سپیده دم - فالاچی: قبل از هر چیز، مرگ مرحوم طالقانى را به شما تسلیت عرض میکنم.
خمینی: انشاءالله موفق باشند. تشکر میکنم از تسلیت ایشان.
- امیدوارم حضرت امام به سؤالاتى که من میکنم که شاید بعضىها به ظاهر مسخره بیاید و بعضىها ناراحت کننده باشد، ولى امیدوارم که با صبر و حوصلهاى که من در ایشان میبینم به سادگى جواب بدهند.
- بگویید که اگر سؤالها بخواهد زیاد باشد من وقت ندارم و محدود باشد. یک چند سؤالى باشد عیب ندارد. سؤالها را انتخاب کنید و آن سؤالى که مهم است بکنید. براى این که زیاد طول میکشد.
- حضرت امام خمینی! ایران در دست شماست و حرفهاى شما کاملاً مورد قبول است و حرفهاى شما قانون میشود در این کشور و حالت اجرایى پیدا میکند. در مملکت بعضىها هستند که فکر میکنند در این کشور آزادى نیست. حضرتتان چه میفرمایید؟
اوریانا فالاچی (راست) به همراه رئیس جمهور ایران، ابوالحسن بنیصدر (چپ). او به اجبار چادر پوشیده بود تا اجازه یابد با خمینی گفتگو کند. در حین مصاحبه، فالاچی حجاب خود را بر میدارد تا اعتراضی بر حجاب اجباری بر زنان ایران داشته باشد.
- بگویید که ایران در دست من نیست، در دست ملت است. و ملت هم کسى که خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادى مطلق، به او ممکن است رو بیاورد. و شما ملاحظه کردید و در فوت مرحوم آقاى طالقانى سرنیزهاى نبود، زورى نبود، مردم با آزادى ریختند در خیابانها و همه ایران منقلب شد. این نه این است که آزادى بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادى نیست. منتها آزادى است که مردم روى محبت و عشقشان و روى یک مبادى و مبادى الهى به بعضى اشخاص که اینها را میشناختند به این که الهى هستند روى میآورند؛ و این آزادگى است.
- آن طورى که از بیاناتتان در قم در گذشته نه نزدیک، خیلى دور فرمودهاید و حقیقتى بوده آن، مدرن شدن یک انسان است که بتواند آزاد بیندیشد و آزاد تصمیم بگیرد و آزاد انتخاب بکند. چه طور امکان دارد، الان در کشور، کمونیستها و سایر اقلیتها ـ چه سیاسى و چه مذهبى و چه ملى ـ نمیتوانند آزادانه اظهار بیان بکنند و اظهار اندیشه بکنند.
- بگویید شما اول خیال کردید مسألهاى را، بعد علتش را میپرسید. در مملکت ما آزادى اندیشه هست. آزادى قلم هست. آزادى بیان هست. ولى آزادى توطئه و آزادى فسادکارى نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر [ علیه ] ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادى این است، در هیچ جاى دنیا همچو آزادى نیست. و اگر آزادى اندیشه است، آزادى بیان است، این آقاى بنى صدر مطلعند و ما مطلعیم که ایشان دعوت میکردند همین کمونیستها را و همان اشخاصى که غیر ما فکر میکردند، دعوت میکنند که بیایید صحبتهایتان را بکنید. و ما پنج ماه بیشتر بلکه به طور مطلق به اینها آزادى دادیم ؛ یعنى آزاد بودند که هر چه میخواهند، حتى الانش هم هر کارى کردند. لکن اخیراً که ما مطلع شدیم که با الهام از رژیم سابق و با الهام از اجانب و کسانى که میخواهند به تباهى بکشند؛ توطئه کردند، خرابکارى کردند، خرمنها را آتش زدند، صندوقهاى آرا را آتش زدند و با تفنگ و اسلحه آن رفتار را کردند. قضایاى اطراف کردستان را همانها پیش آوردند و سایر قضایا را هم آنها اگر ما سستى کنیم، پیش میآورند. اگر آزادی، آزادى بیان و عقیده و اندیشه است، آزادى هست و بوده است. این چیزى که جلویش گرفته شده است، این است که در ممالک دیگر آن جا که انقلاب شد و صددرصد ادعاى آزادى میکردند، بعد از انقلاب مطلقاً جلوگیرى کردند از کسانى که توطئه میکردند. ما پنج ماه است و بیشتر است مهلت دادیم به آنها تا این که بر مردم ثابت شد، به دنیا ثابت شد به این که قضیه، قضیه آزادى بیان نیست. قضیه، قضیه آزادى توطئه است. این آزادى توطئه را هیچ کس، هیچ جا به هیچ کس نمیتواند بدهد.
- البته این سؤالاتى است که قبلاً میدانید که معمولاً خبرنگارها از شما میکردند. پس چه دلیلى بود که مثلاً روزنامههاى مخالف مخصوصاً آیندگان، بسته بشود؟
- روزنامه آیندگان همان بود که با دشمنهاى ما روابط داشت. توطئه بود در کار و با صهیونیستها روابط داشت. از آنها الهام میگرفت و بر ضد منافع مملکت و کشور مینوشت. و در تمام آن روزنامههایى که توطئه گر بودند و میخواستند رژیم سابق را دوباره برگردانند به این جا. این روزنامهها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به این که چه طورند اینها و بعد از این که فهمیدند هر کدام که [ توطئه گر ] نیستند، نه، آزاد باشند. همه روزنامههایى که بودند، به اعتبار این که دادستان آن طورى که فهمیده است اینها توطئه گر بودند و مفسد بودند و اینها الهام از شاه و از دستگاه صهیونیستها میگرفتند، از این جهت اینها را توقیف کردند موقتاً، تا این که رسیدگى کنند. این خلاف آزادى نیست. این جلوگیرى از توطئه است که همه دنیا بوده است که جلوى این توطئه را بگیرند.
- حضرت امام! اینهایى که الان دم از مخالفت میزنند، عدهاى هستند که اکثرشان مبارزه کردهاند و زجر کشیدهاند و ضد رژیم گذشته بودند. چه طور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپى که این همه مبارزه و رنج کشیده، نداد؟
- امکان ندارد. حتى یکىشان نه مبارزه کردهاند، نه رنج کشیدهاند. همه از دولت و از رنجهاى این ملت ما استفاده بردهاند و بر ضد ملت ما قلمفرسایى کردهاند.
منظورم گروههاى سیاسىاند، مثلاً احزاب توده، مثلاً فداییان، مجاهدین.
- و احزاب هم همین طور، آنها هم ـ خلاف آزادىشان ـ اگر توطئه گر نباشند. حالا عملى که بر خلاف آزادى باشد، نکردهاند و نشده است. و اما این که میگوییم آنها رنج کشیدهاند و در این باره فعالیت کردهاند، این معلوم میشود که درست از اوضاع ما مطلع نیستید. آنها که رنج کشیدهاند این توده مردمند که رنج کشیدهاند. آنها یک عدهاىشان در خارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و میخواهند استفاده بکنند بدون رنجش. یک دسته هم این جا بودند و در پناهگاهها یا در خانهها بودند. و بعد از این که ملت، رنجها را کشید و خون داد و همه کارها را کرد، اینها آمدند و دارند استفاده میبرند. و مع ذلک کسى جلوى اینها را نگرفته است و آزادى دارند.
- منظور من بیشتر روى چپىهایى است که در زندان هم بودهاند، یا به دست شاه شکنجه شدند.
- در این نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هیچ یک از اینها، بلکه مخالف بودند. همین چهار تا هم که الان برخلاف ما دارند فعالیت میکنند، آنها یک مسلک خاصى داشتند و روى مسلک خاصشان هستند. نهضت ما یک نهضت اسلامى بود که چپى با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئه گر هستند و میخواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم این است که چپىهاى ساختگى اند، نه چپىهاى واقعى و ساخت آمریکا هم هستند، بنابراین این طور نیست که شما خیال کردید که چپىها یک دستهاى هستند که در نهضت ما دخالت داشتند. هیچ دخالتى آنها در نهضت ما نداشتند، البته آنها براى مقصد خودشان هر چه بوده این جا و آن جا کردهاند، و یک کارهایى انجام دادهاند و هیچ ربطى به نهضت ما ندارد. نهضت ما هیچ ارتباطى با چپها ندارد. و چپىها هم هیچ خدمتى به نهضت ما نکردهاند. و هر چه کردهاند کارشکنى و خلاف بوده است. حالا هم توطئه گرى از چپىها است، و این چپىهاى ساختگى اند، نه چپىهاى واقعى.
- حضرت امام! میشود بیان کنید که این ملت براى آزادى مبارزه کرده یا براى اسلام؟
- براى اسلام جنگیده، لکن محتواى اسلام همه آن معانى است که در عالَم به خیال خودشان بوده که میگویند دمکراسى. اسلام همه این واقعیتها را دارد. و ملت ما هم براى همه این واقعیات جنگیدهاند، و لکن در رأسش خود اسلام است و اسلام همه این را دارد.
- یک تعریف ساده از آزادی، بیان کنید.
- آزادى یک مسألهاى نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. کسى الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنى. کسى الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آن جا چه شغلى را انتخاب کنى. آزادى یک چیز واضحى است.
- آزادى آیا در حدى براى مردم هست که بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین کنند، آیا این آزادى هم براى ملت هست؟
- به همان ترتیبى که در همه جاى دنیا هست آنها میتوانند وکیل انتخاب کنند. وکیل میتواند به حسب آن چیزى که ملت به او اعطا کرده، دولت را تصویب کند یا رد بکند. رییس جمهور را خود مردم تعیین بکنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان میتوانند انجام بدهند.
- حضرت امام! شما چرا از اول روى یک کلمه خط کشیدید و آن دمکراتیک است که رویش خط کشیدید و فرمودید «جمهورى اسلامى» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این کلمه که این قدر عزیز است، براى ما عزیز است و شما خطش زدید و در کشور الان باز در این باره صحبت میکنند.
- بله این مسائلى دارد. یک مسأله این است که این توهم، این را در ذهن میآورد که اسلام محتوایش خالى است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدى پهلویش بیاورند و این براى ما بسیار حزن انگیز است که در محتواى یک چیزى که همه چیزها به طریق بالاترش و مهم ترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دمکراسى باشد، اسلام همه چیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را میخواهیم و میخواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم، ولى به شرط این که به خدا هم معتقد باشیم. این براى ما خیلى ناراحت کننده است که کسى یک همچو خیالى داشته باشد. این اولاً، و ثانیاً این کلمه دمکراسى که پیش شما این قدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنى ندارد. ارسطو یک جور معنى کرده. شوروى یک جور معنى کرده. سرمایه دارها یک جور معنى کرده و ما در قانون اساسى مان نمیتوانیم یک لفظ مبهمى که هر کس براى خودش یک معنى کرده است، آن را بگذاریم. به جاى آن اسلام را گذاشتیم که اسلام مُبَیَّن میکند حد وسط چیست. این مخالف با هیچ چیزى نیست، ولى آنهایى که نفهمیدهاند که اسلام را، خارجىها که با اسلام کار ندارند، آنها که در داخل هستند و اسلام را نمیدانند چه رژیمى است، چه حالى دارد، از این جهت یک امکان به خیالشان دارد. من حالا براى شما مثال میزنم از این آزادى و دمکراسى. یک چیزى که تاریخ میگوید و آن قضیه حضرت امیر ـ سلامالله علیه ـ است که در وقتى که رییس و خلیفه رسول اللّ’ه بود و دامنه این ریاست عملى اش و سیاستش از حجاز تا مصر و تمام تقریباً بسیارى از آسیا، یک مقدارى حتى اروپا داشت. همین شخص که رییس یک همچو مملکت وسیعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خودِ خلیفه رسول الله تعیین میکرد، وقتى یک اختلافى بین آن رییس و یک یهودى حاصل شد قاضى دعوت کرد او را به این که بیاید جواب بدهد. او هم رفت در محضر قاضى نشست. قاضى خواست به او احترام بکند. گفت نه، یک نفر قاضى باید احترام از هیچ کس نکند و ما على السوا باید باشیم. و بعد هم که قاضى حکم بر خلاف او کرد، او تصدیق و قبول کرد. من میل دارم که شما که اطلاع دارید از همه حکومتها و از همه جاها، یک نمونه این طورى هم شما نشان بدهید. در تمام این حکومتهایى که در دنیا ـ از اول دنیا تا حالا ـ حکومتها بودند و شما لابد مطلع هستید. شما هم یک نمونه این طورى به ما نشان بدهید، که آن از این اولى ‘ است.
- نه، من همچو نمونهاى الان ندارم به شما تذکر بدهم. ولى در عوض، شما الان انقلاب کردید، ولى هنوز ثروتمند و فقیر در بین کشور شما هست. و چند حزبى که به صورت عینى دمکراسى است که اگر یک دستهاى رأى نیاورد بتواند یک دسته دیگر جاى او باشد، مثل انگلیس که گاهى حزب کارگر و گاهى حزب محافظه کار. همچو وضعى آیا شما در کشورتان اجازه خواهید داد و این عدالت اقتصادى را اجازه خواهید داد؟
- ما الان بچه شش ماهه داریم، و در این پنجاه و چند سال. ثانیاً با آن وضع و با آن گرفتارىهایى که ایران داشته است شما چه توقع از یک بچه شش ماههاى که پنچاه و چند سال در زمان ما و ۲۵۰۰ سال در تاریخ عقب زده شده است! الان اول راه این است و تمام خرابىهایى که الان با آن مواجه هستیم، خرابىهایى است که رژیم سابق براى ما گذاشته است. در زمان ما هیچ خرابى حاصل نشده. زمان ما همه کوشش براى درست کردن وضع ملت است. درست کردن وضع کشاورزى و سایر کارخانهها و امثال ذلک. و شما توقع دارید که ما بتوانیم در همین چند ماه یا چند سال برویم به آن حدى که همه مان، ملت مان در رفاه باشد، همه کارها هم درست شده باشد؟ همه آشفتگىهایى که تحمیل به ما شده است، همه اینها با یک اوقات کمى درست بشود؟ ما فرصت میخواهیم و فرصت مان را از این کسانى که شما میگویید کمونیستند و دمکراتند و امثال اینها، از اینها فرصت میخواهیم که اینها به ما فرصت بدهند تا ما رسیدگى کنیم. به حال ملت و رسیدگى کنیم. مملکت را این طورى که اینها میگویند اداره کنیم. اقتصادمان الان ورشکسته است، پى ریزى بکنیم، ما الان مهلت نداریم، ما الان در آشفتگى هستیم. و همه آشفتگیها هم زیر سر همینهایى است که شما میگویید دمکرات هستند. و شماها میگویید کمونیست هستند و اینها. ما همه گرفتارى مان اینها هستند. این گرفتارىها که رد بشود احزاب آزاد هستند. ما جلوى آزادى را هیچ وقت نمیگیریم. اسلام هم جلوى آزادى را هیچ وقت نگرفته است بیش از این که جلو توطئه را، که همه عالم همین طورند. ما هم همین طور هستیم.
- من در قیافه شما نگاه میکنم که یک قیاقه آرامى است، و طبیعى است و نرم است. اما دنیا یک قیافهاى از شما، قیافه سخت، خشن، ترسناکى درست کرده. آیا این قیافهاى که از شما ساختهاند. براى شما رنج آور نیست. شما را دیکتاتور جدید ایران میخوانند، این شما را ناراحت نمیکند؟
- از یک جهت البته ناراحتى دارد. و آن این که دشمنهاى ما چه قدر برخلاف انسانیت عمل میکنند. ما متأسفیم که یک طایفهاى این قدر برخلاف انسانیت، برخلاف انصاف رفتار کند. از این جهت البته ناراحتى دارد. ما به حسب تعالیم اسلام براى عیبهایى که در بشر هست، باید متأثر باشیم. و از جهتى به نظر ما اهمیتى خیلى ندارد. براى این که ما یک راه حقى میرویم. و البته در یک راه حقى که در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ یک کشورهایى است که میخواهند اینها را بخورند و ببرند. و من نمیتوانم متوقع باشم که آنها بنشینند و نگاه بکنند. ما نگذاریم کارهاىشان را بکنند. البته این براى ما خیلى بى سابقه نیست. همچو نیست که ـ یا همچو بوده است که ـ یک کار بى سابقهاى بوده است براى ما. ما میدانستیم که یک همچو حرفهایى هست. همیشه هست که یک ضعیفى که در مقابل یک قدرتهاى بزرگى میخواهد جلوگیرى بکند این تهمتها برایش هست. کسانى که اجیر هستند از طرف شاه، کسانى که اجیر هستند از طرف قدرتهاى بزرگ، ما توقع نداشته باشیم که هیچ به ما زهری، زهرچشمى وارد نکنند. خوب، ما هم در خارج میبینیم که در مملکت ما دارند آشوب میکنند. عیناً میبینیم که آشوب میکنند. و ما هم میدانیم که به این که در روزنامهها که نوشتهاند که به امر خمینى پستانهاى زنها را بریده، با زنها چه کرده، البته دشمن است، ولى من متأسفم که دشمنها این قدر خلاف انصاف و خلاف انسانیت عمل کنند.
- آنهایى که از شما ترس ندارند و من دیدم که الان این جا جلوى منزل شما و در تهران هم دیدم که «خمینی، خمینى» میکنند. اینها یک احساسى به انسان دست میدهد که از یک تعصبى میآید. آیا شما این را خطرناک نمیبینید براى پیشرفت آدم، رشد انسان؟
- این تعصب نیست. این آزادى دوستى است. این به اصطلاح شما دمکراسى دوستى است. اینها احساس کردهاند که روى مصالح آنها عمل میکنیم. احساس کردهاند که ما نمیخواهیم ظلم بکنیم. به آنها نمیخواهیم ظلم بکنیم. آنها را نمیخواهیم به زور وادار بکنیم به یک کارى. این احساس که آنها از اسلام دارند و این احساس هم دارند که ما همان تبع اسلام هستیم و مطابق احکام اسلام عمل میکنیم. این دو احساس در مردم هست. یکى این که اسلام را میدانند که رژیمى است که عدالت در آن هست. و ما را هم میدانند که ما تابع یک رژیمى هستیم که عدالت هست. و ما میخواهیم اجرا کنیم عدالت را. از این جهت است این احساسات. نه یک تعصب خشکى باشد بدون منطق، بدون مبنا. و من اصلاً هیچ خطرى در این، احساس نخواهم کرد.
- شما خطر فاشیسم را در ایران امروز میبینید؟
- هیچ، ابداً همچو خطرى نیست. مادامى که این ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما حکومت اسلامى میخواهیم درست کنیم، هیچ خوفى نیست. هیچ دیکتاتورى نخواهد بود. و هیچ خطرى براى این مطالب نیست. ما وقتى خطردار هستیم که کمونیسم بتواند به ما غلبه کند که آن وقت اول گرفتارى و دیکتاتورى میباشد. یا رژیمى نظیر رژیم شاه پیش بیاید. آن هم همان طور است. و اما آن رژیمى که ما میخواهیم، آن رژیمى است که ملت ما دنبالش هستند، دیکتاتورى در آن معصیت بزرگ است. و فاشیستى از معاصى بزرگ است پیش ملت ما. و هیچ همچو خطرى نیست پیش ما.
- در این فاشیسم جنبه مردمى و تودهاىاش قوى است. در ایتالیا ـ که ما در آن جا زندگى کردهایم ـ و در آلمان، موسولینى و هیتلر به افکار این جورى تکیه داشتند. و این خطر همیشه هست که توده مردم به تدریج نوعى حکومت دیکتاتورى را به وجود بیاورند و آن رژیمى که به وجود میآید کاملاً متکى به افکار عمومى است. اما در اعمال خودش مثل همان مطلق العنانها عمل میکند.
- توده ما توده مسلمان است. تعلیمات اسلامى همان طورى که در روحانیت هست، آنها به مردم هم تعلیم کردند. و تمام این مسائل اسلامى که بر مبناى عدالت است و بر مبناى آزادى است و بر مبناى اختیار مردم است و بر مبناى آن چیزهاى متعالى است، در اسلام هست، و مردم هم او را دارند، بله امکان این هست عقلاً که این مملکت از اسلام برگردد و بشود کمونیست. اگر چنین شد همه مردم از اسلام برگشتند و کمونیست شدند، این خطر ـ البته ـ آن وقت هست براى اسلام. و اما مادامى که ملت ما مسْلم است، براى ملتى که اسلام ندارد یا فرض کنید که تابع کمونیسم است، یا تابع اصول و مسالک دیگرى هست، البته این خطر در آنها هست. و مملکت ما هیچ خطرى به هیچ وجه ندارد.
- مطلب دیگرى که در غرب خیلى در آن سر و صدا شده است مسأله اعدامها که میگویند پانصد نفر تا حال در ایران اعدام شدهاند، و اینها بدون وکیل مدافع و بدون تجدید نظر. باز هم شما با این ترتیب موافقید؟
- اینها از باب این که یا غرب این افراد را نشناخته است، اولاً پانصد تا نیست و بسیار کمتر است. و علت این است که یا غربیها نشناختند این اشخاص را یا میشناختند و مُعتمِدند در این که خودشان را به نشناسى بزنند. اینها افرادى بودند که علناً بسیارىشان آمدند و مردم را کشتند در خیابانها. یا امر به کشتن مردم در خیابانها دادند. و این یک مسأله مبهمى نبوده است پیش ملت ما که اینها شاید صحیح بگویند. شاید دفاع از خودشان داشته باشند. یک کسى که وارد بشود در یک جمعیتى و با تانک بزند و جوانها را زیر تانک ببرد، آن وقت یک نفر را در مقابل هزار نفر که اینها کشتهاند بکشند مع ذلک به آنها مهلت هم بدهند که صحبتهاىشان را بکنند. اجازه رفتن داده شده است. البته قلم دست دشمن است و براى ما هر چه بخواهد مینویسد. اما واقعیت این طور نیست. و آنهایى که در این جا کشته شدهاند نه عددشان آن قدر است و نه طورى بوده است که برخلاف موازین باشد. اینها هر کدامشان اشخاصى را کشتهاند و فسادها ایجاد کردهاند. خانمانها سوزاندهاند. اشخاص را اره کردند در حبسهاىشان پاى آنها را. اشخاص را روى تاوه گذاشتهاند و متصل به برق کردهاند، در تاوه آنها را بو دادهاند. این اشخاص البته کشته شدند و اینها هم حق دفاع داشتند و در محکمه به اینها اجازه این که وکیل بگیرند ندادند. لکن ما چه بکنیم که قلم دست دشمن است و ما را میخواهد این طور صورت بدهد.
- راجع به شاه شما چه میگویید؟ آیا شما دستور دادهاید که او را در خارج بکُشند؟ و آیا به نظر شما این کار ممکن است؟
- نه من دستور ندادم. من میل دارم که بیاید ایران و او را محاکمه کنیم. من اگر میتوانستم او را حفظش میکردم و میآوردمش ایران و علناً او را محاکمه میکردیم براى این پنجاه و چند سال ظلمى که کرده. و آن خیانتهایى که او کرده است جبران میکردیم. و این سرمایههایى که از ما به خارج برده است اگر او کشته بشود از دست ما میرود. لکن اگر حفظش کنیم و بیاوریم به این جا ممکن است این ثروت برگردد به ایران.
- شما مایلید که مثل آیشمن که گرفتند آوردند به اسرائیل، او را هم مثلاً بگیرند و به همان ترتیب بیاورند ایران؟
-من مایلم که او بیاید ایران. بیاورندش ایران و ما محاکمه کنیم. [ خطاب به مترجم: ] بگویید به او که مرحوم مدرس که با شاه سابق دشمن سرسخت بود یک وقتى که شاه به سفر رفته بود، وقتى آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود که من به شما دعا کردم. خیلى او خوشش آمده بود که چه طور یک دشمن دعا کرده بود. گفته بود، نکته این است که اگر تو مرده بودى اموالى که از ما غارت کرده بودى و به خارجىها داده بودى همه از بین رفته بود. و من دعا کردم تو زنده باشى برگردی، بلکه بتوانیم ما مالها را برگردانیم. حالا ما هم همان طور هستیم و این پسر هم بیشتر از او اموال ما را برده است به خارج. اگر اموال را شاه پس بدهد، شما رهایش میکنید؟ راجع به خیانتهایش، اگر چنان چه پولها را به ما پس بدهد، آن مقدارى که پس بدهد البته دیگر حرفى با او نیست. اما یک خیانتهایى که به ملت ما کرده است، آنها را جبران نمیشود کرد و نمیشود ولش کرد. یک خیانتهایى به اسلام کرده است. آن هم ما نمیتوانیم جبران کنیم. این جنایتهایى که کرد، مردم را به کشتن داد دسته جمعى ۱۵ خرداد، خود او از قرارى که به ما اطلاع دادهاند عامل مستقیم قتل عام [ ملت ] ما بوده است. اینها یک چیزى نیست که بخشیدنى باشد، آنهایى که در ۱۵ خرداد کشته، همه را زنده کند، دیگر حرفى نیست. یعنى تنها شاه یا همه خانواده اش؟ هر کدام که خیانتکار باشند. مجرد این که کسى از خانواده شاه ابداً در بین ما چه بشود، ولیعهد شاه بیاید مثل یکى از مردم این جا زندگى بکند. کارى به ما نکرده است. هیچ کسى هم کارى به او ندارد. آنهایى که مثل اشرف که آن هم خواهر اوست. خواهر تنى هم هست آنها دوقلو بودند، آن هم نظیر او جزو جنایتکارهاست. آن هم به اندازه جنایتى که کرد و جنایتهایى که کرده است. این چه کارى به افراد خانواده دیگرش دارد. آن که خیانتى نکرده بود کارى به او نداریم. پسرش کارى کرده؟ اینها باید به محکمه برسد. میگویند، اما چه میدانیم.
- این براى شما یک امیدى است که او باید بیاید ایران و محاکمه بشود. مطمئن اید که این جور خواهد شد؟
تقریباً یک آرزو است.
یعنى شما مطمئن باشید چیزى از دست نمیدهید. من تمام تبلیغاتى که علیه شما کردند به هم میزنم.
خیال میکنید. میگویند اینها که اعدام شدهاند، همهشان مقصر سیاسى و ساواکى و اینها نبودند. آنها هم اعدام شدند براى این که لواط کردند و زنا کردند. البته من توضیح دادم که این جور نیست. اینها تاجر و این چیزها بودند و بچهها را میدزدیدند و این حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند. بله اصل مسأله را باید گفت. و آن این است که اگر یک بدنى یک انگشتش فاسد بشود چه باید کرد براى اصلاح آن بدن. آیا باید این انگشت را گفت تو باش این جا، فاسد کن این بدن را؟ این انگشت یک مفسده است و باید برید این چیزهایى که میدانید که اینها به فساد میکشند. یک وقت مثل بعضى طوایف میگویند که خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن این باشد، او هم تمتعى ببرد. خوب، چه بهتر. یک وقت منظور این هست. نه، ما این را نمیتوانیم بپذیریم. یک وقت منظور این است که باید حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. این سیاستهایى که ما در اسلام داریم و اجرا میشود براى این است که جامعه را ما میخواهیم پاکسازى کنیم. علفهاى هرزهاى که ضایع میکنند مزرعه ما را، باید این علفهاى هرزه را بچینیم و دور بریزیم. آن کسى که بخواهد یک جامعه را اصلاح بکند، آن کسانى که فساد در جامعه میکنند، آن کسانى که جامعه را به تباهى میکشند، آن کسانى که جوانهاى ما را به تباهى میکشند، دخترهاى ما را به تباهى میکشند آنها را نمیتوانیم تحمل کنیم که نظر کنیم اینها هر کار میخواهند بکنند. و هر سیاستى که هست باید بشود. چه پیش شما خیلى مشکل باشد پذیرفتنش و چه نباشد. ـ یک چیزى است، به اصطلاح جامعه را میخواهیم ـ اصلاً جامعه هم همان طورى که دزد را شما میگیرید و حبسش میکنید. خوب چرا آزادش قرار نمیدهید؟ همان طورى که قاتل را میگیرید نگهش میدارید، یا احیاناً قصاص میکنید. چرا رهایش نمیکنید که هر کارى دلش میخواهد بکند؟ چرا؟ این براى این است که اینها اسباب این میشود که یک جامعه را به فساد بکشد. اگر جلوگیرى از چند تا از این فسادها بشود، جامعه اصلاح میشود. و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همین چیزهاست که این سیاستها باشد. [ خطاب به مترجم: ] و اما اینهایى که واقع شد در این جا همان طورى که شما گفتید، به او بگویید که اینها امثال یک همچو مسائلى بودند. بعضى هم مثلاً لواط میکنند. بیمار هست، فرض کنید یک همچو چیزی، چرا باید اعدامش کنند؟ این مایه فساد است. فساد را باید برداشت تا دیگران اصلاح بشوند. این دیگر مسائلى فرعى است. میگویند یک زن هجده ساله را که آبستن بوده این را به عنوان این که زنا کرده اعدام کردند. دروغ است، نمیشود، در اسلام نیست. این جزو همانهاست که به ما نسبت میدهند. این روزنامهها بودند که درباره آن نوشتند. بى اطلاعم. ما چه میدانیم حالا چه شده. وقتى به محکمه رفته است محکمه حکم کرده است.
- این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم ماندهاى است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلاً اینها خودشان را مخفى کنند؟
- اولاً این که این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام میکنیم به زنها که هر کس چادر میخواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون میآید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً این که ما یک پوششى خاص را نمیگوییم. براى حدود زنهایى که به سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزى نیست. ما زنهاى جوانى که وقتى ایشان آرایش میکنند و میآیند، یک فوج را دنبال خودشان میکشند، اینها را داریم جلوشان را میگیریم. شما هم دلتان نسوزد. من دیگر بلند شوم.
شما هم دلتان نسوزد. [خطاب به مترجم: ] شما بگویید اینها را به ایشان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.