پنجشنبه

چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی/ پنجشنبه روز همدردی مردم با خانواده مظلوم اوست


کلمه –  روزشمار یک فاجعه، به عدد ۴۰ رسیده است. ننگی که در یادها خواهد ماند و خونی که فراموش نخواهد شد. نام ستار بهشتی که با شکنجه و قتل و مظلومیت همنشین است، با ننگی همراه شده که دامن حاکمان اقتدارگرا را رها نخواهد کرد؛ این فاجعه ننگین حالا به چهلمین روز رسیده و در شرایطی که آزادی خواهان و منتقدان دلسوز کشور قرار است امروز در مراسم چهلمین روز درگذشت وی شرکت کنند، هنوز افکار عمومی درباره علت واقعی مرگ او توجیه نشده اند و این پرونده همچنان با ابهامات فراوانی رو به رو ست.

به گزارش کلمه، بعدازظهر روز پنج شنبه امام زاده محمدتقی رباط کریم از ساعت ۳ تا ۵ محل گردهمایی تمام کسانی است که بر سر مزار ستار بهشتی واقع در قطعه ۷ قبرستان مجاور این امامزاده، ردیف۳، شماره ۱۱ حاضر می شوند تا علاوه بر اعلام همدردی و تسلیت با خانواده داغدیده وی، که در کنار داغ تلخ فرزند خود فشارها و تهدیدهای فراوانی را پشت سر گذاشته است، خواستار مشخص شدن دلایل اصلی قتل او و برخورد قاطع با عوامل و آمران آن شوند.

جرم فرزندشان چه بود؟ ستار بهشتی یک کارگر ۳۵ ساله بود که دغدغه عدالت و آزادی داشت، دغدغه کودکان کار، دغدغه گرانی و مشکلاتی که بر جامعه می رود و بسیاری دغدغه های دیگر که در وبلاگ خود با زبانی ساده می نوشت. همین نوشتن دغدغه ها هم شد جرم او. روز هفتم آبان ماه سر از زندان در آورد، و ۱۶ آبان ماموران پلیس امنیت به خانواده ی او اطلاع دادند که به فکر یک قبر باشند؛ به همین سادگی، و به همین پلشتی و زشتی.

درباره شکنجه و ضرب و شتم او، هم شهادتنامه ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ به ثبت رسیده و هم سند شکواییه ای که با دستخط خود ستار بهشتی است که شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند، تنظیم کرده و این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را مورد اعتراض قرار داده بود.

وی در حضور افراد در بند ۳۵۰ گفته بود که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. در مواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید می کردند که وی را می کشند؛ شکنجه هایی که برای همیشه به نام اقتدارگرایان غاصب جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.

به گفته زندانیان، زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.

کلمه پیش از این خبری در خصوص مرگ ستار بهشتی در پی از دست دادن کلیه زیر ضرب و شتم و شکنجه منتشر کرده بود. در آن گزارش اشاره شده علائم کبودی موجود بر روی جنازه ستار، ناشی از نوعی شکنجه دردناک به نام “جوجه” است که در بازداشتگاه های نیروی انتظامی متداول است. اسنادی که افشای آنها یکی از پس از دیگری، در نهایت برای سران حکومت راهی جز این باقی نگذاشت که هرچند بعد از سکوتی سنگین و مدتی بی تفاوتی تاسف بار، بالاخره سکوت خود را در مورد این قتل بشکنند و از پیگیری این پرونده خبر دهند.

مجلس نیز مثل همیشه کمیته ای تشکیل داد اما تا این لحظه نتایج آن مثل پرونده های زیاد دیگری که در بایگانی آنها خاک می خورد و با وجود اعلام چندباره مبنی بر قرائت نتایج پیگیری این کمیته هنوز خبری از آن نیست و کار این کمیته به قرائت گزارشی ختم شد که همه بندهای آن موکول به مواردی هم چون کالبدشکافی و نتایج بخش های قضایی و ..شده بود. بعد از این همه وقت، به جای قرائت آن از تریبون صحن مجلس در پیشگاه مردم، خبر می رسد این نتایج به هیات رییسه تقدیم شده است که باید دید متن آن قرائت می شود یا خیر. چرا که هیات رییسه مجلس هم که در تسامح و تساهل با مجرمان دارای قدرت زبانزد است و مشخص نیست سرنوشت این گزارش به چه مسیری ختم خواهد شد.

پزشکی قانونی هم ابتدا با این خبر و نتیجه به میان رسانه ها آمد که مرگ ستار بهشتی بر اثر ” مرگ طبیعی ” بوده است و پس از آن در پی واکنش های فراوان نسبت به این اظهارنظر عجولانه و غیر مستدل، این اظهارات را تکذیب کرد. رییس این سازمان هم چنین اعلام کرده بود که بررسی علت مرگ ستار بهشتی به پایان رسیده، اما هنوز اجازه انتشار نداریم! و در نهایت در اطلاعیه ای از خود سلب صلاحیت کرد و اعلام داشت: هر نوع اظهارنظر، مصاحبه اختصاصی یا خبری که از سوی مسئولان سازمان پزشکی قانونی نقل قول می‌شود اعتبار ندارد.

پلیس فتا نامی که اگرچه با حادثه ای که برای ستار بهشتی رخ داد، قتل و شکنجه را برای همیشه پسوند نام خود کرد، اما در قبال این جنایت دلخراش هیچ مجازاتی نصیب آن نشد غیر از یک برکناری! در سناریویی به نظر هماهنگ، مهدی دواتگری از فرماندهان سابق پلیس که حالا نماینده مجلس است و از سوی این نهاد مامور تشکیل کمیته ویژه برای پیگیری قتل ستار بهشتی شده بود، خبر داد: پلیس فتا ستار بهشتی را “بدون دستور قضایی” و به طور “کاملا غیرقانونی” نگهداری کرده اند. او به اینکه این وبلاگ نویس در محل غیرقانونی در بازداشت بوده است، اعتراف کرد و خواستار برکناری رییس پلیس فتا شد و پس از یک ماه از قتل ستار بهشتی در اثر ضرب و شتم و شکنجه سرانجام به دستور سردار احمدی‌مقدم، سرهنگ محمد حسن شکریان رئیس پلیس فتای تهران بزرگ برکنار شد و کمیسیون امنیت مجلس شکنجه و ضرب و شتم در بازداشتگاه را تایید کرد. هرچند بعدا فرمانده پلیس، ارتباط برکناری شکریان با قتل ستار بهشتی را تکذیب کرد!

از سوی دیگر، وکیل ستار بهشتی از ملاقات تعدادی از نیروهای پلیس فتا با خانواده وی خبر داده که طی آن یکی از بازجویان وبلاگ نویس از خانواده وی تقاضای عفو و بخشش داشته است! اما آیا این همه ی آن مجازاتی که مستحق آمران و عاملان این پرونده است که نه اسمی از آنها می رود و نه اقراری به جنایت انجام شده شان دارند؟ و آیا بدین ترتیب می توان مطمئن بود که جنایاتی از این نوع تکرار نخواهد شد؟

دستگاه قضایی که همه چشم ها ناامیدانه به آن دوخته شده است. مجموعه عریض و طویلی که عنوان مقصر اصلی پرونده ستار بهشتی را یدک می کشد و البته این تنها حرف منتقدان آن نیست. پرونده های قتل زیادی با نام این دستگاه عجین شده که بارزترین آن جنایت کهریزکی است که متهم آن در حال فعالیت در مجموعه های دولتی است.

به هر رو دستگاه قضا این بار نیز چنانچه قابل پیش بینی بود کارنامه سیاهی را با سکوت ابتدایی و تناقض گویی های بعدی از خود برجای گذاشته است، که بارزترین آن عدم صداقت در اعلام دقیق قتل و معرفی و مجازات عوامل آن است. بهترین شاهد بر این بی عدالتی بی پایان، دریافت رضایت کتبی از خانواده ستار بهشتی است که به گفته مادرش او را با قاتلان ستار روبه‌رو کردند و گفتند اگر رضایت ندهی دخترت را بازداشت می‌کنیم.

در مورد این پرونده، سخنگوی قوه قضاییه در مصاحبه مطبوعاتی خود از وجود آثار کبودی بر حداقل پنج نقطه از بدن ستار بهشتی خبر داده بود. دادستانی تهران هم پس از گذشت سه هفته از قتل ستار بهشتی در زندان، با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که هنوز تعیین علت قطعی مرگ این زندانی سیاسی مشخص نیست! با این حال در اطلاعیه دادستانی با قید احتمال از قول کمیسیون پزشکی قانونی نقل شده که ممکن است مرگ ستار بهشتی بر اثر “شوک ناشی از ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن” بوده باشد.

در نهایت این محسنی اژه ای بود که به سادگی از این سخن گفت که «از روز دستگیری، متوفی مورد ضرب و شتم قرار گرفته» اما این ضربات علت فوت نبوده است. سخنگوی قوه قضاییه همچنین به گزارش پزشکی قانونی در خصوص مرگ بر اثر «شوک» اشاره کرده تا موضوع شکنجه‌ی منجر به قتل را نفی کند؛ بدون آنکه اشاره کند که چه کسی، چگونه و چرا به ستار بهشتی شوک وارد کرده است؟ بدون آنکه حتی یک بار به موضوع بازداشتگاه غیرقانونی اشاره کند که ستار در آن بازداشت و شکنجه شده است. او حتی درباره پیگیری های قوه قضاییه درباره رواج اینگونه تخلفات، به خصوص اینکه چقدر در بازداشتگاههای نیروی انتظامی شایع و رایج است، توضیح نداده است؟

وی تا این لحظه توضیح واضحی نداده که اگر این شوک به نحوی وارد شده که اثری هم از آن باقی نمانده، خصوصا با توجه به اینکه همزمان با این اعمال شوک (که ظاهرا مربوط به روز جمعه ۱۲ آبان است) به اعتراف فرمانده پلیس، داروهای تجویز شده برای ستار بهشتی در زندان اوین نیز به او داده نشده است؛ آیا همین ها به تنهایی نافی ادعاهای دیگر مسئولان امنیتی و قضایی، و نشانه‌ی وجود قصد برای قتل عمد نیست؟

آنچه واضح است اینکه این ننگ ها و جنایت ها تا ابد بر پیشانی دستگاه های قضایی و امنیتی حکومت حک خواهد شد. پس چه بهتر که با صداقت پاسخگویی افکار عمومی باشند. هر چند عملکرد این مجموعه نشان می دهد که رویه های جنایت ساز در این دستگاه منتفی نخواهد بود. چه اگر متهمان گذشته به جای تشویق و ارتقاء مقام، مجازات می شدند، دیگر اینگونه شکنجه های وحشتناک و قتل ها که نشان دهنده کهریزک های دیگر است اتفاق نمی افتاد و در این میان آنچه بیشتر بر نگرانی ها دامن می زند، احتمال تکرار مواردی از این دست است که این بار جدی تر آن را بپوشانند و نگذارند خبری از آن به بیرون درز کند.

خانواده ستار بهشتی در این ۴۰ روز سختی های زیادی را متحمل شده اند. این خانواده که با شجاعت تمام خبر قتل فرزندشان را رسانه ای کردند و با وجود تمام تهدیدها تنها زمانی که در حصر قرار گرفتند، ارتباطشان برای اطلاع رسانی محدود شد؛ حالا ۴۰ روز است که از داغ عزیزشان می گذرد. مادر ستار بهشتی به صراحت گفته است که فرزندم را کشته اند. وی گفت که آنها می خواستند با پرداخت دیه، رضایت او را جلب کنند. مادر ستار بهشتی همچنین از شست و شوی جنازه بدون تحویل به خانواده، از خونی بودن کفن پسرش در هنگام مرگ و از تحت تعقیب بودن این خانواده و تهدید خواهر ستار به بازداشت خبر داده بود. مادر ستار همچنین گفته بود ماموران به دخترش حکم بازداشت نشان داده و او را تهدید کرده اند که حرف نزند؛ و همچنین دیگر اعضای خانواده را. او تاکید کرد که در روزهای پس از انتشار خبر، تحت تعقیب و کنترل شدید بوده اند و برخی گفته اند که ماموران به نوعی آنها را در خانه خود حصر کرده اند تا از ارتباط آنها با رسانه های مستقل و انتشار اخبار مربوط به این زندانی مقتول جلوگیری کنند. فشارها و تهدیدهایی که نشان می دهد ماجرای ستاربهشتی بسیار فراتر از آن بوده که چند بازجو تخلفی کنند و حکومت هم از ابتدا قصد مجازات آنها را داشته؟ از همه مهمتر؛ پای قوه قضاییه هم در اینجا گیر است: فرض که یک «مرگ طبیعی» در زندان رخ داده و قرار است جنازه را دفن کنند؛ چرا باید خانواده‌ی مقتول تهدید شوند؟ آیا نیروی انتظامی حکم دادگاه را جعل کرده یا مقام قضایی از افشای چیزی نگران بوده که برای تهدید خواهر ستار بهشتی، حکم بازداشت او را امضا کرده است؟ موضوعی که در نهایت با اعلام خبر امضای رضایت نامه به واسطه تهدید و ارعاب از سوی مادر این شهید ادامه یافته و سوالات و ابهامات زیادی را در مورد این پرونده بی پاسخ گذاشته است.

خانواده ستار بهشتی که حتی اجازه نیافته اند مثل همه داغ دیدگان این دیار یک مراسم آبرومند برای فرزند خود برگزار کنند و حتی مادر وی از دیدن چهره پسرش برای آخرین بار محروم مانده است، منتظر حضور سبز و اعلام همدردی مردم آزاداندیش و عدالت جو در چهلمین روز از شهادت او هستند. رفتار عوامل انتظامی و لباس شخصی ها در مراسم امروز، آزمونی دیگر در برابر پلیس و دستگاه های امنیتی است که نشان دهند آیا در عزم خود برای پیگیری صادقانه این پرونده و نیز تجدیدنظر در برخوردهای چکشی و رفتارهای سرکوب گرانه با مردم و خانواده ستار بهشتی، جدی هستند یا نه. نحوه برخورد این نیروها با مردم نشان خواهد داد که آنها تا چه حد اشتباه خود را در ماجرای ستار بهشتی پذیرفته اند و برای تکرار نشدن رفتارهایی از آن نوع با منتقدان مصمم اند یا خیر.
Balatarin

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.