺎن روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺖ و اﺷﻌﺎرش زﻳﻨﺖ ﺑﺨﺶ ﻣﺤﺎﻓﻞ اﻳﺮاﻧﻴﺎن و ﻛﺴﺒﻪ و ﺑﺎزار ﮔﺮدﻳﺪ ﻋﻠﻲ رﻏﻢ ﺗﻀﺎد ﺑﺎ اﻫﺪاف دوﻟﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﻣﻮرد اﺣﺘﺮام اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻛﺴﺎن دﻳﮕﺮي ﻫﻢ ﺑﻮدﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ اﺷﻜﺎل ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺳﻼم را ﺑﻪ ﻧﻘﺪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ و ﺑﻬﺎﻳﺶ را ﻧﻴﺰ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ و از اﻳﻦ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﻣﻲ ﺗﻮان رازي ﻛﺎﺷﻒ اﻟﻜﻞ را ﻧﺎم ﺑﺮد ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺑﻲ اﻧﺘﻘﺎدي ﺑﺮ ﺿﺪ اﺳﻼم ﻧﻮﺷﺖ و ﺧﻠﻴﻔﻪ دﺳﺘﻮر داد آﻧﻘﺪر ﺑﺎ ﻛﺘﺎب ﺑﺮ ﺳﺮش ﺑﻜﻮﺑﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻤﻴﺮد و ﻳﺎ اﺑﻦ ﺳﻴﻨﺎ ﺣﻜﻴﻢ اﻳﺮاﻧﻲ ﻧﺎم ﺑﺮد ﻛﻪ در ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻳﺶ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺴﺘﻪ ﮔﺮﻳﺨﺘﻪ و در ﻟﻔﺎﻓﻪ اﺳﻼم را ﻣﻮرد ﭘﺮﺳﺶ ﻗﺮار داده و ﻗﻮاﻧﻴﻦ آن را ﺧﻼف ﻋﻘﻞ ﻣﻲ ﺷﻤﺎرد. و ﻳﺎ ﺧﻴﺎم ﺳﺘﺎره ﺷﻨﺎس و رﻳﺎﺿﻲ دان ﺷﺎﻋﺮ در اﺷﻌﺎرش ﺑﻪ وﺿﻮح اﺳﻼم را ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزه ﻣﻲ ﻃﻠﺒﺪ و از اﻧﺪﺷﻤﻨﺪان ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻧﻴﺰ ﻣﻲ ﺗﻮان از ﻣﺮﺣﻮم ﺻﺎدق ﻫﺪاﻳﺖ و ﻣﺮﺣﻮم ﻛﺴﺮوي و ﻋﻠﻲ دﺷﺘﻲ را ﻧﺎم ﺑﺮد.

ﺳﻘﻮط اﺳﻼم و ارزﺷﻬﺎﻳﺶ در ﻫﻤﺎن دوران اوﻟﻴﻪ در ﺑﻴﻦ ﻣﻠﻞ ﻣﻐﻠﻮب ﻏﻴﺮ ﻋﺮب ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎي ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﻫﻨﺪي ﻧﺎي ﭘﻞ ﺑﺮﻧﺪه ﺟﺎﻳﺰه ﻧﻮﺑﻞ ادﺑﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان AMONG THE BELIEVERS AND BEYOND BELIF

 بلیف 

اﻳﻦ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه در ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻲ آورد اﻳﺮاﻧﻴﺎن از ﺗﺎرﻳﺦ ﻛﺎﻣﻞ و ﺣﻘﻴﻘﻲ اﺷﺎن ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ اﺳﻼم ﺑﺮﻳﺪه ﺷﺪﻧﺪ و اﻳﻦ ﺟﺪاﺳﺎزي ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻣﻮﺟﺒﺎت ﺗﺮدﻳﺪ ﻫﻮﻳﺘﻲ و ﺑﺤﺮان ﻫﻮﻳﺘﻲ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﮔﺮدﻳﺪ . ﻣﺜﺎل ﻣﻲ آورد ﻛﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن در ﺗﻈﺎﻫﺮاﺗﻬﺎ ﺑﺎ اﻋﺮاب ﺑﺮاي ﻧﺎﺑﻮدي اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﻫﻢ آواز ﺷﺪه ﺑﺪون اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻴﭻ ارﺗﺒﺎط ﻧﮋادي. ﻗﻮﻣﻲ .ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑﺎ ﻣﺮدم ﻓﻠﺴﻄﻴﻦ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و دﻟﻴﻞ اﻳﻦ رﻓﺘﺎر را ﺗﺮدﻳﺪ ﻫﻮﻳﺘﻲ ﻧﺎﺷﻲ از ﺟﺪا ﺷﺪن از ﺗﺎرﻳﺦ واﻗﻌﻲ ﺧﻮد ﻣﻲ داﻧﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻲ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه ﻧﺎي ﭘﻞ اﺳﻼم ﺧﻮد واﻗﻌﻲ ﻣﻠﺘﻬﺎي ﻣﻐﻠﻮب را ﭘﺎك ﻛﺮد.



رﺿﺎ ﺷﺎه بزرگ ( ﻛﺒﻴﺮ)

ﺑﻌﺪ از ﻣﺎزﻳﺎر ﭘﺎدﺷﺎه ﺗﺒﺮﺳﺘﺎن ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻚ ﭘﺎدﺷﺎه ﺑﻮد ﻛﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎري و ﺟﺴﺎرت ﻻزم را داﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺗﻼﺷﻲ در ﺟﻬﺖ اﺣﻴﺎ ﻫﻮﻳﺖ از دﺳﺖ رﻓﺘﻪ اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ و اﻳﻦ ﻣﺮد ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮد ﺑﻪ ﺟﺰ رﺿﺎ ﺷﺎه ﻛﺒﻴﺮ ﻣﺮدي ﺑﺎ آرﻣﺎن اﺣﻴﺎ اﻳﺮان و ﺗﻔﻜﻴﻚ اﻳﺮاﻧﻲ از ﻋﺮب در ﺳﺎل ۱۹۲۶ ﻣﻴﻼدي رﺿﺎ ﺧﺎن ﭘﻬﻠﻮي اول از روﺳﺘﺎي آﻻﺷﺖ واﻗﻊ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﻮادﻛﻮه ﺗﺒﺮﺳﺘﺎن ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ رﺳﻴﺪ و ﺗﺎج ﮔﺬاري ﻛﺮد.

رﺿﺎ ﺷﺎه در ﻃﻮل ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺧﻮد اﻗﺪام ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮاﺗﻲ ﻧﻤﻮد ﻛﻪ ﭘﺎره اي از آن ﺑﻪ ﺷﺮح ذﻳﻞ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ:

1. او ﻛﺎﻣﻼ واﺿﺢ و روﺷﻦ ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮد ﻛﻪ اﺳﻼم دﻳﻨﻲ اﺳﺖ ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ و اﻳﻦ دﻳﻦ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻌﺮف ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ

2. او اﻳﺮان را ﺑﺎ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻛﻪ ازش ﺟﺪا ﺷﺪه ﺑﻮد آﺷﺘﻲ داد و ﺗﻼش در ﺑﺮﻗﺮاي اﻳﻦ اﺗﺼﺎل ﻗﻄﻊ ﺷﺪه ﻛﺮد

3. زﺑﺎن ﭘﺎرﺳﻲ ﻣﻤﻠﻮ از ﻟﻐﺎت ﻋﺮﺑﻲ ﺑﻮد و او ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اي ﺑﺮاي ﭘﺎﻻﻳﺶ زﺑﺎن ﭘﺎرﺳﻲ از ﻟﻐﺎت ﻋﺮﺑﻲ ﺑﻨﻴﺎن ﻧﻬﺎد

4. ﺑﻨﺎ ﺑﻪ دﺳﺘﻮر او ﻃﺮاﺣﺎن ﺷﺮوع ﻛﺮدﻧﺪ ﺑﺎ اﻟﻬﺎم ﮔﺮﻓﺘﻦ از ﻛﻮروش و دوران ﻃﻼﻳﻲ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ ﻣﺪارس . ﻛﺘﺐ ﺗﺪرﻳﺲ و ﺷﻴﻮه ﺗﺪرﻳﺲ را ﻃﺮاﺣﻲ ﻛﺮدن . رﺿﺎ ﺷﺎه ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎز ﭘﺲ ﮔﻴﺮي ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ از ﻫﻤﺎن دوران اوﻟﻴﻪ دﺑﺴﺘﺎن اﻏﺎز ﮔﺮدد

5. ﻧﺎم ﺷﻬﺮ ﻫﺎ را از ﻋﺮﺑﻲ ﺑﻪ ﭘﺎرﺳﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ داد

6. ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﻫﺎ را ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮد ﺗﺎ ﻧﺎم ﭘﺎرﺳﻲ ﺑﺮاي ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺸﺎن ﺑﻪ ﺟﺎي ﻧﺎم ﻋﺮﺑﻲ ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﻨﺪ


7. در ﺳﺎل ۱۹۳۵ ﻣﻴﻼدي ﻧﺎم ﭘﺎرس ﻳﺎ ﭘﺮﺷﻴﺎ را ﺑﻪ ﻧﺎم اﻳﺮان ﺗﻐﻴﻴﺮ داد ﻛﻪ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ از دوران ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ ﺑﻮد ﭼﺮا ﻛﻪ در آن دوران ﻧﺎم اﻳﻦ ﻛﺸﻮر اﻳﺮان ﺑﻮد

8. اﻗﺪام ﺑﻪ ﺣﺬف ﺳﻨﺖ ﻋﺮﺑﻲ ﺣﺠﺎب ﻧﻤﻮد

9. اﺳﺘﻔﺎده ﻋﺒﺎ و ﻋﻤﺎﻣﻪ را ﺑﺮاي روﺣﺎﻧﻴﻮن ﻣﻤﻨﻮع ﻛﺮد

اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮات ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ او در ﺟﻬﺖ ﺑﺎز ﭘﺲ ﮔﻴﺮي ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ او را ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ رﺿﺎ ﺷﺎه بزرگ (ﻛﺒﻴﺮ) ﻧﻤﻮد وﻟﻲ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ او رﺷﺘﻪ ﺑﻮد در ﺳﺎل ۱۹۷۹ ﻣﻴﻼدي ﺗﻮﺳﻂ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﭘﻨﺒﻪ ﺷﺪ و ﺑﺎر دﻳﮕﺮ ﻋﻘﺐ ﮔﺮدي در ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻫﻮﻳﺖ اﻳﺮاﻧﻲ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ.

ﺧﻼﺻﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺗﻀﺎد ﺑﻴﻦ دو ﻫﻮﻳﺖ ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ ﻋﺮب و اﺻﻴﻞ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﭘﺎرﺳﻲ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﭘﺎ ﺑﺮﺟﺎﺳﺖ وﻟﻲ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ اﻳﻦ درﺣﺎﻟﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻮﻳﺖ اﺻﻴﻞ ﭘﺎرﺳﻲ اﮔﺮﭼﻪ ﻛﻤﺮﻧﮓ در ﻛﻨﺎر ﻫﻮﻳﺖ ﻋﺮﺑﻲ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﻪ ﺑﻘﺎ اداﻣﻪ داده ﺗﺎ روزﻳﻜﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻛﺸﻮر ﺑﺎ ﺳﻨﺖ دﻳﺮﻧﻪ ﭘﺎرﺳﻲ ﺧﻮد آﺷﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﻫﻮﻳﺖ اﺻﻴﻞ اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﻲ ارزش ﺑﻮده و ﻧﺎدﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻳﺮاﻧﻲ دﭼﺎر اﻳﻦ ﺗﻨﺎﻗﺾ ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ


ﺑﻪ اﻣﻴﺪ روزي ﻛﻪ ﻫﻮﻳﺖ از دﺳﺖ رﻓﺘﻪ ﻣﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎز ﮔﺮداﻧﺪه ﺷﻮد
Balatarin

برادر محمدعلی دادخواه از فشار بر او برای «اعتراف علیه خود» خبر داد


رادیو فردا - برادر محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر که برای گذراندن دوران محکومیت هشت ساله خود در زندان به سر می‌برد، با اشاره به «افت حافظه» او خبر داد که آقای دادخواه برای اعتراف «علیه خود» تحت فشار شدید است. 

برادر آقای دادخواه همچنین نسبت به آن‌ چه «افت حافظه» این فعال حقوق بشر توصیف کرده است ابراز نگرانی کرد.

حسین دادخواه در گفت‌وگویی با کمپین بین‌المللی حقوق بشر که امروز شنبه، ۹ دی، منتشر شد گفت که برادر او «تحت فشار شدید برای اعتراف علیه خود و پذیرش اتهاماتش» قرار دارد.

اتهام محمدعلی دادخواه تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر است که این اتهامات با اعتراض او مواجه شده است.

آقای دادخواه این اتهامات را «بی‌اعتبار» می‌داند و اعلام کرده که رای دادگاه تجدیدنظر مبنی بر محکومیت او به هشت سال حبس تعزیری و ۱۰ سال ممنوعيت از وکالت «دادگرانه» نیست.

برادر این وکیل دادگستری که هفته گذشته با او در زندان ملاقات داشته است، با تاکید بر تغییراتی که در حالات او مشاهده کرده گفت که آقای دادخواه در این ملاقات حتی دختر خود را نشناخته و «حرف‌های بی‌ربط زده‌» است.

حسین دادخواه اظهار داشت: «خیلی غم‌انگیز است. محمد جملاتی را پس و پیش می‌گفت که من متعجب شدم. او همیشه در صحبت کردن عالی بود، هیچ وقت اشتباه و پس و پیش حرف نمی‌زد. هیچ وقت در صحبت‌هایش مکث نمی‌کرد. نمی‌دانم چه اتفاقی برای او افتاده است. او هفته گذشته مثل همیشه نبود.»

او در ادامه سخنان خود ضمن تاکید بر اعمال فشار بر محمدعلی دادخواه برای اعتراف و پذیرش اتهامات خود گفت: «به او گفته‌اند که اگر یکی از اتهامات خود را بپذیری فورا آزادت می‌کنیم. او هم گفته است من وقتی کاری نکردم، چرا باید اعتراف کنم که انجامش داده‌ام. گفته من فقط فعالیتم حقوق بشری بوده و اگر می‌خواهید همین را اعتراف می‌کنم.»

آقای دادخواه که مهرماه امسال برای گذراندن دوران محکومیت خود به زندان فراخوانده شد، اعلام کرده بود که اگر در زندان سخنی حاکی از اعتراف علیه خود کند، «از درجه اعتبار ساقط است» و در شرایطی خاص «مجبور» به گفتن آن شده است.

حکومت ایران کانون مدافعان حقوق بشر را که محمدعلی دادخواه یکی از اعضای هیئت موسس آن است «غیرقانونی» می‌خواند و اعتقاد دارد که این کانون به دنبال «براندازی نرم» است.

محمد سیف‌زاده، عبدالفتاح سلطانی و نسرین ستوده از دیگر اعضای این نهاد حقوق بشر هم‌اکنون در زندان هستند.
Balatarin

جمعه

انتقال ۴ زندانی دیگر به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام


 هرانا - در پی اعدام ۵ زندانی متهم به تجاوز به عنف، بعد از ظهر امروز ۴ زندانی دیگر به همین اتهام به سلول انفرادی بند قرنطینه زندان یاسوج منتقل شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پس از ۵ اعدام در ملاء عام، که صبح پنج‌شنبه در پارک ساحلی شهر یاسوج مرکز استان کهکیلویه و بویر احمد به وقوع پیوست، بعد از ظهر روز گذشته چهار زندانی دیگر به سلول انفرادی بند قرنطینه زندان مرکزی یاسوج منتقل شدند.

این ۴ زندانی که متهم به "تجاوز به عنف" می‌باشند بعد از ظهر پنج‌شنبه ‌۷ دی ماه به سلول انفرادی منتقل شدند و احتمال می‌رود که حکم ایشان شنبه صبح به مورد اجرا در آید.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:

ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

بند ۱ ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است. این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه از زندگی محروم کرد.

بند ۲ ماده ۱ دومین پروتکل اختیاری میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی به منظور الغای مجازات مرگ: کشور‌ها، تمام اقدامات لازم را در جهت منسوخ کردن مجازات مرگ در قلمرو قضائی خود، بعمل آورند.
Balatarin

بهروز آلخانی زندانی سیاسی در آستانه اعدام / تصویر


 هرانا - با تایید حکم بهروز آلخانی در دادگاه تجدید نظر این زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام، در آستانه اجرای حکم قرار گرفته است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهروز آلخانی به همراه ۱۵ تن دیگر در ۷ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط نیروهای امنیتی در شهر سلماس به اتهام رابطه با پژاک بازداشت شد.

وی پس از چند ماه با اتهام جدید مشارکت در قتل دادستان خوی روبرو شد و در شعبه ۱ دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی چابک به اتهام همکاری موثر با پژاک و قتل دادستان شهرستان خوی به اعدام محکوم شد.

پرونده بهروز آلخانی سپس با اعتراض وی به دیوان عالی کشور ارجاع شد و دیوان حکم صادره از سوی شعبه ۱ دادگاه انقلاب ارومیه را نقض کرده و پرونده را به شعبه ۱۰ دادگاه تجدید نظر استان ارجاع داد و حکم اعدام وی مجددا در این دادگاه به تایید رسید.

وی بیش از ۱ سال و نیم را در بازداشت وزارت اطلاعات ارومیه سپری کرد و تقریبا تمام این مدت را در سلول انفرادی بوده است.

برادر بهروز آلخانی به گزارشگر هرانا گفت: "بهروز در طی مدت بازداشت مورد شکنجه قرار گرفته بود. با دریل مچ پای وی را سوراخ کرده بودند و انگشتان دستش را شکسته بودند."

پیمان آلخانی ادامه داد: "به سر وی شک الکتریکی وصل نمودند و به وسیله کابل هم بسیار مورد تعزیر قرار گرفته بود و بر اثر ضرباتی که به سر بهروز وارد کرده بودند وی تعادل روحی خود را از دست داده بود تا جایی که یکبار در جلسه دادگاه به درخواست وکیل تسخیری وی (آقای یدالله حصاری) مبنی بر وخامت وضع روحی بهروز جلسه دادگاه به تعویق افتاد."

وی همچنین ادامه داد: "برادر من به اتهام قتل دادستان خوی بنام (ولی حاجی قلی‌زاده) به اعدام محکوم شده است. در حالی که بهروز به هیچ وجه به قتل دادستان اعتراف نکرده است و تنها مدرکی که علیه وی موجود است اظهارات یکی از دوستان بهروز است که گفته در شب قتل دادستان خوی بهروز آلخانی را پریشان و نگران دیده است."

برادر وی همچنین گفت: "بهروز بی‌گناه است و در ترور دادستان هیچ‌گونه نقشی نداشته است، حتی خانواده دادستان نیز حاضر به شکاین از وی نشده‌اند و اکنون شاکی او مدعی العموم است."

گفتنی است، وضعیت جسمی و روحی بهروز آلخانی در زندان وخیم گزارش شده است و به تشخیص پزشکان وی باید در بیمارستانی خارج از زندان بستری شود ولی مسئولین زندان به بهانه نوع محکومیت وی از اعزام او به بیمارستان طفره می‌روند.

بهروز آلخانی همچنین در پرونده‌ای دیگر به اتهام حمل و نگهداری سلاح گرم به ۱۰ سال زندان محکوم شده است. برادر وی در این زمینه می‌گوید: "در هنگام بازداشت هیچ سلاحی از وی کشف نشده و تنها برای اینکه ادله کافی برای اثبات قتل دادستان در اختیار نداشتند این اتهام را به بهروز وارد نمودند."

از کسانی که به همراه بهروز آلخانی بازداشت شدند، اکبر اکبرلو نیز به ۱۳ سال زندان محکوم شده بود که هم اکنون آزاد شده است.








Balatarin

اعتصاب غذای یک زندانی سیاسی در زندان زاهدان


بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » یکی از زندانیان سیاسی هموطن بلوچ در اعتراض به منوط کردن آزادی وی به سپردن ۷۰۰ میلیون وثیقه از روزگذشته در زندان مرکزی زاهدان دست به اعتصاب غذا نمود.
روز پنجشنبه ۷ دی ماه زندانی سیاسی رحمت الله نارویی ۲۳ ساله که ۴ سال است در شکنجه گاه وزارت اطلاعات و زندان مرکزی زاهدان زندانی می باشد. این زندانی سیاسی که بی گناه دستگیر و توسط بازجویان وزارت اطلاعات ،محمد مرزیه دادستان زاهدان و شعبه ۱ دادگاه انقلاب ولی فقیه آخوند علی خامنه ای در زاهدان ۲ بار به اعدام محکوم شده است ولی هر بار که این حکم به دیوان عالی کشور در تهران ارجاع می شد نه تنها حکم اعدام وی نقض می گردید بلکه دستور آزدی او را صادر می کند.
اما بازجویان وزارت اطلاعات ، محمد مرزیه دادستان زاهدان و مه گلی رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب مانع آزادی وی هستند.
بازجویان وزارت اطلاعات ، محمد مرزیه و مه گلی به منظور عدم آزادی وی از زندان تقاضای ۷۰۰ میلیون تومان وثیقه از خانواده وی نموده اند در صورتیکه او از یک خانواده کارگر می باشد و خود آنها هم می دانند به هیچوجه قادر به پرداخت این مبلغ نیست.
زندانیان سیاسی نعمت الله نارویی در اعتراض به این ظلم و بی عدالتی و کارشکنی که شبکه آخوندی ولی فقیه علیه وی بکار می برد از روز پنجشنبه ۷ دی ماه دست به اعتصاب غذا نمود و اعلام کرد تا آزادی از زندان به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.خسروی رئیس زندان بجای رسیدگی به خواسته های  به حق این زندانی او را به سلولهای انفرادی قرنطینه منتقل نمود. زندانیان در سلولها انفرادی مورد شکنجه های جسمی و روحی قرار می گیرند.


در حال حاضر ده ها زندانی سیاسی هموطن بلوچ به عنوان گروگان در زندانهای مختلف ولی فقیه با احکام سنگین نگهداری می شوند.
عوامل ولی فقیه آخوند علی خامنه ای که در سطح استان  هموطنان بلوچ را دستگیر، شکنجه ،احکام سنگین صادر می کنند وبه اعدام محکوم می کنند عبارتند از بازجویان وزارت اطلاعات، محمد مرزیه دادستان زاهدان و مه گلی رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب زاهدان می باشند این جنایتکاران علیه بشریت تابه حال تعدادی از جوانان بلوچ را اعدام و یا در زیر شکنجه به قتل رسانده اند و صدها نفر افراد بی گناه را در شکنجه گاههای خود نگهداری می کنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، عدم آزادی  این زندانی سیاسی که توسط دیوان عالی ولی فقیه تا به حال ۲ بار حکم آزادی وی  ابلاغ  شده است و منوط کردن او به سپردن وثیقه۷۰۰  میلیون تومانی  رامحکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به مراجع قضایی بین المللی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۰۸ دی  ۱۳۹۱ برابر با ۲۸ دسامبر۲۰۱۲
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
دبیر کل ملل متحد آقای بان کی مون
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
Balatarin

Et eksempel av tortur i Iran

یک نمونه از شکنجه  در رژیم ایراناینجا 


Et eksempel av tortur i Iran - her
Balatarin

چهارشنبه

دو زندانی سیاسی به زندان رجایی شهر تبعید شدند


خبرگزاری هرانا – محمد سیف زاده و مصطفی نیلی دو تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین بدون اعلام قبلی به زندان رجایی شهر تبعید شدند. 

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز گذشته سیدمحمد سیف زاده، عضو موسس و زندانی کانون مدافعان حقوق بشر که در ماههای پایانی محکومیت زندان دو ساله خود قرار دارد، از بند ۳۵۰ زندان اوین تحت عنوان انتقال به بهداری خارج گردیده و بدون اینکه بتواند وسایلش را جمع آوری نموده و یا از همبندیانش خداحافظی کند، به زندان رجایی شهر کرج انتقال یاقته است. 

هم چنین مصطفی نیلی از فعالان سابق دانشجویی دانشگاه امام خمینی قزوین و عضو اسبق تشکل دانشجویان اصلاح طلب این دانشگاه نیز که از مرداد ماه سال ۹۰ در حال تحمل زندان ۳ ساله خود در بند ۳۵۰ بود، نیز همراه با محمد سیف زاده به زندان رجایی شهر انتقال یافته است. 

گفتنی است بعد از جدایی استان البرز از استان تهران، زندان رجایی شهر در استان خارج از تهران به حساب می آید و انتقال تنبیهی زندانیان به زندانهای خارج از استان طبق آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی، عملی غیرقانونی محسوب میشود.
Balatarin

سه‌شنبه

! مذهب شبيه آلت تناسلی ست


مذهب شبيه آلت تناسلی ست
...ـ داری؟ ... مشکلی نيست
ـ بهش افتخار ميکنی؟
... بکن
ولی بی زحمت تو همون شلوارت نگهش دار و هی درش نيار جلو مردم نشونش بده






Balatarin

نامه محمدحسن یوسف پور از بند ٣٥٠ اوین به همسرش : ایستاده ایم تا فرزندانمان در آینده زندگی بهتری داشت


کلمه -محمدحسن یوسف‌پورسیفی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای به همسرش با بیان اینکه “روزی خواهد رسید که و هم بندانم به آغوش خانواده‌هایمان باز گردیم. بی‌شک، آن روز دیر نخواهد بود. هیچ حکومت مستبدی پایدار نیست و نخواهد ماند” می نویسد: ما ایستاده‌ایم تا فرزندانمان، در آینده زندگی بهتری داشته باشند. و می دانم که اندیشه و تفکر تو نیز همین استوبه همین خاطر به وجودت و حضورت در زندگی‌ام افتخار می‌کنم. رنج مضاعفی که همسران و فرزندان زندانیان سیاسی می‌کشند، قابل وصف نیست.

به گزارش کلمه، محمدحسن یوسف پورسیفی، از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر و از پرسنل سابق صدا وسیما که سه ماه پیش برای اجرای حکم ۵ سال و نیم حبس خود به اجرای احکام زندان اوین منتقل شده بود در اسفند ماه ۸۸ به همراه گروهی از فعالان حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از چند روز به دلیل موقعیت شغلی اش آزاد شد.

وی مجددا تیرماه سال گذشته مجددا بازداشت پس از یک هفته بازداشت دربند ۲الف سپاه و دو هفته دربند ۳۵۰ زندان اوین به قید وثیقه آزاد شده بود. حکم سنگین این فعال حقوق بشر به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی صادر شد که یوسف پور در اعتراض به روند پرونده سازی برای فعالان مدنی و روند دادرسی پرونده خود به حکم صادره اعتراض نکرد.

این زندانی سیاسی از پرسنل بخش رادیوی سازمان صدا و سیما بود که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای نشان دادن مخالفت خود به عملکرد مدیران صدا و سیما و در همبستگی با معترضین از ادامه همکاری با این سازمان خودداری کرده در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شد. این فعال حقوق بشر دارای مدرک دکترا در رشته فلسفه است.

متن کامل نامه ی این زندانی سیاسی به همسرش که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

رویای عزیزم!

سومین سال است که پیش هم نیستیم. و از این بابت متاسفم. خواستم بدین وسیله سالروز تولدت را تبریک بگویم.

به یاد اولین سال تولدت که با هم بودیم می‌افتم، و جشن تولدی که برایت گرفتم. یک جشن کوچک ۴نفره، لحظه لحظهٔ خاطراتم را با تو در ذهن مرور می‌کنم. و با یادآوردنش شاد می‌شوم. این تنها تعلق خاطرمن است. یاد آوردن خاطرات با تو بودن.

عزیزترینم!

وقتی دنیای همهٔ ما که دربند ۳۵۰هستیم به یک محیط دو متر در یک متر، با تمام لوازم زندگیمان محدود می‌شود، روحمان آمادگی پیدا می‌کند تا بزرگ‌تر شود. روزی نیست که هم بندیانم را در فکر نبینم. سالگرد ازدواج یا تولد فرزندانشان، همسرشان، پدر و مادر و برادر و خواهرشان، همین دلیل می‌شود که همهٔ لحظاتی، نم اشکی در چشمانشان بنشیند. چند روز پیش برف آمد. برف مرا به یاد تو می‌اندازد. به یاد روز تولدت، به یاد آشناییمان. با دوستم رضا انصاری راد، از پشت میله‌ها، شب، برف را به نظاره نشستیم. و خاطرات مان را مرور کردیم.

به این نتیجه رسیدیم که چقدر بعضی چیز‌ها برایمان در وضعیتی که هستیم، معنا پیدا می‌کند. مثلا خیابان، آدم‌ها، ماشین، و… می‌خندیم به اینکه نکند روزی که آزاد شویم، مانند اصحاب کهف، زمانه آنقدر عوض شده باشد، که درک ما از اجتماع بدوی شود.

نازنینم!

روزی خواهد رسید که و هم بندانم به آغوش خانواده‌هایمان باز گردیم. بی‌شک، آن روز دیر نخواهد بود. هیچ حکومت مستبدی پایدار نیست و نخواهد ماند.

ما ایستاده‌ایم تا فرزندانمان، در آینده زندگی بهتری داشته باشند. و می دانم که اندیشه و تفکر تو نیز همین استوبه همین خاطر به وجودت و حضورت در زندگی‌ام افتخار می‌کنم. رنج مضاعفی که همسران و فرزندان زندانیان سیاسی می‌کشند، قابل وصف نیست.

بهترینم!

می‌دانم که در تورنتو، به خاطر سال نوی میلادی، همه جا جشن و کارناوال برگزار می‌شود. بدان هرجا که باشی قلبم با قلبت یکی است و شادمانی توست که شادمانم می‌سازد. هر لحظه که به من فکر کنی. بدان که آن لحظه من نیز به تو فکر می‌کنم. به یادت سالروز تولدت را جشن می‌گیرم. به تنهایی و یادت را در قلبم همیشه پاس خواهم داشت. خداوند حافظ، روزی رسان و پشتیبانی همیشگی توست. بهترین‌ها را برایت آرزو می‌کنم و ایمان دارم پاداش قلب مهربان و پاکت را در ماه تولدت خواهی گرفت.

روی ماهت را می‌بوسم. بهترین من

همسرت

محمدحسن یوسف‌پورسیفی

دیماه ۱۳۹۱

بند ۳۵۰ زندان اوین
Balatarin

I Pakistan- Muslimer brenner og slår et funksjonshemmet menneske fordi han brant koranen !

Balatarin

دوشنبه

بخشی از گفتگوی نشریه روزگار نو با هنرمند در تبعید پرویز صیاد "صمد آقا"

من در خیابانی که "بلال حبشی" نامیده شود علاقه ای به قدم زدن ندارم و اگر قرار باشد تمبری که به پاکت می‌‌چسبانم تصویر یک تروریست باشد ترجیح می دهم اصلا نامه ای ننویسم. 
مساله تنها نظام جمهوری اسلامی هم نیست من به هیچ نظام مذهبی‌ دیگر نیز رای نمیدهم.
کار مذهب پرداختن به امور دنیوی و مادی نیست مگر آن که عمال آن ریگی به کفش و طمعی در سر داشته باشند.

مذهبیون یک جهنم در دنیای دیگر برای ما تدارک دیده اند کافیست، نباید اجازه داد در این دنیا هم جهنم دیگری برپا کنند....


Balatarin

افت شدید دما و بارش برف ؛ پنج تن از زلزله‌زده‌گان هریس و ورزقان جان سپردند


zimg_001_22فعالان در تبعید: پنج تن از زلزله‌زده‌گان آذربایجان شرقی در هریس و ورزقان براثر برودت و سرما، جان خود را از دست دادند

بنابه گزارش کُردپا، پس از ورود موج جدیدی از هوای سرد به آذربایجان شرقی و عدم ارسال کمک‌های اولیه به مناطق زلزله‌زده، پنج تن از زلزله‌زده‌گان در شهرهای هریس و ورزقان به علت افت شدید دما و بارش برف، جان سپردند.


زلزله‌ای با بزرگی ٦.٢ در مقیاس ریشتر، بیست و یکم مردادماه امسال شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس را در آذربایجان شرقی تکان داد که یک هزار و ده روستا دچار آسیب شده که از این میان ١٣٠ روستا  ٧٠ تا ١٠٠% و ٢٠ روستا نيز به طور کامل تخريب شدند.

مسئولان استان آذربایجان شرقی و ستاد حوادث غیرمترقبه علی‌رغم وضعیت اسفناک زلزله‌زدگان و افت شدید دما همچنان اکثر شهروندان آذری را در چادرها و پناهگاه‌های موقت نگه‌داری و اسکان داده‌اند.
Balatarin

یکشنبه

دانشگاه شریف در لیست تحریم های اتحادیه اروپا قرار گرفت


دانشجونیوز- روز جمعه  ٢١ دسامبر اتحادیه اروپا اسامی  یک شخص حقیقی و ١٨ موسسه را به فهرست تحریم های این اتحادیه اضافه کرد.
  
اتحادیه اروپا مدعی است این افراد و موسسات در برنامه اتمی ایران مشارکت داشته و یا از آن پشتیبانی کرده اند. 

بابک زنجانی تنها شخص حقیقی است که به دلیلا حمایت مالی از حکومت ایران در این فهرست قرا رگرفته است.
   
دانشگاه شریف نیز به نقض تحریم های اعمالی اتحادیه اروپا و سازمان ملل و حمایت از گسترش فعالیت های حساس هسته ای ایران متهم شده است. بر اساس اعلام اتحادیه اروپا، از اواخر سال ٢٠١١ میلادی دانشگاه شریف آزمایشگاه های خود را برای استفاده توسط شرکت کالا الکترونیک، که توسط سازمان ملل تحریم شده، و شرکت فناوری سانتریفیوژ ایران، که توسط اتحادیه اروپا تحریم شده، فراهم کرده است. 

رئیس دانشگاه شریف: تحریم ها ما را خوشحال تر می کند 

در واکنش به اضافه شدن اسم دانشگاه صنعتی شریف به فهرست موسسات تحریمی اتحادیه اروپا رییس این دانشگاه در گفتگو با خبرگزاری مهر گفته است که دانشگاه شریف سال ها است در لیست تحریم قرار دارد و این تحریم‌ها ما را خوشحال‌تر می‌کنند.
   
رضا روستا آزاد گفته است که قرار گرفتن دانشگاه صنعتی شریف در لیست تحریم‌ها در روند کاری این دانشگاه هیچ تاثیری نداشته و هیچ اختلالی ایجاد نمی کند.
   
وی در این گفتگو با بیان اینکه دانشگاه صنعتی شریف سال ها است که در لیست تحریم‌ها قرار دارد، افزود: این تحریم ها ما را خوشحال‌تر می کند چرا که نشان می دهد فعالیت دانشگاه صنعتی شریف آنقدر تاثیر دارد که آن را در لیست تحریم ها قرار داده اند.
Balatarin

! طرز تهیه اسلام توسط محمد

Balatarin

شنبه

! اسلام , دین صلح / religion of peace !!!

Balatarin

یک وبنگار به ۸ ماه حبس محکوم شد



ندای سبز آزادی -صبح امروز، شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران، علی شریعتی وبنگار و فعال اجتماعی را به اتهام اخلال در نظم عمومی و تبلیغ علیه نظام به ۸ ماه حبس تعزیری محکوم کرد.

به گزارش ندای سبز آزادی، علی شریعتی که ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، پس از تحمل یک ماه زندان انفرادی با قرار وثیقه پنجاه میلیون تومانی آزاد شد.

وی سال گذشته توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباسی، به تحمل ۲ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۸ ماه حبس تعزیری کاهش یافت.

وی از اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تجمع و تبانی تبریه شده است.

Balatarin

سوء استفاده ١میلیارد و ٨٠٠ میلیونی رسایی در دولت نهم


ندای سبز آزادی -پس از آنکه دادستانی تهران اظهارات حمید رسایی علیه مهدی هاشمی در مجلس را “مجرمانه” خواند برخی رسانه ها اخباری را درباره  سوء استفاده یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومانی  رسایی از “بن  کتاب” در زمان مسئولیت همزمانش در ریاست اداره ارشاد قم و مشاورت وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد منتشر کرده اند؛ اخباری که نخستین بار در یک نشریه چاپ قم منتشر شده بود.

روزنامه جمهوری اسلامی هم به صورت تلویحی حمید رسایی را دارای سوء سابقه و پرونده خوانده است. این روزنامه در یادداشت خود آورده است:رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس در حفظ این جایگاه مسئولند و نباید اجازه بدهند مدعیان انقلاب که عمدتاً انقلاب ندیده‌های نشسته بر سر سفره انقلاب هستند به بهانه دفاع از انقلاب، اصیل‌ترین پایه‌های نظام و انقلاب را به باد تهمت بگیرند و کسانی که خود سوءسابقه و پرونده دارند برای دستگاه قضائی تکلیف تعیین کنند و برای این و آن حکم صادر نمایند.

به گزارش راه دیگر، پیش از این نیز روزنامه شاخص سبز که در استان قم منتشر می شود اسنادی از سوء استفاده یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان  رسایی از بنهای  کتاب در زمان ریاستش بر اداره ارشاد قم منتشر کرده بود.

ا
Balatarin

گزارش شیرین عبادی از وضعیت حقوق بشر در ایران / بازداشت 23 نفر در یک ماه


 جرس: شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل 2003 در ادامه گزارش های ماهانه خود، به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه آذر1391 پرداخت. به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، خانم عبادی در مقدمه گزارش ماه آذر1391 به وضعیت کودکان در ایران اشاره کرده است. او در گزارش خود ابتدا به آتش سوزی در دبستانی اشاره کرده است که در پی آن 31 دانش آموز زخمی و کشته شدند. خانم عبادی همچنین به مساله ایدز در کشور و کاهش سن ابتلا به ایدز در ایران پرداخته است. این مدافع حقوق بشر در ادامه با انتقاد از بی توجهی مسوولان حکومتی به سرنوشت "بی صداترین قشر جامعه" یعنی "کودکان"، خواستار توجه بیشتر به آینده سازان فردا شده است.  

خانم عبادی در ابتدای گزارش خود با انتقاد از بی توجهی مسوولان حکومتی به سرنوشت "بی صداترین قشر جامعه" یعنی "کودکان" که براساس گزارش هفته نامه اکونومیست، ایران در جدول بهترین کشورها برای آینده کودکان، در بین هشتاد کشور جهان، رتبه پنجاه و هشتم را احراز کرده است نوشت که در جدول مشابهی که در سال 1988 منتشر شده است، با وجودی که ایران 8 سال جنگ با عراق را پشت سر گذاشته بود، در جایگاه چهل و هشتم قرار داشت.
این مدافع حقوق بشر در این خصوص به موضوع ابتلای چهار درصد کودکان کار به ایدز که براساس گفته رییس کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی ایران، سن ابتلا به آن در ایران به سنین 11 تا 13 سال کاهش یافته است، از نبود برنامه آموزشی در خصوص ایدز در مدارس و رسانه های ایران انتقاد کرد.

برنده جایزه صلح نوبل 2003 در ادامه گزارش خود که به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود، در سه بخش "حقوق مدنی و سیاسی"، "حقوق اقتصادی و اجتماعی" و "میراث فرهنگی و محیط زیست" به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداخته است. در بخش حقوق مدنی و سیاسی در کنار نام فعالان سیاسی و مدنی که برای اجرای حکم به زندان فراخوانده یا بازداشت شده اند، به فشارهای وارد شده بر خانواده زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز پرداخته شده است.

متن گزارش ماه آذر 1391 شیرین عبادی که در اول دی ماه منتشر شده، به شرح زیر است:

گزارشی مختصر از وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه آذر 1391

مقدمه
خبرگزاری کار ایران (ایلنا) در گزارشی در آذر ماه 1391 اعلام کرد که «در مدرسه دخترانه ای در استان آذربایجان غربی به علت نشت نفت از بخاری مدرسه و انفجار آن، 31 تن از دانش آموزان این دبستان مصدوم شدند» که از آن میان، دو تن از دانش آموزان به نام های سیدان یگانه و الهام (آمنه) اسماعیل‌پور فوت کردند. متاسفانه گزارش فوق، نمونه ای از وضعیت اسفبار مدارس ایران را ارائه می دهد؛ مدارسی که دارای بافت قدیمی بوده و به شدت فرسوده هستند و حادثه ای نظیر آنچه که گفته شد، همه ساله در دیگر مدارس ایران گزارش می شود.
همچنین در طول دو ماه گذشته، تعدادی اتوبوس حامل دانش آموزان که مسوولان مربوطه آنان را برای بازدید از آثار باقی مانده از جنگ ایران و عراق به آن مناطق می بردند، به علت عدم رعایت استانداردهای لازم جهت انجام چنین سفرهایی، دچار سانحه شده است که در مجموع بیش از 50 دانش آموز کشته و زخمی شده اند. اما متاسفانه همچنان برنامه اعزام اجباری دانش آموزان به مناطق مذکور ادامه دارد و این برنامه به عنوان بخشی از درورس اجتماعی آنان معرفی شده است.
بی توجهی مسوولان حکومتی به سرنوشت "بی صداترین قشر جامعه" یعنی "کودکان" باعث شده است تا براساس گزارش هفته نامه اکونومیست، ایران در جدول بهترین کشورها برای آینده کودکان، در بین هشتاد کشور جهان، رتبه پنجاه و هشتم را احراز کند. این در حالی است که در جدول مشابهی که در سال 1988 منتشر شده است، با وجودی که ایران 8 سال جنگ با عراق را پشت سر گذاشته بود، در جایگاه چهل و هشتم قرار داشت.
از سوی دیگر براساس گفته رییس کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی ایران، سن ابتلا به ایدز در ایران به سنین 11 تا 13 سال کاهش یافته و بیشترین علت افزایش ایدز از طریق روابط جنسی بوده است. همچنین براساس گزارش دیگری، چهار درصد کودکان کار در ایران به ایدز مبتلا هستند. در چنین شرایطی نه تنها هیچگونه برنامه آموزشی در خصوص ایدز در مدارس ایران وجود ندارد بلکه حتی در رسانه های ایران نیز مطرح نمی شود. این در حالی است که طبق مصوبه هیات دولت در ماه گذشته، کاندوم جز اشیاء لوکس تلقی و ورود آن به ایران ممنوع شده است.
نکته دیگر در حالی است که شاهد کاهش میزان رفاه کودکان ایرانی هستیم و براساس گزارش های دولتی همه ساله یک میلیون دانش آموز به علت فقر نیمکت مدرسه را رها کرده و برای دستیابی به لقمه ای نان، راهی خیابان ها شده تا گدایی یا دست فروشی کنند و همچنین در کشوری که براساس گفته رییس سازمان نهضت سواد آموزی ده میلیون ایرانی بالای شش سال، توانایی خواندن و نوشتن ندارند که از میان آنان حدود 3 میلیون و 500 هزار نفر در گروه سنی بین 10 تا 40 سال قرار می گیرند، رهبر جمهوری اسلامی ایران دستور توقف برنامه کنترل موالید را داده است. بنابراین برنامه ریزان حکومتی با ارائه تسهیلاتی، شهروندان را به داشتن اولاد بیشتر تشویق کرده و سعی دارند تا میزان جمعیت کشور را به 120 میلیون نفر افزایش دهند. 
از همین رو برنامه ریزی های غلط آموزشی و سیاست های کلان اقتصادی که بر اساس اولویت های نظامی طراحی شده است، همراه با سوء مدیریت و فساد اداری، آینده کودکان ایران را تهدید می کند. «کودکان، آینده سازان فردا هستند؛ امروز باید به فکر فردا باشیم.» 
علاوه بر مطالبی که در بالا بیان شد، خلاصه ای از وضعیت نقض حقوق بشر در ایران در آذر ماه ۱۳۹۱ در پی می آید. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی است که در سایت ها و رسانه های مختلف درج شده و صحت آن به احراز رسیده است و در سه بخش و به 2 زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود.
وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه آذر 1391 
بخش اول – حقوق مدنی و سیاسی
الف- وضعیت فعالان سیاسی – اجتماعی دگر اندیش 
1) در این ماه 23 نفر بازداشت شدند که برخی پس از چند روز با وثیقه آزاد شدند. بازداشت شدگان عبارتند از: حسین فلاح- فعال مدنی-، بهروز قبادی، چهار تن از اعضای حزب پان ایرانیست به نام های میلاد دهقان، حجت کلاشی، اوژن اکبری و اکبر جاوید، چهار تن از اعضای جبهه ملی ايران به نام های کورش زعيم، عيسی خان حاتمی، محمد اويسی و محسن رهامی، 15 شهروند اهل اهواز به نام های علی چبیشاد، حسین چبیشاد فرزند علی، صلاح الدین چبیشاد فرزند علی، حبیب سیلاوه، سید یاسین موسوی، سلمان چایان، محمد چایان، کریم چایان، آشور شمیکلی، جليل تاتوره، قاسم زرگانی، رحيم حميدی، مكی بريهی، محمد ناصری و امید دهدار زاده. 
2) محمدصادق ربانی املشی- استاد دانشگاه و عضو شورای ملی صلح- برای اجرای سه سال حبس تعزیری، سعید حائری- عضو سابق کمیته گزارشگران حقوق بشر- برای اجرای حکم دو سال حبس تعزیری و تحمل ۷۴ ضربه شلاق، عسل اسماعیل زاده- فعال مدنی- برای اجرای حکم 4 ماه حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق، علی ذاکری از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، حسن ارک، احمد ریاضی، حمیدی شفیق و عزیزالله پورولی از فعالان مدنی آذربایجان جهت گذراندن حکم خود روانه زندان شدند. 
3) جمشید زارعی، تقی سلحشور و وحید شیخبیگلو از فعالان مدنی آذربایجان برای اجرای حکم قضایی احضار شدند. همچنین محمد ملکی، استاد بازنشسته دنشگاه تهران پس از آنکه منزلش مورد تفتیش قرار گرفت به دادسرا جهت اجرای حکم زندان احضار شد. 
4) علی رشیدی، اقتصاددان و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی، مریم بهرمن- فعال زن- به هشت ماه حبس تعلیقی و عطاء الله محمدیان، اسدالله ساعدموچشی، عابدین ساعدموچشی، مهدی ساعدموچشی، علی‌محمد ساعدپناه، فردین ساعدموچشی، صابر ایوبی و حامد اوسطی، ۸ نفر از پیروان مکتب قرآن در شهرستان موچش به یک سال حبس تعلیقی محکوم شدند.
5) محمدژیان مفتی‌زاده، حسین علایی، فؤاد مردوخ روحانی و ابوبکر امینی از پیروان مکتب قرآن سنندج به وزارت اطلاعات، هاشم آقاجری، استاد دانشگاه و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری به دادگاه احضار شدند. همچنین برای سعید منتظری، فرزند دیگر آیت الله منتظری در پی احضار به دادسرا، قرار کفالت صادر شد.
6) جلسه دادگاه کاظم دهقان، حمید آرایش، محمد علی شمشیرزن، امید علی اکبری، غلامعلی بیرمی و مهرداد کشاورز، شش تن از دراویش ساکن کوار برگزار شد.
7) وضعیت برخی زندانیان سیاسی- عقیدتی همچنان نامناسب گزارش می شود که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: محمد سیف زاده از اعضای مؤسس کانون مدافعان حقوق بشر، عبدالله مؤمنی از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت و سیدمحمد ابراهیمی که بر اساس تشخیص پزشکان باید به بیمارستان منتقل می شدند اما تاکنون این اعزام صورت نگرفته است. همچنین بازجویان وزارت اطلاعات از معاینه میرطاهر موسوی توسط پزشکی قانونی بر اساس خواسته دادستانی تهران، ممانعت کردند.
8) یکی دیگر از موارد نقض حقوق بشر، تهدید و مجازات غیرعادلانه بستگان زندانیان سیاسی است که مبادرت به اطلاع رسانی در خصوص عضو زندانی خانواده خود کرده اند. در این ماه با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت مهدی خزعلی، همسر، دختر و حسین خزعلی برادر مهدی خزعلی به دادسرای انقلاب احضار شدند. همچنین یکی از دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، در پی اطلاع رسانی ها درباره وضعیت پدر و مادرشان که در حصر بسر می برند، از ملاقات با پدر و مادر خود محروم شد. از سوی دیگر کمال شریفی- زندانی سیاسی- و حبیب الله گلپری‌پور- زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام- از داشتن ملاقات با خانواده خود محروم هستند. این موارد در حالی است که بازجوی علیرضا رجایی، عضو شورای فعالان ملی – مذهبی و روزنامه نگار که اینک در زندان دوران محکومیت خود را طی می کند، به همسر این زندانی سیاسی گفته است که از علیرضا رجایی طلاق بگیرد. 
9) نیروهای امنیتی با حضور در مراسم چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در زندان درگذشت، با خانواده او درگیر و مادر ستار بهشتی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. 
10) آذر منصوری، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، از تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری تعلیق شد. 
11) احمدرضا احمدپور، روحانی زندانی در اعتزاض به وضعیت خود در زندان دست به اعتصاب غذا زد.
ب- وضعیت کتاب و مطبوعات ، نویسندگان و روزنامه نگاران 
1) مهرداد سرجوئی، خبرنگار پارلمانی برای اجرای حکم ۳ سال حبس و مصطفی بادکوبه‌ای، ادیب و شاعر منتقد دولت، جهت اجرای حکم ۱۸ ماه حبس، به زندان اوین منتقل شدند.
2) شاهو حسینی، روزنامە نگار و معلم مهابادی به پنج سال حبس محکوم شد.
3)هفته نامه "نصیر بوشهر" با حکم دادستان بوشهر و روزنامه محلی "وارش" استان مازندران توقیف شدند. 
4) احمد زیدآبادی،روزنامه نگار زندانی و دبیر کل سازمان ادوار تحکیم وحدت که در مرخصی درمانی به سر می برد و سه نفر از مدیران زندانی سایت مجذوبان نور به نام های حمیدرضا مرادی، مصطفی دانشجو و رضا انتصاری که برای درمان در بیمارستان بستری بودند، به زندان بازگردانده شدند.
5) عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی که در بیمارستان بسر می برد، توسط مأموران امنیتی به زمین کوبیده شد.
6) مدير مسئول پایگاه خبری سبزپرس و محمد نوری زاد، روزنامه نگار و نویسنده به دادسرا احضار شدند.
7) باران کوثری، بازگیر سینما اعلام کرد که از فعالیت هنری منع شده است.
8) دولت جمهوری اسلامی ایران با ابلاغ دستور حذف بخش هایی از فیلم "من مادر هستم"، اعلام کرد که از اکران این فیلم در شهرهای مذهبی جلوگیری می شود. همچنین به سید علی صالحی، شاعر و منتقد نوپرداز معاصر اعلام کرد که در صورت حذف 120 صفحه از 150 صفحه مجموعه اشعارش، به این کتاب اجازه انتشار خواهد داد. از سوی دیگر هرمز همایون پور، مدیر انتشارات کتاب روشن از تعطیلی کتابفروشی روشن پس از تمدید نشدن مجوز این موسسه انتشاراتی توسط دولت، خبر داد. 
9) 23 نفر از مدیران مسوول روزنامه های در حال انتشار، در نامه ای اعلام کردند که اگردر خصوص گرانی کاغذ تصمیمی فوری اتخاذ نشود، رسانه هایشام به اجبار تعطیل می شود. 
پ- سایر موارد نقض حقوق بشر
1) در ماه آبان تعداد 7 نفر اعدام شده اند: دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه از اعدام 4 نفر در این منطقه خبر داد. رسانه های وابسته به دولت ایران اتهام سه نفر از این افراد را حمل و نگهداری مواد مخدر و یک نفر دیگر را تجاوز به عنف اعلام کردند. «م- هـ» در سمنان و «ایرج.م»، «محمود.ت» و «نعمت‌الله.ع» در زاهدان اعدام شدند. رسانه های وابسته به دولت ایران اتهام آنان را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کردند.
2) نیروهای امنیتی مانع از ملاقات فعالان سیاسی و مدنی اصفهان با اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام شدند.
3) دادستان کل کشوراز بازداشت دو نفر در ارتباط با پرونده مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی خبر داد. 
4) برخی رسانه های رسمی ایران گزارش دادند که تعداد زیادی استودیوی زیر زمینی که به گفته آنان مروج ابتذال و مرتبط با ضد انقلاب و دشمنان ملت ایران بوده اند، كشف و 30 نفر از عوامل این شبكه ها بازداشت شده اند. 
بخش دوم – حقوق اقتصادی و اجتماعی 
1) وضعیت اقتصادی در ایران همچنان نامناسب گزارش می شود؛ برای مثال نرخ تورم در آبان ماه 1391 به 26.1 درصد رسید که این عدد در طول 15 سال اخیر سابقه نداشته است. این در حالی است که به علت شرایط بد اقتصادی و کمبود مواد اولیه که عمدتا ناشی از سوء مدیرت اقتصادی و همچنین تحریم های سیاسی است، تعداد زیادی از کارگران نتوانسته اند ماه ها دستمزد خود را دریافت کنند. در خصوص وضعیت کارگران می توان به موارد زیر اشاره کرد:
نائب رییس سندیکای کارخانجات چای شمال ایران اعلام کرد که از مجموع 180 کارخانه چای در شمال کشور، بیش از 65 واحد تولیدی چای به سبب سیاستگذاری های غیرکارشناسانه دولت در خرید برگ سبز از چایکاران، تعطیل شده است. همچنین 30 کارگر کارخانه صنایع فلزی ایران، پس از اتمام قرارداد توسط کارفرمای دولتی این واحد تولیدی، ۴۰۰ کارگر کارخانه زاگرس خودرو با تعطیلی این کارخانه و 55 کارگر از شرکت قطار شهری اهواز پس از اعلام اعلام قطع همکاری با این شرکت، بیکار شدند. از سوی دیگر کارگران مجتمع دامداری مهاباد در سال جاری ۷ ماه حقوق و دستمزد دریافت نکرده‌اند. ۲۴۰۰ کارگر کارخانه‌های پروفیل ساوه و نورد لوله صفا نیز در اعتراض به عدم پرداخت شش ماه از دستمزدهای خود، دست به اعتصاب زدند. 
2) گزارش سالانه شفافیت بین المللی نشان می دهد که ایران از نظر فساد حکومتی در بین 170 کشور جهان، در رتبه 133 قرار دارد. ایران در گزارش شفافیت بین المللی سال 2011 میلادی در رتبه 120 قرار داشت که در سال جاری ده رتبه تنزل کرده است.
3) پدر هادی دانشیار، فعال کارگری بازداشت شد.‎ این در حالی است که سید هادی دانشیار، فعال کارگری به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است. 
4) شهناز سگوند، همسر علی نجاتی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه پس از احضار مجدد به دادسرا، تفهیم اتهام شد.
5) رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد، در اعترض به برخورد توهین آمیز مامور زندان در بیمارستان و همچنین عدم پیگیری مسئولان زندان نسبت به وخامت وضعیت جسمی اش، دست به اعتصاب تر و دارو زد.
6) رامین زندنیا٬ بها ملکی٬ پیمان نودینیان، علی قریشی، کمال فکوریان٬ مصطفی سربازان، عزت نصرتی، پرویز ناصحی٬ محمد صدیق صادقی٬ هیوا احمدی و رضا وکیلی، یازده تن از اعضای کانون صنفی معلمان کردستان هر کدام به چهار ماه حبس که به مدت دو سال به حالت تعلیق در می آید، محکوم شدند. همچنین حکم تبعید مختار اسدی از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان برای پنجمین سال متوالی و حکم ممنوع الخروجی هاشم خواستار، فعال فرهنگی مجددا تمدید شد.
7) 47 نفر از کارمندان میراث‌فرهنگی کرمان حدود پنج ماه حقوق دریافت نکردند.
8) مسئولان دانشگاه پیام نور مهاباد با درخواست جمعی از اعضای انجمن های این دانشگاه، جهت گردهمایی به منظورابراز همدردی با کودکان پیرانشهری که همکلاسی هایشان در آتش سوزی یک مدرسه جانباخته بودند، مخالفت کردند.
بخش سوم- میراث فرهنگی و محیط زیست 
اخبار منتشر شده از میراث فرهنگی و محیط زیست در آذرماه نیز همچنان نشان از نامناسب بودن وضعیت این حوزه دارد.
1) آمارهای دولتی حاکی از آن است که چوب بهره برداری شده در مجموع سال های 89 و 90 از جنگل های شمال ایران بالغ بر 1.5 میلیون مترمکعب است.
2) ۲۵۰ اصله درخت پارک جنگلی جهان‌نما توسط پیمانکاران وزارت راه و شهرسازی قطع شد.
3) نفوذ آب به شالوده برج آزادی تهران، بنای این برج را تهدید می کند. 
4) انفجار شیء ناشناس در جزیره لارک که به گفته اهالی این جزیره شبیه به مین دریایی بوده است، جان دو کودک را گرفت. 
خاتمه
در پایان این گزارش ماهانه توجه مقام های مسئول جمهوری اسلامی ایران را به وضعیت کودکان ایرانی به ویژه کودکان کار و سرنوشت کودکان بد سرپرست یا فاقد سرپرست و همچنین ضرورت تأمین حداقل رفاه و تحصیل رایگان برای کلیه کودکان ایرانی، جلب می کنم. «کودکان، آینده سازان فردا هستند؛ امروز باید به فکر فردا باشیم.»

شیرین عبادی 
مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل 2003
اول دی 1391
Balatarin

بیانیه ۳۷۷ تن از فعالین مدنی در باره وضعیت رضا شهابی و دیگر فعالین کارگری


هرانا - رضا شهابی، فعال کارگری، عضو سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و مسئول سابق واحد کارگری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران پیش‌تر از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی صلواتی به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس و هم چنین به اتهام تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی نیز به پنج سال حبس محکوم شده بود؛ وی همچنین در این حکم به ۵ سال ممنوعیت از فعالیت سندیکایی و هفتاد میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود.

وی که روز شنبه ۲۵ آذرماه به بیمارستان خمینی تهران اعزام شده بود، در پی بدرفتاری مامور اعزام و ممانعت از انجام آزمایشات ضروری اعلام اعتصاب غذا کرد.

۳۷۷ تن از فعالین کارگری، سیاسی، حقوق بشر، هنرمندان و روزنامه نگاران در خصوص لزوم توجه رسانه‌ای به اعتصاب غذای رضا شهابی بیانیه‌ای صاد کرده و در آن یاد آور شده‌اند: ما هرگونه بایکوت خبری یا به حاشیه راندن اخبار در مورد رضاشهابی و دیگر فعالین کارگری در زندان را محکوم می‌کنیم و به سهم خود می‌کوشیم این انحصار رسانه‌ای را بشکنیم. جان رضا شهابی در خطر است و سابقه حکومت ایران در برخورد با زندانیان معترض و بی‌تفاوتی آشکار نسبت به جان و سلامت آنان، نگرانی ما را بیشتر نموده است.

متن کامل بیانیه به همراه اسامی که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته در زیر می‌آید:

ائتلاف سراسری فعالین در حمایت از رضا شهابی:

جان رضا شهابی در خطر است، در حمایت از وی بیشتر بکوشیم!

رضا شهابی کارگر زندانی و عضو سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی از روز دوشنبه ۲۷ آذرماه ۱۳۹۱ (مطابق با ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲) برای بار سوم دست به اعتصاب غذا و دارو زده است و این امر موجب نگرانی و تشویش خاطر همگان شده است. شهابی که از مشکلات حاد کمر و گردن رنج می‌برد و بنا بر اظهارات پزشک معالج، نیاز به عمل جراحی دارد، روز شنبه ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۱ جهت معاینه توسط پزشک متخصص به بیمارستان خمینی تهران منتقل گردید و پزشک برای بررسی وضعیت وی عکس برداری را تجویز نمود.

اما در ادامه، پاسیار زندان که شهابی را همراهی می‌کرده است، از انجام آزمایشات تجویز شده توسط پزشک ممانعت کرده و وقتی... شهابی و خانواده‌اش نسبت به این برخورد مامور زندان اعتراض کردند، وی رضا شهابی را تهدید به ضرب و شتم نموده و با الفاظ رکیک و خشونت بار مورد خطاب قرار داده و به زندان بازگردانده است. در نتیجه این رفتار، رضا شهابی دست به اعتصاب غذا و دارو زده و اعلام کرده است که تا زمان برخورداری از امکانات سلامت و اجرای دستورهای پزشکی که با مخالفت دادستانی رو به رو شده، اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.

رضا شهابی از سوی دادگاه انقلاب به چهار سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سندیکایی و هفتاد میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده است.

ما امضا کنندگان این بیانیه به عنوان جمعی از فعالین کارگری و سیاسی و حقوق بشر، هنرمندان و روزنامه نگاران، ضمن اعلام مراتب اعتراض و مخالفت با مجازات تایید شده از سوی دادگاه انقلاب، هرگونه حکم صادره از سوی این دادگاه را فاقد وجاهت قانونی دانسته و حمایت کامل خود را از خواسته‌های قانونی این کارگر زندانی اعلام می‌کنیم.

ما هرگونه بایکوت خبری یا به حاشیه راندن اخبار در مورد رضاشهابی و دیگر فعالین کارگری در زندان را محکوم می‌کنیم و به سهم خود می‌کوشیم این انحصار رسانه‌ای را بشکنیم. جان رضا شهابی در خطر است و سابقه حکومت ایران در برخورد با زندانیان معترض و بی‌تفاوتی آشکار نسبت به جان و سلامت آنان، نگرانی ما را بیشتر نموده است.

حکومت ایران باید فوراً به درخواست قانونی مداوای فوری و بدون قید و شرط رضا شهابی و دیگر زندانیان سیاسی و عادی پاسخ داده و اقدامات لازم را برای درمان بیماری ایشان فراهم آورد.

ائتلاف سراسری فعالین در حمایت از رضا شهابی، از تمامی فعالین قشرهای مختلف سیاسی و اجتماعی، نهاد‌ها و سندیکاهای کارگری، مجامع و نهادهای حامی حقوق کارگران و حقوق بشر، اصحاب و اهالی رسانه و هر انسان آزاده‌ای که نگران وضعیت جسمانی و سلامت این فعال کارگری است، در خواست می‌کند که به فراخور توان و به اقتضای امکانات به هر شکلی که می‌توانند در داخل و خارج از ایران، در حمایت از کارگر زندانی رضا شهابی بکوشند.

فعالیت‌های تبلیغی در شبکه‌های اجتماعی، ایجاد ارتباط و درخواست از نهادهای کارگری و حقوق بشری مربوطه در هر کشور، ارسال اخبار به رسانه‌های ایرانی و خارجی و برپایی تجمع و تحصن و تظاهرات نمونه‌هایی از این فعالیت هاست و قطعاً شامل ابتکارات دیگر نیز می‌گردد.

آرش کیا               فعال سیاسی

آیدا مهرانی             فعال حقوق بشر

ناصر بایزیدی        فعال سیاسی

آذرطاهرآبادی          روزنامه نگاه و فعال حقوق بشر

آرا مهرگان              فعال دانشجویی

آرام فرجام            فعال سیاسی و آنتی فاشیست

آرش صدری            فعال مدنی

آرش نصیری اقبالی                فعال حقوق بشر

آرمان بیگی             فعال مدنی

آرمان پیرانی           فعال دانشجویی

آرمین رحمانی         فعال سیاسی

آرین میرذوالفقاری  فعال سیاسی

آزاده خسروشاهی    فعال زنان

آناهیتا اردوان          فعال سیاسی

آوا بیات   زنان

آیدا فرسیابی             فعال سیاسی

آیدا سعادت               فعال حقوق زنان

ائه وین ناهید           دانش جو

ائلچین حاتمی           فعال حقوق بشر

ابراهيم مهتري         فعال حقوق بشر

ابراهیم آوخ             فعال سیاسی

ابی خطایی              آزادی خواه

احمد زلقی                فعال سیاسی

احمد فاضلی             اقلیت عرب زبان

احمد فاطمی             فعال سیاسی

احمد لطفی               فعال سیاسی

احمدسیف مدرس دانشگاه

ارژنگ نورایی        فعال جنبش کمونیستی

ارسلان یارمحمدی   فعال سیاسی

اسد طاهري             فعال سياسي

اسدالله پناهی مهر     فعال حقوق بشری

اسماعیل مشفق        زندانی سیاسی دهه 60

اشرف علیخانی - ستاره           فعال سیاسی

افسانه فلاحی           فعال سیاسی

اکبر ابهری              فعال سیاسی

اکرم بیرم وند          فعال سیاسی

البرز ایرانی             فعال سیاسی

الوار قلی وند           فعال سیاسی

امرالله ابراهیمی       فعال سیاسی

امید حبیبی نیا          روزنامه نگار

امید راد    فعال دانشجویی و کارگری

امیر ابراهیمی          فعال سیاسی

امیر دوشوکی          فعال سیاسی

امِیر رزاقی              فعال مدنی

امیر سیفی                فعال سیاسی

امیر شریفی             فعال سیاسی کورد

امیر غفاری             کارگر

امیر کارگر              سیاسی و حقوق بشری

امیر لاکی                شاعر

امیرآریا برهانی       فعال سیاسی

امیرحسین مصلی    روزنامه نگار

امیرعباس آزرم وند                 فعال سیاسی چپ

امیرمحسن محمدی  فعال سیاسی

اندیشه جعفری         فعال حقوق زنان

انور میر ستاری      فعال سیاسی

اهورا تهرانی           فعال سیاسی

اوستا اورانیان         فعال سیاسی

ایدا فرسیابی             فعال سیاسی

ایرج باقرزاده           ملی مذهبی

بابک اجلالی            فعال سیاسی

بابک زنجانی           فعال سیاسی

بابک غیاثی             فعال دانشجویی دانشگاه رازی

برومند فرد              ژورنالیست، مترجم

بشیر احسانی           فعال سیاسی

بنفشه جمالی            فعال حقوق زنان

بهاره بابايي              فعال سياسي

بهداد بردبار             روزنامه نگار

بهرام شجاعی          فعال سیاسی

بهرام مودت             فعال سیاسی

بهروز جاوید تهرانی               فعال سیاسی و حقوق بشر

بهروز رضوانی      فعال سیاسی

بهروز علوی           فعال سیاسی

بهروز کریمی زاده

بهروزاسلامی مولان               فعال مدنی

بهزاد معزی             فعال سیاسی

بهمن احمدی            فعال سیاسی

بهمن کوهی             آزاديخواه

بهمن محمدی - آخن                حقوق بشری

بهنام الماسیان           طراح

بهنام نوری              فعال مدنی و دانشجویی

بهنام نیک زاد          فعال دانشجویی

بهنام وفاسرشت       فعال سیاسی

پدرام رفعتی             فعال سابق دانشجویی

پردیس رحمانفرد     فعال اجتماعی

پروین اردلان          فعال زنان و روزنامه نگار

پروین کهزادی        فعال سیاسی

پریسا نصرآبادی      فعال کارگری

پگاه روشن              فعال زنان

پویا صبوری کارحانه             فعال سیاسی-کارگری

پویا عزیزی             فعال سیاسی چپ

پویان مکاری           فعال سیاسی

پيمان فاضلى            فعال سیاسی

پيمانه شفيعي           حقوق بشر

پیام شاکر فعال سیاسی

پیمان عارف            فعال سیاسی

پیمان مراد خانی      فعال سیاسی

توفيق عقيلي            كاريكاتوريست

جعفر پویه               فعال سیاسی

جلال مظهری          فعّال سیاسی و حقوق بشری

جمشید انگورانی     حقوق بشری

جمیله محققی           شاعر

جواد ریاحی             فعال سیاسی

جواد سبحانی           فعال سیاسی

حامد هنر خواه         فعال دانشجویی

حسام سلامت           فعال اجتماعی

حسن جنتی              فعال کارگری

حسن عزیزیان         فعال سیاسی

حسن ماسالی            فعال سیاسی- حقوق بشر

حسن نايب هاشم      مدافع حقوق بشر

حسين آگاه                اصلاح طلب

حسین پویا               فیلم و هنر

حسین دولت آبادی   فعال سیاسی

حسین لطفی             فعال حقوق بشری

حمید  بوطاریان      فعال کارگری

حمید حمیدی            پژوهشگر و فعال حقوق بشر

حمید رضا زندیه     فعال سیاسی

حمید صدر               نویسنده

حمید عماد پور        فعال سیاسی

حمید مافی                روزنامه نگار

حنیف حسین دوست                فعال سیاسی

حنیف نوربخش       فعال سیاسی

خدیجه مقدم              فعال حقو ق زنان -صلح و محیط زیست

خسرو تجربه کار    فعال حقوق بشری

خسرو خواجه نوری               فعال سیاسی و حقوقذ بشری

خسرو شیری           فعال سیاسی کورد

خسرو نیک ذات      پزشک

داریوش افشار          فعال سیاسی

دامون  راد              فعال سیاسی

دیاکو بهمنی             فعال سیاسی

ذکریا عباس پور      فعال کارگری

رادیو پیام رادیو

رایا دشتبان              فعال سیاسی و آنتی فاشیست

رضا آزادی              فعال سیاسی

رضا افشار               فعال سیاسی

رضا اکوانیان          وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر

رضا باستانی           حقوق بشر

رضا رهنما              فعال مدنی

رضا عزیزیان         فعال سیاسی چپ

رضا نگاهداری       فعال سیاسی

رعنا کریم زداه        فعال سیاسی

روبرت سپانیان       فعال سیاسی

روحی شفیعی          فعال مدنی

روح الله ضم            فعال سیاسی

روژین محمدی        فعال زنان و حقوق بشر

روشنک رضایی    فعال سیاسی

رویا محمدی            فعال سیاسی

زری اصفهانی        پزشک

زهره دهقان             فعال سیاسی

زهره شجاعی          فعال سیاسی و زنان

زینت میرهاشمی     فعال کارگری

ژیلا مساعد              شاعر

سارا ايراني              فعال حقوق بشر

سارا بهمنی              فعال حقوق زنان

سارا كريمي             فعال سیاسی

سارا لقایی                فعال سیاسی

سارا نخعی               علیه اعدام

ساقی لقایی               فعال سیاسی

سالومه رحیمی        فعال زنان

سامان درختی          فعال سیاسی

سامناک آقایی           فعال سیاسی

سپيده عباس زاده      عكاس

سجاد بختیاری         فعال سیاسی

سحر فاطمی             حقوق بشر

سروش دشتي           تحريريه اشتراك

سروناز باباخانی      فعال سیاسی

سعید  مقصودی       فعال سیاسی

سعید آریان               فعال دانشجویی

سعید احمدی            فعال سیاسی

سعید افشار               فعال سیاسی

سعید بهبهانی           فعال سیاسی

سعید شیرزاد            فعال سیاسی

سعیده سهرابی         فعال سیاسی

سمیرا جمشیدی        فعال سیاسی

سوسن شهبازی        فعال کارگری  حقوق بشر

سوفیا صدیق پور    فعال حقوق بشر

سينا دشتى                پناهنده سياسى ، پزشك

سیامک گلپرور        فعال اجتماعی

سیاوش دماوندی      وبلاگ نویس

سید اکبر روحانی    حقوق بشر

سید علی لنگرودی  فعال سیاسی

سیما بختیاری          مادران پارک لاله ژنو

سیما ریاحی             فعال سیاسی

سیمین دبیری           دبیر

سیمین روزگرد        فعال سیاسی

سینا اعتمادی           فعال سیاسی

سینا پناهی مهر        فعال حقوق بشری

شعله ايراني             فعال زنان

شعله فروزنده          فعال سیاسی و حقوق بشری

شکوفه منتظری      فعال سیاسی

شهرام حاجی حسینی               فعــال سیاســی

شهرزاد باقری         فعال سیاسی

شهلا ابراهیمی         زندانی سیاسی سابق و فعال مدنی

شهلا باور                فعال حقوق بشر

شهلا شفيق               نويسنده. فعال حقوق بشر و برابری زنان

شورش لرستانی       فعال سیاسی

شیدا ناصرزاده         فعال حقوق بشر

شیروبه سیفی          فعال سیاسی

شیروبه سیفی          فعال سیاسی

شیوا نوجو               فعال صلح

صادق حيدرى فرد   فعال سیاسی

صادق رضایی گیگلو              فعال سیاسی

صادق ظهراب باقی حقوق بشری

صبا لطفی                فعال حقوق بشری

صبا واصفی            نویسنده و پژوهشگر

صبری بهمنی          روزنامه نگار فعال سیاسی

صحرا هروی          فعال سیاسی

صدرا آقاسی            فعال حرکت ملی آذربایجان

صدرالدین تام           فیلمساز

صمد بهادری طولابی             فعال سیاسی، فرزند و  از اعضای خانواده دهه خونین شصت

رضا طالبی              فعال سیاسی

طاهره دامن پاک      فعال سیاسی

عابد رضایی            فعال سیاسی و آنتی فاشیست

عباس بروجردی      حقوق بشر

عباس خرسندی        سیاسی- حقوق بشری

عباس مانا                فعال سیاسی سبز

عبدالرضا صبوری کارخانه    فعال کارگری

عزت دولت آبادی    کارگری

عزت ملکی             فعال کارگری و حقوق مدنی

عزیز اجیکند           روزنامه نگار

عزیز میری             شاعر و فعال سیاسی

عسل اخوان             فعال سیاسی

علی دوستکام سوادکوهی        خبرنگار آزاد فعال سیاسی

علی  ربیعی             فعال سیاسی

علی افشاری            فعال کارگری

علی رسولی             فعال سیاسی

علی سیفی               فعال سیاسی

علی عجمی              فعال دانشجویی

علی عزیزی کلانتری             فعال حقوق بشر

علی کلائی               حقوق بشر

علی محمدی            فعال کارگری

علی مهدیان             فعال دانشجویی

علی نکویی             فعال سیاسی

علی یوسفی             فعال کارگری

علیرضا رشیدی       فعال سیاسی

علیرضا زندیه         فعال سیاسی

علیرضا عبدالشیخی فعال سیاسی

علیرضا یعقوبی       دانشگاهی و فعال مدنی

عماد باقرزاده           فعال سیاسی

عماد هاشمی            فعال سیاسی

غلامرضا  انگورانی               فعال سیاسی

فاطمه رضایی         حامیان مادران پارک لاله دورتموند - آلمان

فاطمه نما فعال سیاسی واجتماعی

فتاح سبحانی            فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی سابق

فرحناز محمدی        فعال حقوق بشری

فرزاد نوری             فعال سیاسی

فرزین آصفی           فعال سیاسی

فرشاد پاشازاده سردهی            فعال کارگری

فرشته فراهانی         فعال زنان

فرشید فرشیدی         فعال کارگری

فرناز کمالی             فعال مدنی

فرهاد مظفری          فعال سیاسی و آنتی فاشیست

فرهاد معرابی          فعال سیاسی

فرهاد(کریم) اعظمی                            فعال سیاسی

فرهاد کرامتی        فعال سیاسی و آنتی فاشیست

فروغ حكيمي           دانشجو

فریا ثمرانی              کارگردان، هنرمند

فریبا راد  فعال سیاسی

فریبا شجاعی           فعال سیاسی

فریبرز ممتحن           زندانی سیاسی

فرید فرهان              فعال حقوق بشر

فریده چزانی            فعال سیاسی

فرین هادی               فعال سیاسی

فیروز حیدری          فعال سیاسی

فیروزه مهاجر          فعال اجتماعی

كوروش صحتي      فعال پيشين دانشجويي

کاظم نجفی               فعال سیاسی

کامران عالمی نژاد  فعال سیاسی

کاوه کرمانشاهی      بلاگر و مدافع حقوق بشر

کاوه نوری               فعال سیاسی

کریم رستمی میر فرد              فعال حقوق بشر و روزنامه نگار

کمال حمیدی            فعال سیاسی

کمال دانشیان           فعال سیاسی

کمال محمودی         فعال سیاسی

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی

کوروش زعیمی      فعال مدنی

گلناز خواجه گیری  فعال اجتماعی

لاله طریقی              فعال سیاسی

لیلا اسدی زنان

لیلا توکلی                فعال سیاسی

لیلا جدیدی               فعال سیاسی

لیلا سبحانی             فعال سیاسی

لیلا سومند               حقوق بشر

لیلا سیف اللهی        فعال حقوق بشر

مجید تمجیدی           فعال سیاسی

مجید سیفی               فعال سیاسی

محسن یوسفی          فعال کارگری

محمد (دمی) شیروانی             فعال سیاسی

محمد اشرفی            فعال کارگری

محمد اعظمی           فعال سیاسی

محمد الهی               فعال سیاسی

محمد امیرانی          فعال سیاسی

محمد بهروزی         فعال اجتماعی و حقوق بشر

محمد پور عبدالله     فعال سیاسی

محمد جلالی             نویسنده

محمد حبیب نیا        فعال سیاسی

محمد خیرخواه         روزنامه نگار

محمد رضا ابراهیمی               فعال سیاسی

محمد صفاییان         فعال سیاسی

محمد غزنویان         فعال اجتماعی

محمد کاشفی            فعال حقوق بشری و وبلاگر

محمد کفایتی            فعال سیاسی

محمدرضا ابراهیمی                فعال سیاسی اصلاح طلب و حقوق بشر

محمدرضا حمیدی    فعال سیاسی

محمدرضا حیدری   فعال سیاسی

مرتضی موسوی     عکاس خبری

مرجان افتخاری       فعال سیاسی و زنان

مرجان عبدی           فعال اقلیت ها

مرسده هاشمی          فعال حقوق بشر

مری گودرزی         فعال سیاسی

مریـــم افشـــاری      فعــال سیاســی

مریم رحمانی           فعال زنان

مریم شفیع پور        حقوق بشر

مریم شیخی نارانی  آرشیتکت

مریم مقدم فعال سیاسی

مزدک عبدی پور    کنشگر ملی

مسعود ابوعلی         فعال سیاسی

مسعود چناسی         فعال دانشجویی

مسعود سپنتا            فعال سیاسی

مسعود شب افروز   فعال سیاسی

مسعود محمدی        فعال سیاسی

مسیح شکرالله پور   فعال زنان

مصطفی رحمانی     فعال سیاسی

مصی شیروانی       فعال سیاسی

منصور قدرخواه      کارگردان - فعال حقوق بشر

منصوره بهکیش      فعال اجتماعی

منصوره خسروشاهی              فعال حقوق بشر

منوچهر بی غم        فعال سیاسی

مهدی سامع              فعال سیاسی

مهدی گرمرودی      فعال حقوق بشر

مهدی لطفی             فعال حقوق بشری

مهران پارسا            فعال سیاسی

مهران جنگلی مقدم  نویسنده

مهرداد اميررحيمي  فعال سیاسی

مهرداد درویش پور فعال سیاسی

مهری جعفری         وکیل دادگستری

مهشید راستی          فمینیست / کنشگر حقوق بشر

مهناز پراکند            فعال حقوق بشر

مهوش علاسوندی   نهاد مادران علیه اعدام

مهیار هرسینی         فعال سیاسی

موسی توحیدی        فعال سیاسی

مونا درودی             فعال سیاسی

میترا پورفرزانه      آموزگار

میثم رودکی             فعالسیاسی

میراسماعیل چباری نژاد         نوشسنده

میلاد غفاری پور     فعال حقوق بشری

میلاد فخرایی           فعال کارگری

مینا انتظاری            زندانی سیاسی سابق -فعال حقوق بشر

مینا خانلرزاده          دانشجو

مینا زاده   فعال سیاسی

مینا علیزاده              فعال سیاسی

نادر  امینیان            فعال سیاسی و حقوق بشر

نادر معاونیان           مهندس نرم ابزار

نازی عظیما             مترجم و نویسنده

ناصر بایزیدی         فعال سیاسی

ناصر خدابنده           فعال سیاسی

ناصر خدابنده لو      فعال حقوق بشر

ناصر صنعتی          فعال سیاسی

ناهيد خيرابي           روزنامه نگار

ناهید فرجاد              فعال سیاسی

ناهید میرحاج           فعال زنان

ندا آزادمنش             فعال دانشجویی

نرگس غفاری          رادیو ایرآوا

نسرین حمیدی         فعال حقوق بشر

نقی محمودی           وکیل و فعال حقوق بشر

نيما نصر                 فعال دانشجويي

نیره توحیدی            فعال حقوق بشر

نیما پوریعقوب        فعال کارگری

نینا دانشیان              فعال سیاسی

هاجر لیواری          فعال حقوق بشری

هژیر پلاسچی          فعال سیاسی

هلاکو وحدت           فعال سیاسی

هوشنگ دانیالی       فعال سیاسی

هیوا کوردستانی مولانیا          سخنگوی  سازمان دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی  ایران  و کوردستان

وحیده خرمرودی    فعال حقوق بشر

ونداد اولادعظیمی   وبلاگ نویس

یاور اعتماد              فعال سیاسی

یوسف مهدوی         فعال سیاسی
Balatarin