هرانا - مسعود شفیعی، وکیل دادگستری، که دفاع از حقوق قانونی چند زندانی سیاسی از جمله برادران علایی، رضا شهابی، رسول بداغی، کیان تاجبخش و سه گردشگر آمریکایی را برعهده داشته است؛ با انتشار نامهای سرگشاده، از فشارهای غیرقانونی و مشکلاتی که از سوی نهادهای امنیتی و قضایی برای او ایجاد شده، پرده برداشت.
بنا به گزارش تارنمای کلمه، این وکیل دادگستری درباره علت انتشار این نامه مینویسد: خیلی مایل بودم کار به تهیه یک نامه سرگشاده نکشد که کشید، این قصه سر دراز دارد، چون موضوع گلیم خودم را ازآب کشیدن نیست، موضوع غرق شدن است.
شفیعی همچنین در جای دیری از نامه خود خاطرنشان کرده است: نهادریاست جمهوری، دادستان تهران، وزارت اطلاعات، ریاست کل دادگستری استان تهران، معاونت امنیت دادستانی مستقردر اوین و شعبه ۶ بازپرسی امنیت اوین، مراجعاتم را کمترین پاسخی نمیدهند و کانون وکلای دادگستری نیزعاجز و ناتوان از مساعدت است. این نامه سرگشاده راهم آقایان به کاسۀ من گذاشتند و همۀ این ازصدقۀ سرایشان است و اگر گناهی است به عهده خودشان. در قبال بسیاری از دادخواهیها و نامههای سابقم و این نامه، برخی خودشان را به خواب میزنند و یا شیطنت خود را علیه من افزایش میدهند، اما خدا میداند دردل من جز آرزوی اجرای عدالت هیچ چیز نیست.
وی همچنین جزئیاتی از تضییقات و برخوردهای صورت گرفته با خود را بازگو کرده و پرسیده است: چرا حقوق اینجانب به عنوان یک وکیل مستقل بدون رعایت هیچ ضابطه قانونی پایمال میشود؟ و چراعملاً با ایجاد تضییقات خانوادگی، شخصی، حرفهای و معیشتی، بنده را به مرز طاقت انسانی میکشاند؟
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
"نامه سرگشاده"
این عقوبت از چه بابت است؟!
با سلام و با احترام
نزدیک به ۶۰۰ روز است گذرنامهام بدون هیچ حکم یاقرار قانونی و به گونهای معنادار و بامهرخروج از کشور، توقیف شده، ممنوع الخروجم و هیچکس پاسخگو نیست. من یک وکیل مستقلم که براساس جایگاه حرفه ایام از موکلینی که به من مراجعه میکنند دفاع قانونی میکنم.
خیلی مایل بودم کار به تهیه یک نامه سرگشاده نکشد که کشید، این قصه سر دراز دارد، چون موضوع گلیم خودم را ازآب کشیدن نیست، موضوع غرق شدن است، همان حکایت قدیمی وکلا، ظاهراً این حکایتی است که هرروز باتازۀ آن دست و پنجه نرم میکنیم.
به محض خروج موکلان آمریکائیام از ایران ودرجریان رسیدگی به پرونده دیگر موکلم رضا شهابی، بدون کمترین سابقه احضار یا ابلاغ، شش نفر ازماموران امنیتی بالباس شخصی و دستوری مبنی بر تفتیش منزل و دفتر کار و…، و نهایتاً بازداشت و اعزام اینجانب به بند۲۰۹ زندان اوین، وارد خانه و دفترم شدند؟!
ازپیش و احتمالاً تاکنون علاوه برشنود تلفنهایم وکنترل ایمیل و روابط اینترنتیام، تضییقاتی نیز درامور معیشتی، حرفهای و شخصیام فراهم کرده بودند که درصورت لزوم، از تخلفات آشکار اعمال شده دراین خصوص و جزئیات پروندههای مختومهام مواردی ارائه خواهم کرد. بنظرمی آید که این گونه تضییقات ناشی از پذیرفتن وکالت برخی از موکلین به ویژه موکلین تبعه آمریکا و یا مصاحبههای رادیو و تلویزیونی و اصولاً رسانهای ناشی از آن بوده است. اگر این چنین باشد اجازه میخواهم به استحضار برسانم:
مراتب وکالت کلیه موکلان اینجانب منجمله موکلین مورد بحث یکی از امور حرفهای اینجانب بوده که درچارچوب قوانین جاری، شرعی و قضایی کشور انجام پذیرفته است. اهمیت نتایج این وکالتها و تصمیمات ناشی ازآن در دادگاه و مصاحبه بارسانهها درارتباط با موکلین خارجی بنده را، نه درخدمت به منافع حرفهای اینجانب، بلکه هم طراز بامصالح ورفع مشکلات سیاسی مملکت عزیزمان، ایران، باید شمرد…، مواردی که به جای مسائل حاشیهای، به بنیان وهستی اجرای عدالت در کشور عزیزمان میپردازد.
آخرین پروندههایم که درمرئی و منظر بوده، وکالت از آقای رسول بداغی از کانون صنفی معلمان، دکترآرش و دکتر کامیار علایی (برادران علایی)، دکترکیان تاج بخش، خانم ساراشورد وآقایان جاش فاتال و شین بائر (سه گردشگر آمریکایی)، آقای رضاشهابی عضوهیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی و برخی ازهموطنان بهایی و … بوده است.
نهادریاست جمهوری، دادستان تهران، وزارت اطلاعات، ریاست کل دادگستری استان تهران، معاونت امنیت دادستانی مستقردر اوین و شعبه ۶ بازپرسی امنیت اوین، مراجعاتم را کمترین پاسخی نمیدهند و کانون وکلای دادگستری نیزعاجز و ناتوان از مساعدت است. این نامه سرگشاده راهم آقایان به کاسۀ من گذاشتند و همۀ این ازصدقۀ سرایشان است و اگر گناهی است به عهده خودشان. درقبال بسیاری ازدادخواهیها ونامههای سابقم و این نامه، برخی خودشان را به خواب میزنند و یا شیطنت خودرا علیه من افزایش میدهند، اما خدامی داند دردل من جزآرزوی اجرای عدالت هیچ چیز نیست.
چراحقوق اینجانب بعنوان یک وکیل مستقل بدون رعایت هیچ ضابطه قانونی پایمال میشود؟ وچراعملاً باایجاد تضییقات خانوادگی، شخصی، حرفهای و معیشتی، بنده را به مرز طاقت انسانی میکشاند. بنظر میآید کسانی برخلاف رسالتشان که باید شهروندان را به سمت رستگاری و رعایت قانون هدایت کنند، روشهای دیگری راعلی رغم میل قانون گرایان به آنان دیکته میکنند، باادامه این تضییقات غیرقانونی، نسبت به من و پاسخ پادگانی نسبت به درخواستهای به حق اینجانب، آنهم از گیشه دادسرای مستقر درزندان اوین و احاله نمودن حل مسئله به زمان نامعلوم، چه چیزی را دیکته میکنند؟ چرا منافع خودشان را دررعایت قانونمداری برای یک شهروند مستقل نیز درنمی یابند؟!
آیا غیرازاین هست که بازتاب وکالتهای اینجانب به عنوان یک وکیل مستقل بویژه در پرونده سه متهم آمریکایی، دنیارابه باور اجرای عدالت درکشورعزیزمان رهنمود کرده است؟ غیر از این است که آمرین این تضییقات شک و تردید نسبت به رعایت انصاف حتی برای شهروندان مستقل رادرجمهوری اسلامیمان دامن میزنند؟
این گونه تضییقات که امیدها راناامید کند و به دلائل موهوم حیطه خدمتگزاری امثال بنده رادرامر وکالت ببندد، ازحقوق اولیه دیدارخانواده و فرزندانم محرومم کند، مشکلات شخصی و معیشتی فراوان برایم ایجاد کند، اگرازروی عمد هم نباشد، قطعاً مسئولانه نیست چراکه تصورات ناخوشایند درمورد ایران رادامن میزند.
بدون تردید مسئولیت عواقب نامطلوب عدم رعایت اصول اولیهای که ضامن رفع این تضییقات اززندگی حرفهای، اخلاقی و معیشتی اینجانب نباشد، به عهده طرفی است که به موازین قانونی، اخلاقی و قضایی دراین مورد و امثال من بیاعتنا باشد.
درخاتمه، سپاسگزاری ازگروهی را بایسته میدانم که بازتاب وکالتهای اینجانب راباقضاوت انسانی و اخلاقی بنفع این مرزو بوم ابراز نموده و مینمایند. هنوز باوردارم که متولیان سیاسی و قضایی خردمند کشورما فراوانند و اشارتی به آنان کافیست.
باتقدیم احترام مجدد
مسعود شفیعی
وکیل پایه یک دادگستری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.