خبر نامه ملی - فاطمه پرویزی مادر سیروان کمانگر، فعال کرد سیاسی – مدنی؛ به اتهام توهین به سربازان گمنام امام زمان و همکاری با پسرش که شامل نگهداری اسنادی دال بر مشارکت پسرش در راهپیماییهای جنبش سبز است به شش ماه زندان محکوم شده است. وی از آبان ماه سال گذشته در زندان به سر میبرد.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان به نقل از ملّی مذهبی؛ سیروان کمانگر پسر این زندانی ۵۴ ساله در گفتگو با ملی- مذهبی در باره وضعیت مادرش می گوید: «او یک خانم ۵۴ ساله است که صرفا به دلیل همکاری با من که پسرش هستم، بازداشت شده و او خودش فعالیت خاصی نداشت. فردی که ما را در چالوس در حالی که به سفر رفته بودیم، بازداشت کرد از واژههای بسیار نامناسبی استفاده میکرد که مادرم به او اعتراض کرد. به دلیل همین اعتراض، در دادنامه او توهین به سربازان گمنام امام زمان نیز وجود دارد. به نظر من برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر فعالان کرد این کار را کردهاند».
سیروان کمانگر خود عضو کانون دفاع از حقوق کودکان و زنان است و از سال ۸۰ به همراه آزاد زمانی انجمن مبارزه با مواد مخدر در شهرستان کامیاران را ایجاد کرده است. وی همچنین عضو انجمن زاگرس سبز و بخصوص کُردستان و کرمانشاه و همکار در جریانات حقوق بشری در کشور است که شرکت مؤثر در تظاهرات سال ۸۸ داشته است.
فرزند خانم پرویزی در باره فشارهای وارده به خانواده اش می گوید: از بدو انقلاب تا الان، جمهوری اسلامی با خانواده من با حساسیت برخورد کرده است. ۲۳ نفر از افراد خانواده و فامیل به عناوین مختلفی اعدام شدهاند. بسیاری اجبارا در خارج از کشور زندگی میکنند. من دو سال است که ناچار شدهام کشور را ترک کنم. مادر من چهار ماه و نیم است که در زندان به سر میبرد. مادرم را در دی ماه ۸۹ در چالوس به این دلیل که بخشی از نوشتهها و کاغذهای مربوط به من در رابطه با راه پیمایی های جنبش سبزدر کیفش بود بازداشت کردند.
وی در باره فشارهای وارده به خودش نیز میگوید:سال ۸۲ به اتهام همکاری با اکراد اپوزیسیون محکوم شدم در حالی که چنین چیزی صحت نداشت. در پی آن تبعید به زندان خرم آباد به مدت دو سال که ۱۰۵ روز آن در سلول های انفرادی گذشت.فعالیت های کارگری و دانشجویی من باعث شد که ما را باز مورد آزار قرار دادند به طوری که خانواده من ناچار به ترک کردستان شد و از آن به بعد در کرج زندگی میکنند.
مادرم در چالوس بازداشت شد اما چون چالوس زندان نداشت به زندان نوشهر منتقل شد. ما با هم دستگیر شدیم. در چالوس پرده گوش چپ من به علت ضربات وارده پاره شد. من را در همان جا نگه داشتند اما مادرم را به نوشهر بردند و تا الان هم در زندان نوشهر است. وضعیت این زندان بسیار نامناسب است. حال مادرم وخیم است و ما به شدت نگران او هستیم، طوری که پدر من در هر تماسی گریه میکند. و مادرم که بسیار تحت فشار است و حال جسمی نامساعدی دارد مرتب میگوید که حالش بد است و او را از آن جا خارج کنیم. اما دادستان اجازه مرخصی که حق مسلم هر زندانی است را به او نمیدهد. چون مادر من سابقه کیفری ندارد الان که چهار ماه و نیم از شش ماه زندانی او گذشته است میتواند آزاد شود اما متاسفانه به علت مخالفت دادستان اجازه این کار داده نمی شود. حتی با مرخصی استعلاجی هم موافقت نمیکنند. تنها ۴ روز از عمل جراحی او گذشته بود که بازداشت شد. وضعیت مادرم بسیار نگرانکننده است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا خانم پرویزی اخیرا تماسی داشته یا نه، میگوید: آخرین بار هفته گذشته تماس گرفت. او همیشه روحیه بسیار خوبی داشت و به افراد خانواده دلداری میداد اما در حال حاضر به علت شرایط بسیار نامناسب زندان و حال بد جسمی و نیاز به رسیدگی، درخواست کرده که او را جهت مداوا از زندان خارج کنند. ما همه نگران او هستیم. مادرم ۲۰ روز حق مرخصی دارد که نه تنها اجازه استفاده از آن را ندادند، بلکه حتی با دو ساعت خروج از زندان وی برای مراجعه به پزشک هم موافقت نشد.محکومیت مادرم دو ماه دیگر تمام میشود اما تهدید کردهاند که حتی در آن زمان هم ایشان را آزاد نخواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.