یکشنبه
چهارشنبه
رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ز: قطع دست در ملاعام برای امنیت جامعه مفید است
روز-هنوز چند ماه از قطع دست جوانی ۲۹ ساله به جرم دزدی در شیراز و اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر در پی انتشار تصاویر هولناک اجرای این حکم در ملاعام نگذشته است که دادستان عمومی و انقلاب این شهر از صدور ۶ حکم قطع دست در این شهر خبر داده است. علی القاصیمهر گفته برای اجرای این احکام منتظر جواب مکاتبات انجام شده با رئیس قوه قضاییه است تا به زودی اجرایی شود.
"الهیار ملکشاهی" رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس با اشاره به لزوم اجرای چنین احکامی به روز میگوید: "قطع ید یکی از احکام و حدود شرعی ما است و مجازاتی که در قوانین ما برای مجرمینی که سرقت انجام دادهاند پیشبینی شده." رئیس کمیسیون قضایی معتقد است: "قطع دست در سرقتهایی که با شرایط ویژه ای صورت میگیرند ناگزیر است. بالاخره چون سرقت امنیت جامعه و مردم را به خطر میاندازد و نامنی روانی جدی برای جامعه ایجاد میکند به نظرم در این موارد اجرای این حکم می تواند موجب احساس امنیت بیشتر مردم بشود."
"نظر جامعه جهانی موثر نیست"
"قطع عضو" یکی از موارد نقض کننده حقوق بشر است. جامعه جهانی و قعالان حقوق بشر بارها برای حذف چنین مجازاتی به ایران هشدار دادهاند. آخرین بیانیه سازمان عفو بینالملل هم با انتقاد از افزایش قطع عضو، شکنجه و اعدام زندانیان در ایران تأکید کرده است که مقامهای جمهوری اسلامی همچنان به نقض حقوق بشر ادامه میدهند. از رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در همین رابطه پرسیدهام؛ آیا وجهه بین المللی ایران با اجرای این احکام بیش ار پیش خدشهدار نمیشود؛ الهیاری اما پاسخ میدهد: "بر اساس قواعد بینالمللی، قانون هر کشور برای آن کشور محترم است به خصوص که حالا این قوانین شرعی هستند و بر اساس احکام دینی وضع شدهاند. اینکه برخی در دنیا بخواهند علیه قوانین ما تبلیغ بکنند چیز جدیدی نیست. همیشه نسبت به اموری که بر طبق واقعیتهای جامعه و قوانین اصولی ما انجام میشود، یک سری جوسازیهای بینالمللی صورت میگیرد که طبیعتا اینها نمیتواند خیلی موثر باشد، چون این قوانین ریشه در احکام ما دارد و لازمالاجرا است."
"شما فقط به فکر سارق هستید؟"
بر اساس ماده ۱۹۸ قانون مجازات اسلامی، حکم قطع دست درباره سارقی اجرا می شود که ۱۶ شرط را داشته باشد. بر اساس این قانون، سارق باید به حد بلوغ شرعی رسیده باشد، در حال سرقت عاقل باشد، با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد و بداند که مال غیر است و ربودن آن حرام است.
همچنین در قانون آمده است که سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد، سارق مال را به عنوان دزدی برداشته باشد و مال دزدی از اموال دولتی و وقف و مانند آن که مالک شخصی ندارد، نباشد.
تعدد شروط صدور این حکم باعث شده در این میان خیلی از قضات دادگستری مجازاتهای جایگزینی برای قطع عضو در نظر بگیرند. از رئیس کمیسیون قضایی مجلس می پرسم آیا بهتر نیست با توجه به شرایط ویژه صدور حکم قطع ید، از مجازاتهای دیگری برای اینگونه سارقان در نظر گرفته شود؟ الهیاری پاسخش این است: "نه، بهتر نیست، همانطور که گفتم در موارد خاصی حکم قطع ید صادر میشود. بالاخره این یکی از احکامی است که صراحتا ذکر شده و از طرف دیگر امنیت جامعه هم خیلی مهم است. شما فقط به فکر سارق هستید؟ اینکه افراد امنیت داشته باشند اموالشان امنیت داشته باشد مهم نیست؟ برای مثال وقتی می بینیم یک نفر ۲۰ سال زحمت کشیده و اموالی را جمع کرده و یکی ظرف یک ساعت میآید و همه مال او را به سرقت میبرد، آیا نباید با او برخورد شدیدی صورت بگیرد؟"
"درصد خطا بسیار پایین است"
رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس با اشاره به اینکه از جزئیات این پرونده ها خبر ندارد درخصوص رویه صدور حکم قطع عضو توضیح میدهد: "برای اینکه یک حکم قطع ید صادر بشود، اولا؛ دو تا سه قاضی در دادسرا دربارهاش اظهار نظر میکنند سپس کیفرخواست صادر میشود. بعد پرونده به دادگاه کیفری استان فرستاده میشود. آنجا هم پنج قاضی پرونده را بررسی میکنند، چرا که هیات دادگاه کیفری استان پنج نفره است. بعد پرونده وارد دیوان عالی کشور که عالیترین مرجع فضایی کشور است میشود. یعنی قریب به ۱۰ نفر قاضی روی این پرونده اظهار نطر میکنند. سپس پرونده می رود اجرای احکام، آنجا هم باز یکی دو نفر قاضی نظر میدهند تا یک حکم قطع دست اجرا بشود."
او معتقد است: "از این جهت درصد خطا در صدور حکم قطع عضو بسیار پایین است."
از او میپرسم این اولین موردی نیست که یکی از دادگاههای شیراز حکم به قطع عضو متهم میدهند، آیا تمایل خاصی برای اجرای این حکم در بین قضات این شهر وجود دارد؛ این نماینده مجلس پاسخ میدهد: "شیراز شهر بزرگی است و جمعیت زیادی از کشور ما در استان فارس ساکن هستند. بنابر این درصد وقوع جرم هم بیشتر است. به نظر من این پرونده از این جهت که بگوییم قضات یک شهر تمایلی به صدور چنین احکامی دارند قابل بررسی نیست."
ملکشاهی ادامه میدهد: "حتما اگر قاضی پرونده هم سوال بشود مایل نیست دست هیچ انسانی قطع بشود ولی بالاخره قانون است و باید اجرا شود حتی اگر با میل ما مخالف باشد چون هم قانون و هم شرع می گوید سزای کسی که این جرم مشخص را انجام دهد قطع دست است."
"اجرا در ملاءعام مناسبتر است"
بسیاری از جامعهشناسان و حقوقدانان اجرای احکام در ملاعام را ترویج خشونت میدانند. چنانچه عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر هم پیشتر در یادداشتی آورده است: "۳۰ سال است که قانون مجازات اسلامی با مجازات های قرون وسطایی نظیر "آویختن به دار، قطع دست راست و سپس پای چپ، مصلوب کردن به مدت سه روز، رجم (سنگسار)" و دیگر مجازاتهای وحشیانه به صورت "آزمایشی" به مورد اجراء گذاشته شده و مسئولان قضایی و اجرایی به عیان می بینند که تنها با شدت مجازات نمی توانند با پدیده پیچیده ای چون جرم و جنایت مبارزه کنند، ولی همچنان بر اجرای سیاست جزایی شکست خورده خویش اصرار میورزند. این حقوقدان معتقد است: "ما بارها و بارها گفته و نوشته ایم که مبارزه با جرم، موکول بر از میان بردن و ریشه کن کردن عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جرم زا در جامعه است."
نظر الهیار ملکشاهی رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی و مجلس اما چیز دیگری است: "اگر یک جرم یا سرقتی که در منطقهای اتفاق افتاده به شکل وسیعی احساسات مردم را جریحه دار کرده و مردم منتظر اجرای قانون هستند، به نظر من اجرا در ملاءعام مناسبتر است."
در میان تدابیر امنیتی و فیلمبرداری ماموران از حاضران / افشین اسانلو دفن شد،خانواده اش احضار شدند
روز- مراسم به خاک سپاری افشین اسانلو، فعال کارگری، در حالی در تهران برگزار شد که برخی از اعضای خانواده وی به نهادهای امنیتی احضار شده و ماموران درمراسم خاک سپاری او اقدام به فیلمبرداری از حاضران کردهاند.همچنین اجازه برگزاری مراسم وی در مسجد الجواد صادر نشده است.
افشین اسانلو، ۳۰ خرداد پس از سکته در زندان رجایی شهر به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد و صبح روز جمعه، ۳۱ خرداد در بیمارستان شهید رجایی کرج درگذشت. وی که هنگام مرگ 42 سال سن داشت، پاییز سال 89 بازداشت و به اتهام "اجتماع غیرقانونی و تبانی" به پنج سال زندان محکوم شده بود.
مراسن تشییع جنازه وی در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی، پیش از آغاز آن، برخی از اعضای خانواده وی را احضار کرده و خواسته بودند که این مراسم بدون تنش و درگیری انجام شود. آنها نسبت به سر دادن شعارهای سیاسی در این مراسم هم هشدار داده بودند.
در همین حال یکی از اعضای خانواده اسانلو به "روز" گفت که در روزهای گذشته اعضای این خانواده از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار بودهاند. وی اضافه کرد که نهادهای امنیتی اجازه برگزاری مراسم این فعال کارگری در مسجدهای تهران را ندادهاند و برنامهای هم که برای برگزاری مراسم در دو مسجد ریخته شده بود، از سوی آنها لغو شده است. وی اضافه کرد که ماموران حاضر در مراسم تشییع جنازه، اقدام به بازجویی از برخی حاضران کرده و به بازرسی وسایل آنها پرداختهاند.
در مراسم تشییع جنازه افشین اسانلو، علاوه بر اعضای خانوادهی وی، برخی از فعالان کارگری، اعضای سندیکاها و همچنین برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند.
همزمان با برگزاری این مراسم، 44 تن از زندانیان سیاسی، با انتشار نامهای سرگشاده، "سهل انگاری و بی توجهی مسئولين دستگاه قضايی و سازمان زندان ها" را باعث فوت افشين اسانلو دانسته و نوشته اند: "دستگاه قضايی و سازمان زندانها مسئول جان باختن هدی صابر و افشين اسانلو و هرگونه اتفاقات ديگری از اين نوع هستند".
اسانلو در دوران بازداشت تحت شکنجه و فشارهای شدیدی قرار گرفته بود، به گونهای که زمستان سال 90 به دلیل "جراحات ناشی از شکنجه" در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
سام محمودیسرابی، روزنامهنگار و از زندانیان سابق سیاسی، که مدتی را با افشین اسانلو در زندان همبند بوده، درباره وی به "روز" گفت: "افشین آدم زندان و اتاق و حبس نبود. او به جادهها تعلق داشت. شرایط زندان هم بسیار او را افسرده کرده بود. خودش معتقد بود علت حکمی که برایش صادر کردهاند، انتقام حاکمیت از برادرش، منصور اسانلو، است و همین مساله و آگاهی به اینکه در زندان، و به عنوان یک فعال سندیکایی، تاوان شخص دیگری را پس میدهد، بیشتر به او فشار میآورد".
اين زنداني سياسي درباره وضعیت جسمی اسانلو در زندان میگوید: "افشین ناراحتی قلبی داشت، برادر او هم دچار ناراحتی قلبی بود. اما اين مسئله خاص افشين نبود. اگر به لحاظ آماری به قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که بیش از هفتاد و پنج درصد زندانیان دچار ناراحتی قلبی هستند. این مساله به دلیل فشارهای بازجویی و شرایط خاص زندان است."
محمودي سرابي ادامه میدهد: "روی کتف سمت چپ افشین یک غده بزرگ چربی وجود داشت. این غده ناشی از ضربات کابلی بود که در دوران بازجویی به او زده بودند. قسمتهای مختلفی از سر و صورت افشین در دوران بازجویی شکسته و چندتا از دندانهايش را هم در بازجوییها از دست داده بود. در اداره اطلاعات سنندج هم،افشین به شدت شكنجه شده بود. خودش ميگفت او را به «تخت معجزه» می بستند و به شدت با کابل میزدند. کف پاهای او بر اثر ضربههای ناشی از کابل، پاره شده بود. وقتی به کف پای او کابل میزدند، مجبورش میکردند که با همان وضعیت راه برود. به دلیل فشارهای زیادی که در دوران بازجویی به او وارد شده بود، مشکل داشت و به سختی میتوانست راه برود. اما به دلیل غروری که داشت، این مساله را علنی نمیکرد و به کمتر کسی گفته بود که به دلیل این مشکلات، نمیتواند زیاد راه برود".
اين روزنامهنگار با اشاره به وضعیت خانوادگی اسانلو ادامه میدهد: "در زندان و با شرایط خاصی که در آن حاکم است، اسانلو دچار مشکلات روحی شده بود. همسرش پس از بازداشت، از او جدا شد. افشین همیشه آرزو داشت که بتواند دو پسر خود را ببیند و تاجايي كه ميدانم تا آخرين روزها هم اين امكان برايش مهيا نشد. از طرف دیگر تا روزهای آخر، تتمه بازجوییها را به شکل روحی و جسمی و فکری پس میداد. او علاوه بر مشکلات جسمی، مدتی در زندان دچار مشكلات روحي شديد شد، از همه كناره ميگرفت و به ندرت به هواخوري ميآمد. به خاطر بلاهایی که در بازجویی سر او آورده بودند، با کمتر کسی معاشرت میکرد البته هميشه لبخندش را حفظ ميكرد تا مبادا باعث بيروحيه شدن بچهها بشود. افشین به شدت تودار بود، اما بلاهای زیادی سر او آورده بودند. جنایاتی که در حق او مرتکب شده بودند، غیرقابل تحمل بود و فکر میکنم کسی جز خود او نمیتوانست آنها را تحمل کند".
سام محمودی سرابي اما به نکتهی دیگری هم اشاره میکند: "با وجوديكه آقايان برخي از زندانيان را براي ساكت كردن به متادون آلوده كرده بودند، افشین اما هیچگاه در دام حکومت نیفتاد و هميشه سعي داشت كساني را كه دچار اين بازي شده بودند به اعتصاب و واكنش وادارد".
افشین اسانلو، ۳۰ خرداد پس از سکته در زندان رجایی شهر به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد و صبح روز جمعه، ۳۱ خرداد در بیمارستان شهید رجایی کرج درگذشت. وی که هنگام مرگ 42 سال سن داشت، پاییز سال 89 بازداشت و به اتهام "اجتماع غیرقانونی و تبانی" به پنج سال زندان محکوم شده بود.
مراسن تشییع جنازه وی در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی، پیش از آغاز آن، برخی از اعضای خانواده وی را احضار کرده و خواسته بودند که این مراسم بدون تنش و درگیری انجام شود. آنها نسبت به سر دادن شعارهای سیاسی در این مراسم هم هشدار داده بودند.
در همین حال یکی از اعضای خانواده اسانلو به "روز" گفت که در روزهای گذشته اعضای این خانواده از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار بودهاند. وی اضافه کرد که نهادهای امنیتی اجازه برگزاری مراسم این فعال کارگری در مسجدهای تهران را ندادهاند و برنامهای هم که برای برگزاری مراسم در دو مسجد ریخته شده بود، از سوی آنها لغو شده است. وی اضافه کرد که ماموران حاضر در مراسم تشییع جنازه، اقدام به بازجویی از برخی حاضران کرده و به بازرسی وسایل آنها پرداختهاند.
در مراسم تشییع جنازه افشین اسانلو، علاوه بر اعضای خانوادهی وی، برخی از فعالان کارگری، اعضای سندیکاها و همچنین برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند.
همزمان با برگزاری این مراسم، 44 تن از زندانیان سیاسی، با انتشار نامهای سرگشاده، "سهل انگاری و بی توجهی مسئولين دستگاه قضايی و سازمان زندان ها" را باعث فوت افشين اسانلو دانسته و نوشته اند: "دستگاه قضايی و سازمان زندانها مسئول جان باختن هدی صابر و افشين اسانلو و هرگونه اتفاقات ديگری از اين نوع هستند".
اسانلو در دوران بازداشت تحت شکنجه و فشارهای شدیدی قرار گرفته بود، به گونهای که زمستان سال 90 به دلیل "جراحات ناشی از شکنجه" در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
سام محمودیسرابی، روزنامهنگار و از زندانیان سابق سیاسی، که مدتی را با افشین اسانلو در زندان همبند بوده، درباره وی به "روز" گفت: "افشین آدم زندان و اتاق و حبس نبود. او به جادهها تعلق داشت. شرایط زندان هم بسیار او را افسرده کرده بود. خودش معتقد بود علت حکمی که برایش صادر کردهاند، انتقام حاکمیت از برادرش، منصور اسانلو، است و همین مساله و آگاهی به اینکه در زندان، و به عنوان یک فعال سندیکایی، تاوان شخص دیگری را پس میدهد، بیشتر به او فشار میآورد".
اين زنداني سياسي درباره وضعیت جسمی اسانلو در زندان میگوید: "افشین ناراحتی قلبی داشت، برادر او هم دچار ناراحتی قلبی بود. اما اين مسئله خاص افشين نبود. اگر به لحاظ آماری به قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که بیش از هفتاد و پنج درصد زندانیان دچار ناراحتی قلبی هستند. این مساله به دلیل فشارهای بازجویی و شرایط خاص زندان است."
محمودي سرابي ادامه میدهد: "روی کتف سمت چپ افشین یک غده بزرگ چربی وجود داشت. این غده ناشی از ضربات کابلی بود که در دوران بازجویی به او زده بودند. قسمتهای مختلفی از سر و صورت افشین در دوران بازجویی شکسته و چندتا از دندانهايش را هم در بازجوییها از دست داده بود. در اداره اطلاعات سنندج هم،افشین به شدت شكنجه شده بود. خودش ميگفت او را به «تخت معجزه» می بستند و به شدت با کابل میزدند. کف پاهای او بر اثر ضربههای ناشی از کابل، پاره شده بود. وقتی به کف پای او کابل میزدند، مجبورش میکردند که با همان وضعیت راه برود. به دلیل فشارهای زیادی که در دوران بازجویی به او وارد شده بود، مشکل داشت و به سختی میتوانست راه برود. اما به دلیل غروری که داشت، این مساله را علنی نمیکرد و به کمتر کسی گفته بود که به دلیل این مشکلات، نمیتواند زیاد راه برود".
اين روزنامهنگار با اشاره به وضعیت خانوادگی اسانلو ادامه میدهد: "در زندان و با شرایط خاصی که در آن حاکم است، اسانلو دچار مشکلات روحی شده بود. همسرش پس از بازداشت، از او جدا شد. افشین همیشه آرزو داشت که بتواند دو پسر خود را ببیند و تاجايي كه ميدانم تا آخرين روزها هم اين امكان برايش مهيا نشد. از طرف دیگر تا روزهای آخر، تتمه بازجوییها را به شکل روحی و جسمی و فکری پس میداد. او علاوه بر مشکلات جسمی، مدتی در زندان دچار مشكلات روحي شديد شد، از همه كناره ميگرفت و به ندرت به هواخوري ميآمد. به خاطر بلاهایی که در بازجویی سر او آورده بودند، با کمتر کسی معاشرت میکرد البته هميشه لبخندش را حفظ ميكرد تا مبادا باعث بيروحيه شدن بچهها بشود. افشین به شدت تودار بود، اما بلاهای زیادی سر او آورده بودند. جنایاتی که در حق او مرتکب شده بودند، غیرقابل تحمل بود و فکر میکنم کسی جز خود او نمیتوانست آنها را تحمل کند".
سام محمودی سرابي اما به نکتهی دیگری هم اشاره میکند: "با وجوديكه آقايان برخي از زندانيان را براي ساكت كردن به متادون آلوده كرده بودند، افشین اما هیچگاه در دام حکومت نیفتاد و هميشه سعي داشت كساني را كه دچار اين بازي شده بودند به اعتصاب و واكنش وادارد".
سهشنبه
اعتراض سیصد و هشتاد و پنج نفر از فعالان به محکومیت سنگین سعید مدنی
کلمه - سیصد و هشتاد و پنج نفر از فعالان مدنی و سیاسی، روزنامهنگاران، هنرمندان و پژوهشگران با صدور بیانیه ای، از محکومیت سنگین سعید مدنی توسط دستگاه قضایی انتقاد کردند.
هفته گذشته، سعید مدنی فعال ملی ـ مذهبی و پژوهشگر مسایل اجتماعی با صدور حکمی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست پیرعباسی، به تحمل ۶ سال حبس در زندان بندرعباس و ۱۰ سال تبعید به این شهر محکوم شد.
در این بیانیه آمده است: با آنکه کنش سیاسی مردم در هفته های اخیر، پیامی روشن را به انحصارطلبان داد و آن ها را به دست برداشتن از حبس و حصر و تحدید آزادیهای بشری فرا میخواند، بخش امنیتی دستگاه قضایی ایران بار دیگر نشان داد، منافع قدرتمندان را نسبت به خواست و اراده عمومی، صداقت و دفاع از حقوق انسانی ترجیح میدهد. دادگاه انقلاب در حکمی کم سابقه، سعید مدنی، جامعه شناس، فعال اجتماعی و استاد دانشگاه را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم کرده است.
نویسندگان بیانیه در ادامه ضمن اعتراض به صدور این حکم، خواهان آزادی این استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و بازگشت وی به جمع مردم امیدوار، دانشجویان و جامعه علمیِ متعهد، ابراز امیدواری کردند تا در رویه جاری تجدید نظر شود.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته به شرح ذیل است:
حکایتی عجب است این ندیده ای که چه سان/ به تیغ کینه فکندند مان به کوی و گذر؟
چراغ علم ندیدی به هر کجا کُشتند؟/ زدند آتش هر جا به نامه و دفتر
(ا.بامداد- زندان قصر ۱۳۳۳)
با آنکه کنش سیاسی مردم در هفته های اخیر، پیامی روشن را به انحصارطلبان داد و آن ها را به دست برداشتن از حبس و حصر و تحدید آزادیهای بشری فرا میخواند، بخش امنیتی دستگاه قضایی ایران بار دیگر نشان داد، منافع قدرتمندان را نسبت به خواست و اراده عمومی، صداقت و دفاع از حقوق انسانی ترجیح میدهد. دادگاه انقلاب در حکمی کم سابقه، سعید مدنی، جامعه شناس، فعال اجتماعی و استاد دانشگاه را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم کرده است. برای ما روشن است که جرم این جامعه شناس، بازگو کردن و ترسیم وضعیتی است دال بر افزایش کمسابقه تبعیضهای اقتصادی و اجتماعی و پیامدهای فاجعه بار این بحران ساختاری-اجتماعی برای کارگران و طبقات فرودست جامعه. او سالها برای بهبود شرایط کودکان ایران تلاش کرده و آثارش درباره خشونت علیه کودکان و کودک آزاری این تلاش بی وقفه را نشان میدهد. گواه دلسوزی او برای مردم ایران، سالها تدریس در دانشگاههای تهران و تحقیقات با ارزش وی در زمینه نابرابریهای اجتماعی است و مقالات علمی، پژوهشی و انتقادی او در مجلاتی همچون فصلنامه “رفاه اجتماعی” و ماهنامه توقیف شده “ایران فردا” و تالیفات ارزنده وی درباره اعتیاد، تن فروشی و برنامههای اجتماع محور در در طول این سالها، بر سویههای تاریک و پنهان مناسبات نابرابر جامعه ایران پرتو آگاهی افکنده است. جای سوال است که فردی با این میزان از تاثیر گذاری علمی و پژوهشی چرا باید به خاطر خدمات ارزنده اش به چنین مجازاتی محکوم شود؟
ما، شهروندان، فعالان اجتماعی، سیاسی، حقوق کودک، حقوق زنان، حقوق بشر، دانشجویان، روزنامهنگاران و هنرمندان در شرایطی که جامعه امیدوارانه به آینده مینگرد، ضمن اعتراض به صدور این حکم، خواهان آزادی این استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و بازگشت وی به جمع مردم امیدوار، دانشجویان و جامعه علمیِ متعهد، هستیم و امیدواریم تا در رویه جاری تجدید نظر شود.
فعالان مدنی و اجتماعی:
احمد مدادی، احمد مشعوف، اسماعیل قنواتی، اکبر کریمیان، الهام قیطانچی، الهام هومین فر، اﻣﻴﺮ ﻭاﺭﺳﺘﻪ ﺣﻴﺪﺭﻱ، امید بیگی زاده، امیر صحتی، امیر صفاریان، انسیه سلمانی، آرمان اسعد، آریا علی محمدی، آزیتا رضوان، بابک ذاکری، بابک بازرگان، بشیر احسانی، بنفشه پورزند، بهمن امینی، بهمن شکوفنده، بهنوش عامری، بیژن پیرزاده، پرستو اله یاری، پروین اردلان، پگاه حمزه ئی، پویا جهاندار، حامد ابراهیمی نژاد، حسام سلامت، حسن روحانی، حسن کلانتری، حسن نایب هاشم، حمید رضا واشقانی فراهانی، حمید شیرازی، خرد دوست، داریوش محمدی مجد، دلارام علی، رضا اکوانیان، رضا مولایی، رها دانشگری، ساغر غیاثی، ساقی لقایی، سپیده پورآقایی، سپیده پورآقایی، سعید شیرزاد، سمیرا حاتمی زاده، سهراب رزاقی، سید احمد موسوی، سید اکبر روحانی، شاهین مقرب، شهرزاد آل داود، شیلا نخجوانی، شیوا شریف زاد، صادق کار، صبری نجفی، عابد توانچه، عاطفه عاطفی، عباس بیدار، عبدالرضا احمدی، علی تقی پور، علی طیبی،علی طایفی، علی فتوتی، علی کلائی، فرحروز رنجبر، فرهاد قربانزاده، فرهاد مرادی، فروزنده فرهادی، فرید اشکان، فهیمه ملتی، کاوه رضائی شیراز، کاوه مظفری، لیدا حسینى نژاد، ماهدخت فصیحیان، محمد خانی، محمد سجاد نقوی، محمد غزنویان، محمد مصطفایی، محمدرضا حمیدی، مرجان فرزین، مریم اهری، مزدک عبدی پور، منصور عباسی، مهدی حاجتی، مهدی نخل احمدی، مینا ابراهیمی، نریمان رحیمی، نسیم سرابندی، نگین بانک، نوید زردکف، نوید محبی، نیره توحیدی، نیما صفار، هیوا کوردستانی مولانیا، یاشار پورخامنه.
فعالان سیاسی:
ابراهیم مهتری، احسان رمضانیان، الیاس قنواتی، امیر یعقوبعلی، امیرحسین اعتمادی، امین احمدیان، امین ریاحی، آزرم نوروزی، آیدین حسنلو، بهزاد مهرانی، پویان فخرایی، تقی رحمانی، جواد درد کشان، حامد ابراهیمی، حسن یوسفی اشکوری، حسین نقاشی، حسین نورانی نژاد، حمید کوثری، رژا روشن، رسول عالی نژاد، رضا کریمی، رضا مبین، سعید آگنجی، سعید حسن زاده، سعید درخشندی، سلمان سیما، سید جواد متولی، سید ضیا خلیلی، صابر عباسیان، عباس سماکار، عباس محمودی، عبدالعلی بازرگان، علی افشاری، علی تارخ، علی شاکری، علی علیزاده، علی مزروعی، علی نظری، علی هنری، علیرضا موسوی، عمار ملکی، فرشته ناجی حبیب زاده، فرهاد روحی، فریدون نقیبی، کاوه شیرزاد، مارال فرخی، محمد جواد اکبرین، محمد حبیبی، محمد شوراب، محمد قدیانی، مرتضی صادقی، مرتضی کاظمیان، مسعود شب افروز، ملیحه محمدی، مهدی وزیری، مهدی امینی زاده، مهدی عربشاهی، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، مهران براتى، مینا سلطانی، هادی کهال زاده، یاسر معصومی.
فعالان حقوق زنان:
احترام شادفر، الاهه شکرائی، الهام قیطانچی، آزاده خسروشاهی، آزاده فرامرزیها، آیدا ابروفراخ، آیدا سعادت، بنفشه جمالی، بهناز مهرانی، پروین شهبازی، ثریا فلاح، جلوه جواهری، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، رها عسکری زاده، ریحانه جدیدفرد، زهره ارزنی، زینب پیغمبرزاده، سالومه رحیمی، ستاره هاشمی، سحر دیناروند، سحر رضازاده، سوده راد ، سیما حسین زاده، عفت ماهباز، فروغ سمیع نیا، فیروزه مهاجر، کاوه مظفری، گلنوش اشتری، مریم پرواز، مریم رحمانی، مریم زندی، معصومه زمانی، مهدیه فراهانی، مهرنوش رمضانعلی، مهسا نصراللهی، ناهید جعفری، ناهید میرحاج، نجیبه اسدپور، نیکزاد زنگنه، وحیده مولوی.
روزنامه نگاران:
احسان مهرابی، احمد ابوالفتحی، احمد باطبی، احمد رافت، ارژنگ علی پور، ارشاد علیجانی، اسماعیل جلیلوند، اصغر زارع، اکرم احقاقی، امجد حسین پناهی، آرش تنهایی، آسیه امینی، آمنه شیرافکن، آیدا قجر، آیدین حسنلو، بابک ذاکری، بنیامین صدر، بهداد بردبار، بهرام رفیعی، بهمن دارالشفایی، بهنام صابر نعمتی، پروین بختیارنژاد، پویان فخرایی، ثمین مهاجرانى، حدیث علمی، حمید اسلامی، حمید جعفری، حمید مافی، حنیف مزروعی، داوود موسوی، رضا حاجیحسینی، رضا شنطیا، رضا طالبی، رضا گنجی، رضا گوهرزاد، روحالله سپندارند، روشنک آسترکی، ریحانه طباطبایی، زروان روحبخشان، سارا امت على، سام محمودی سرابی، سپیده بهکا، سحر بیاتی، سعید برآبادی، سعید پورحیدر، سعیده امین، سعیده خدابخش، سوگند علیخواه، شاهین نوربخش، شایا شهوق، شبنم آذر، شبنم شعبانی، شکوفه آذر، شهرام رفیع زاده، شهرزاد همتی، شهناز نیکوروان، شیدا هوشمندی، صبا آذرپیک، عسل عباسیان، علی اصغر رمضانپور، علیرضا فیروزی، علیرضا کنعان رو، فاطمه خردمند، فاطمه فنائیان، فرزانه بذرپور، فرزانه روستایی، فرزین گلپاد، فرشته قاضی، فرشید فاریابی، فرناز فرضی، فرهمند علیپور، فریبا داودی مهاجر، فریبرز سروش، کوهیار گودرزی، لیلا سعادتی، مجتبی نجفی، محبویه حسین زاده، محمد آقازاده، محمد تنگستانی، محمد جواد صابری، مریم حسین خواه، مزدک دانشور، مسعود بهنود، مسعود بهنود، مصطفی خلجی، مهدى محسنى، مهدی افروزمنش، مهدی قدیمی، مهران فرجی، مهرداد ابوالقاسمی، مهرداد مشایخی، نازنین کاظمی، نازنین متیننیا، ناهید توسلی، نعیمه دوستدار، نگار باقری، نگین بهکام، نوشابه امیری، نوشین پیروز، همایون خیری
هنرمندان:
ابراهیم دمشناس، جاوید قوانی، جواد قاسمی، رامین رادمنش، روح الله زم، زینب حسن پور، سیاوش قلیچ خانی، علی فاتحی، فرشته اصلاحی، فروغ رخشا، فریبا فیاضی، لیلا فلاحی سرابی، مزدک موسوی، ناصر سجادی، نیما اسماعیلپور
پژوهشگران و اساتید دانشگاه:
اتوسا فولادی، احمد علوی، ارسلان کهنمویی پور، بورگان نظامی نرجآباد، پیام روشن فکر، حسن فرشتیان، خسرو صادقی بروجنی، رضا یونسی، عاصفه صادقی، عظیم خاتم، على عبدى، علی اکبر مهدی، فتانه فراهانی، مریم کسمایی، میثم بادامچی، یاسر میردامادی
فعالین دانشجویی و کنشگران
اردوان اصحابی، الهام محمدنژاد، امیر کلهر، بهنام امینی، بهنام صارمی، بیژن معجری، پیمان ملاذ، جادی میرمیرانی، جعفر قدیم خانی، جلال شهروزی، حسین ترکاشوند، حمید ملک زاده، خسرو بندری، خلیل عباسی، راضیه (پری) نشاط، رضا امیدی، رضا انصاری راد، رضا قوامی، زهرا شفیعی، سپیده یوسف زاده، سجاد جهانگرد، سجاد ویس مرادی، سمیرا یحیایی، سهراب رزاقی، سهراب کریمی، سوفیا صدیق پور، سیامک نادعلی، سینا کجباف، شهرام جیدری، عباس شهرابی فراهانی، علی اکبر معصوم بیگی، ﻋﻠﯽ ﻗﻠﯽ ﺯﺍﺩﻩ، فرزانه جلالی، کاوه شفا، کاوه کرمانشاهی، کیانا آرمانی، لیلا اسدی، ماهان محمدی، محمد اسماعیل زاده، محمد پورعبدالله، محمد حاجی پور، مرضیه آریان فر، مریم طهماسبی، مسعود سلطانی، مهدی توپچی، مهشید راستی، میثم گودرزی، میلاد پناهی پور، میلاد پورعیسی، هلی نعمتی، ونداد اولادعظیمی، یاسر ریکی.
هفته گذشته، سعید مدنی فعال ملی ـ مذهبی و پژوهشگر مسایل اجتماعی با صدور حکمی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست پیرعباسی، به تحمل ۶ سال حبس در زندان بندرعباس و ۱۰ سال تبعید به این شهر محکوم شد.
در این بیانیه آمده است: با آنکه کنش سیاسی مردم در هفته های اخیر، پیامی روشن را به انحصارطلبان داد و آن ها را به دست برداشتن از حبس و حصر و تحدید آزادیهای بشری فرا میخواند، بخش امنیتی دستگاه قضایی ایران بار دیگر نشان داد، منافع قدرتمندان را نسبت به خواست و اراده عمومی، صداقت و دفاع از حقوق انسانی ترجیح میدهد. دادگاه انقلاب در حکمی کم سابقه، سعید مدنی، جامعه شناس، فعال اجتماعی و استاد دانشگاه را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم کرده است.
نویسندگان بیانیه در ادامه ضمن اعتراض به صدور این حکم، خواهان آزادی این استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و بازگشت وی به جمع مردم امیدوار، دانشجویان و جامعه علمیِ متعهد، ابراز امیدواری کردند تا در رویه جاری تجدید نظر شود.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته به شرح ذیل است:
حکایتی عجب است این ندیده ای که چه سان/ به تیغ کینه فکندند مان به کوی و گذر؟
چراغ علم ندیدی به هر کجا کُشتند؟/ زدند آتش هر جا به نامه و دفتر
(ا.بامداد- زندان قصر ۱۳۳۳)
با آنکه کنش سیاسی مردم در هفته های اخیر، پیامی روشن را به انحصارطلبان داد و آن ها را به دست برداشتن از حبس و حصر و تحدید آزادیهای بشری فرا میخواند، بخش امنیتی دستگاه قضایی ایران بار دیگر نشان داد، منافع قدرتمندان را نسبت به خواست و اراده عمومی، صداقت و دفاع از حقوق انسانی ترجیح میدهد. دادگاه انقلاب در حکمی کم سابقه، سعید مدنی، جامعه شناس، فعال اجتماعی و استاد دانشگاه را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم کرده است. برای ما روشن است که جرم این جامعه شناس، بازگو کردن و ترسیم وضعیتی است دال بر افزایش کمسابقه تبعیضهای اقتصادی و اجتماعی و پیامدهای فاجعه بار این بحران ساختاری-اجتماعی برای کارگران و طبقات فرودست جامعه. او سالها برای بهبود شرایط کودکان ایران تلاش کرده و آثارش درباره خشونت علیه کودکان و کودک آزاری این تلاش بی وقفه را نشان میدهد. گواه دلسوزی او برای مردم ایران، سالها تدریس در دانشگاههای تهران و تحقیقات با ارزش وی در زمینه نابرابریهای اجتماعی است و مقالات علمی، پژوهشی و انتقادی او در مجلاتی همچون فصلنامه “رفاه اجتماعی” و ماهنامه توقیف شده “ایران فردا” و تالیفات ارزنده وی درباره اعتیاد، تن فروشی و برنامههای اجتماع محور در در طول این سالها، بر سویههای تاریک و پنهان مناسبات نابرابر جامعه ایران پرتو آگاهی افکنده است. جای سوال است که فردی با این میزان از تاثیر گذاری علمی و پژوهشی چرا باید به خاطر خدمات ارزنده اش به چنین مجازاتی محکوم شود؟
ما، شهروندان، فعالان اجتماعی، سیاسی، حقوق کودک، حقوق زنان، حقوق بشر، دانشجویان، روزنامهنگاران و هنرمندان در شرایطی که جامعه امیدوارانه به آینده مینگرد، ضمن اعتراض به صدور این حکم، خواهان آزادی این استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و بازگشت وی به جمع مردم امیدوار، دانشجویان و جامعه علمیِ متعهد، هستیم و امیدواریم تا در رویه جاری تجدید نظر شود.
فعالان مدنی و اجتماعی:
احمد مدادی، احمد مشعوف، اسماعیل قنواتی، اکبر کریمیان، الهام قیطانچی، الهام هومین فر، اﻣﻴﺮ ﻭاﺭﺳﺘﻪ ﺣﻴﺪﺭﻱ، امید بیگی زاده، امیر صحتی، امیر صفاریان، انسیه سلمانی، آرمان اسعد، آریا علی محمدی، آزیتا رضوان، بابک ذاکری، بابک بازرگان، بشیر احسانی، بنفشه پورزند، بهمن امینی، بهمن شکوفنده، بهنوش عامری، بیژن پیرزاده، پرستو اله یاری، پروین اردلان، پگاه حمزه ئی، پویا جهاندار، حامد ابراهیمی نژاد، حسام سلامت، حسن روحانی، حسن کلانتری، حسن نایب هاشم، حمید رضا واشقانی فراهانی، حمید شیرازی، خرد دوست، داریوش محمدی مجد، دلارام علی، رضا اکوانیان، رضا مولایی، رها دانشگری، ساغر غیاثی، ساقی لقایی، سپیده پورآقایی، سپیده پورآقایی، سعید شیرزاد، سمیرا حاتمی زاده، سهراب رزاقی، سید احمد موسوی، سید اکبر روحانی، شاهین مقرب، شهرزاد آل داود، شیلا نخجوانی، شیوا شریف زاد، صادق کار، صبری نجفی، عابد توانچه، عاطفه عاطفی، عباس بیدار، عبدالرضا احمدی، علی تقی پور، علی طیبی،علی طایفی، علی فتوتی، علی کلائی، فرحروز رنجبر، فرهاد قربانزاده، فرهاد مرادی، فروزنده فرهادی، فرید اشکان، فهیمه ملتی، کاوه رضائی شیراز، کاوه مظفری، لیدا حسینى نژاد، ماهدخت فصیحیان، محمد خانی، محمد سجاد نقوی، محمد غزنویان، محمد مصطفایی، محمدرضا حمیدی، مرجان فرزین، مریم اهری، مزدک عبدی پور، منصور عباسی، مهدی حاجتی، مهدی نخل احمدی، مینا ابراهیمی، نریمان رحیمی، نسیم سرابندی، نگین بانک، نوید زردکف، نوید محبی، نیره توحیدی، نیما صفار، هیوا کوردستانی مولانیا، یاشار پورخامنه.
فعالان سیاسی:
ابراهیم مهتری، احسان رمضانیان، الیاس قنواتی، امیر یعقوبعلی، امیرحسین اعتمادی، امین احمدیان، امین ریاحی، آزرم نوروزی، آیدین حسنلو، بهزاد مهرانی، پویان فخرایی، تقی رحمانی، جواد درد کشان، حامد ابراهیمی، حسن یوسفی اشکوری، حسین نقاشی، حسین نورانی نژاد، حمید کوثری، رژا روشن، رسول عالی نژاد، رضا کریمی، رضا مبین، سعید آگنجی، سعید حسن زاده، سعید درخشندی، سلمان سیما، سید جواد متولی، سید ضیا خلیلی، صابر عباسیان، عباس سماکار، عباس محمودی، عبدالعلی بازرگان، علی افشاری، علی تارخ، علی شاکری، علی علیزاده، علی مزروعی، علی نظری، علی هنری، علیرضا موسوی، عمار ملکی، فرشته ناجی حبیب زاده، فرهاد روحی، فریدون نقیبی، کاوه شیرزاد، مارال فرخی، محمد جواد اکبرین، محمد حبیبی، محمد شوراب، محمد قدیانی، مرتضی صادقی، مرتضی کاظمیان، مسعود شب افروز، ملیحه محمدی، مهدی وزیری، مهدی امینی زاده، مهدی عربشاهی، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، مهران براتى، مینا سلطانی، هادی کهال زاده، یاسر معصومی.
فعالان حقوق زنان:
احترام شادفر، الاهه شکرائی، الهام قیطانچی، آزاده خسروشاهی، آزاده فرامرزیها، آیدا ابروفراخ، آیدا سعادت، بنفشه جمالی، بهناز مهرانی، پروین شهبازی، ثریا فلاح، جلوه جواهری، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، رها عسکری زاده، ریحانه جدیدفرد، زهره ارزنی، زینب پیغمبرزاده، سالومه رحیمی، ستاره هاشمی، سحر دیناروند، سحر رضازاده، سوده راد ، سیما حسین زاده، عفت ماهباز، فروغ سمیع نیا، فیروزه مهاجر، کاوه مظفری، گلنوش اشتری، مریم پرواز، مریم رحمانی، مریم زندی، معصومه زمانی، مهدیه فراهانی، مهرنوش رمضانعلی، مهسا نصراللهی، ناهید جعفری، ناهید میرحاج، نجیبه اسدپور، نیکزاد زنگنه، وحیده مولوی.
روزنامه نگاران:
احسان مهرابی، احمد ابوالفتحی، احمد باطبی، احمد رافت، ارژنگ علی پور، ارشاد علیجانی، اسماعیل جلیلوند، اصغر زارع، اکرم احقاقی، امجد حسین پناهی، آرش تنهایی، آسیه امینی، آمنه شیرافکن، آیدا قجر، آیدین حسنلو، بابک ذاکری، بنیامین صدر، بهداد بردبار، بهرام رفیعی، بهمن دارالشفایی، بهنام صابر نعمتی، پروین بختیارنژاد، پویان فخرایی، ثمین مهاجرانى، حدیث علمی، حمید اسلامی، حمید جعفری، حمید مافی، حنیف مزروعی، داوود موسوی، رضا حاجیحسینی، رضا شنطیا، رضا طالبی، رضا گنجی، رضا گوهرزاد، روحالله سپندارند، روشنک آسترکی، ریحانه طباطبایی، زروان روحبخشان، سارا امت على، سام محمودی سرابی، سپیده بهکا، سحر بیاتی، سعید برآبادی، سعید پورحیدر، سعیده امین، سعیده خدابخش، سوگند علیخواه، شاهین نوربخش، شایا شهوق، شبنم آذر، شبنم شعبانی، شکوفه آذر، شهرام رفیع زاده، شهرزاد همتی، شهناز نیکوروان، شیدا هوشمندی، صبا آذرپیک، عسل عباسیان، علی اصغر رمضانپور، علیرضا فیروزی، علیرضا کنعان رو، فاطمه خردمند، فاطمه فنائیان، فرزانه بذرپور، فرزانه روستایی، فرزین گلپاد، فرشته قاضی، فرشید فاریابی، فرناز فرضی، فرهمند علیپور، فریبا داودی مهاجر، فریبرز سروش، کوهیار گودرزی، لیلا سعادتی، مجتبی نجفی، محبویه حسین زاده، محمد آقازاده، محمد تنگستانی، محمد جواد صابری، مریم حسین خواه، مزدک دانشور، مسعود بهنود، مسعود بهنود، مصطفی خلجی، مهدى محسنى، مهدی افروزمنش، مهدی قدیمی، مهران فرجی، مهرداد ابوالقاسمی، مهرداد مشایخی، نازنین کاظمی، نازنین متیننیا، ناهید توسلی، نعیمه دوستدار، نگار باقری، نگین بهکام، نوشابه امیری، نوشین پیروز، همایون خیری
هنرمندان:
ابراهیم دمشناس، جاوید قوانی، جواد قاسمی، رامین رادمنش، روح الله زم، زینب حسن پور، سیاوش قلیچ خانی، علی فاتحی، فرشته اصلاحی، فروغ رخشا، فریبا فیاضی، لیلا فلاحی سرابی، مزدک موسوی، ناصر سجادی، نیما اسماعیلپور
پژوهشگران و اساتید دانشگاه:
اتوسا فولادی، احمد علوی، ارسلان کهنمویی پور، بورگان نظامی نرجآباد، پیام روشن فکر، حسن فرشتیان، خسرو صادقی بروجنی، رضا یونسی، عاصفه صادقی، عظیم خاتم، على عبدى، علی اکبر مهدی، فتانه فراهانی، مریم کسمایی، میثم بادامچی، یاسر میردامادی
فعالین دانشجویی و کنشگران
اردوان اصحابی، الهام محمدنژاد، امیر کلهر، بهنام امینی، بهنام صارمی، بیژن معجری، پیمان ملاذ، جادی میرمیرانی، جعفر قدیم خانی، جلال شهروزی، حسین ترکاشوند، حمید ملک زاده، خسرو بندری، خلیل عباسی، راضیه (پری) نشاط، رضا امیدی، رضا انصاری راد، رضا قوامی، زهرا شفیعی، سپیده یوسف زاده، سجاد جهانگرد، سجاد ویس مرادی، سمیرا یحیایی، سهراب رزاقی، سهراب کریمی، سوفیا صدیق پور، سیامک نادعلی، سینا کجباف، شهرام جیدری، عباس شهرابی فراهانی، علی اکبر معصوم بیگی، ﻋﻠﯽ ﻗﻠﯽ ﺯﺍﺩﻩ، فرزانه جلالی، کاوه شفا، کاوه کرمانشاهی، کیانا آرمانی، لیلا اسدی، ماهان محمدی، محمد اسماعیل زاده، محمد پورعبدالله، محمد حاجی پور، مرضیه آریان فر، مریم طهماسبی، مسعود سلطانی، مهدی توپچی، مهشید راستی، میثم گودرزی، میلاد پناهی پور، میلاد پورعیسی، هلی نعمتی، ونداد اولادعظیمی، یاسر ریکی.
جمهور غیاثی، فعال دانشجویی دانشگاه ارومیه به کمیته انضباطی احضار شد
دانشجو نیوز - جمهور غیاثی فعال دانشجویی دانشگاه ارومیه به اتهام "تحریک دانشجویان و اعتشاش" به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شد.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی نماینده ی دانشجویان در اعتراض به تغییر زمان امتحانات پایان ترم دانشگاه در ترم گذشته بود که اکنون بنا بر درخواست حراست دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شده است.
یکی از فعالین دانشجویی دانشگاه ارومیه به دانشجونیوزمی گوید: همزمان با احضار غیاثی به کمیته انضباطی، اساتید گروه مکانیک ماشین آلات کشاورزی دانشگاه ارومیه توسط ماموران اطلاعات حراست تحت فشار قرار گرفته اند تا با عدم اختصاص نمره به این دانشجو موجب مشروطی وی شوند تا وی توسط حکم آموزشی از دانشگاه اخراج شود.
گفتنی است در کمیته انضباطی بدوی اتهاماتی از قبیل "تحریک دانشجویان و اغتشاش" به ایشان وارد شده بود.
جمهور غیاثی دانشجوی ترم ۸ رشته مکانیک ماشین آلات کشاورزی، عضویت شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت درسال ۸۸ و فعالیت در نشریات دانشجویی را در سوابق خود دارد.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی نماینده ی دانشجویان در اعتراض به تغییر زمان امتحانات پایان ترم دانشگاه در ترم گذشته بود که اکنون بنا بر درخواست حراست دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شده است.
یکی از فعالین دانشجویی دانشگاه ارومیه به دانشجونیوزمی گوید: همزمان با احضار غیاثی به کمیته انضباطی، اساتید گروه مکانیک ماشین آلات کشاورزی دانشگاه ارومیه توسط ماموران اطلاعات حراست تحت فشار قرار گرفته اند تا با عدم اختصاص نمره به این دانشجو موجب مشروطی وی شوند تا وی توسط حکم آموزشی از دانشگاه اخراج شود.
گفتنی است در کمیته انضباطی بدوی اتهاماتی از قبیل "تحریک دانشجویان و اغتشاش" به ایشان وارد شده بود.
جمهور غیاثی دانشجوی ترم ۸ رشته مکانیک ماشین آلات کشاورزی، عضویت شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت درسال ۸۸ و فعالیت در نشریات دانشجویی را در سوابق خود دارد.
پرونده ستار بهشتی ابهام ندارد ولی به دادگاه نمیفرستند
رادیو فردا - احمد شجاعی، رييس سازمان پزشکی قانونی، در تازه ترین نظر خودش علت مرگ ستار بهشتی، وبلاگ نويس و کارگر منتقد را شرايط خاص و فشارهای روحی بر او عنوان کرده است.
رييس سازمان پزشکی قانونی به خبرگزاری فارس گفته که در يک مورد هم محال است که رای پزشک قانونی در پرونده تغيير کند و هم محال است که يک مورد خلاف واقع پيدا شود.
آقای شجاعی افزوده است: پرونده ستار بهشتی بسيار پيچيده و مشکل بود و علت فوت در وهله اول مشخص نبود و پزشکان مختلف روی علائم آزمايشها بحث کردند و سرانجام توانستند جواب نهايی را ارائه دهند.
ستار بهشتی، کارگر منتقد مقيم رباط کريم در جنوب تهران بود. او در وبلاگ خود به سياستهای جمهوری اسلامی انتقاد میکرد.
آقای بهشتی روز ۹ آبان ۹۱ به اتهام اقدام عليه امنيت ملی از طريق فعاليت در شبکه اجتماعی و فيس بوک بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. دهم آبان ماه ستار بهشتی در حالی که به گفته همبندانش به شدت شکنجه شده بود به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد. او در ۱۳ آبان ۱۳۹۱ درگذشت.
گيتی پورفاضل، وکيل خانواده ستار بهشتی درباره اظهارات رييس سازمان پزشکی قانونی میگويد اين اظهار نظر جديد نيست.
«قبلا هم اظهار نظر شده بود که ايشان در اثر فشارهای روحی ايست قلبی داده. ولی اين فشار از طرف چه کسی وارد شده؟ چه چيزی موجب شده که اين فشار آنقدر شديد باشد در مورد اين جوان که ايست قلبی بدهد؟ با توجه به اينکه ايشان را وقتی برگرداندند به زندان، به بند ۳۵۰، قبل از اينکه فوت کند روز قبلش زندانیها ديدند و خودشان متوجه شدند که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی اين بچه تحت فشار قرار گرفته. چون لکههای کبود روی بدنش بوده. همه شان هم يعنی زندانيان بند ۳۵۰ که آن زمان ستار را بردند آنجا همه شان شاهد اين قضيه هستند. حتی يکی شان اظهار کرده که من حاضرم بيايم و شهادت بدهم در دادگاه. که ايشان را متاسفانه چند وقتی است تبعيدش کردند.»
قرار بود پرونده ستار بهشتی تا پانزدهم ارديبهشت ماه به دادگاه ارسال شود. اما به گفته وکيل مدافع خانواده ستار بهشتی اين اقدام صورت نگرفته است.
گيتی پورفاضل: خيلی خب. حالا ارديبهشت ماه هم اينها آمدند و اين جلسه را گذاشتند و نظريه پزشکی قانونی هم نظر نهايی اش را اعلام کرد، متهم يک مامور دولت است، آيا همه در مقابل قانون يکسان نيستند؟ من اصلا با آقای شهرياری ديگر کاری ندارم. چون ايشان اين قدر ترسو هست که پرونده را فشار آوردند که نکشد به دادگاه. آقای شهرياری بازپرس پرونده است. مگر نظر نهايی پزشکی قانونی هم اعلام نشد؟ میدانند پرونده برود دادگاه بی برو برگرد محکوم میشود قاتل. قاتل هم که مشخص است. اصلا پرونده ابهامی ندارد عزيز من».
غلامحسين محسنی اژهای دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه فروردين ماه ۱۳۹۲ گفته بود طول کشيدن رسيدگی به پرونده ستار بهشتی به دليل اين است که تحقيقات کاملی در اين باره در حال انجام شدن است و تلاش میشود که هيچ قسمتی از پرونده آقای بهشتی دارای ابهام نباشد.
گيتی پورفاضل وکيل خانواده ستار بهشتی به راديو فردا میگويد درباره پرونده ستار بهشتی نامهای به حسن روحانی رييس جمهور منتخب ايران نوشته است:
«من يک نامه نوشتم و ایميل کردم به آقای دکتر روحانی رييس جمهور جديد. فرستادم برايشان. اين پرونده کجايش ابهام دارد؟ چرا نمیفرستند دادگاه؟ اگر همه در مقابل قانون يکسان نيستند خيلی خوب. پس اين قانون اساسی را برای چه به رخ مردم میکشيد؟ اين اصول برای چه تنظيم شده؟ مگر همين اصولی نيست که خود جمهوری اسلامی اين را از مجلس گذشته؟ خيلی خب. اجرا کنند.»
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در خرداد ماه سال جاری در نامهای خطاب به علی اکبر ناطق نوری مسئول دفتر بازرسی رهبر جمهوری اسلامی از او خواسته بود راه را برای برگزاری دادگاهی عادل برای رسيدگی به پرونده قتل فرزندش هموار کند. او در پيامی که به مناسبت عيد نوروز داده بود و در شبکههای اجتماعی از جمله يوتيوب منتشر شده بود، گفته بود:
«بچه من چهار روزه زير شکنجه کشته شد. بی گناه. يک دانه دارم. يک دانه را هم در راه ايران میدهم. ستار را در راه ايران دادم. يک دانه را در راه ايران میدهم. يک دختری دارم. اما از پرونده ستار هم نمیگذرم.»
پيشتر علی مطهری نماينده مجلس گفته بود بايد از خانواده ستار بهشتی عذرخواهی شود و رضايت آنها جلب شود.
رييس سازمان پزشکی قانونی به خبرگزاری فارس گفته که در يک مورد هم محال است که رای پزشک قانونی در پرونده تغيير کند و هم محال است که يک مورد خلاف واقع پيدا شود.
آقای شجاعی افزوده است: پرونده ستار بهشتی بسيار پيچيده و مشکل بود و علت فوت در وهله اول مشخص نبود و پزشکان مختلف روی علائم آزمايشها بحث کردند و سرانجام توانستند جواب نهايی را ارائه دهند.
ستار بهشتی، کارگر منتقد مقيم رباط کريم در جنوب تهران بود. او در وبلاگ خود به سياستهای جمهوری اسلامی انتقاد میکرد.
آقای بهشتی روز ۹ آبان ۹۱ به اتهام اقدام عليه امنيت ملی از طريق فعاليت در شبکه اجتماعی و فيس بوک بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. دهم آبان ماه ستار بهشتی در حالی که به گفته همبندانش به شدت شکنجه شده بود به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد. او در ۱۳ آبان ۱۳۹۱ درگذشت.
گيتی پورفاضل، وکيل خانواده ستار بهشتی درباره اظهارات رييس سازمان پزشکی قانونی میگويد اين اظهار نظر جديد نيست.
«قبلا هم اظهار نظر شده بود که ايشان در اثر فشارهای روحی ايست قلبی داده. ولی اين فشار از طرف چه کسی وارد شده؟ چه چيزی موجب شده که اين فشار آنقدر شديد باشد در مورد اين جوان که ايست قلبی بدهد؟ با توجه به اينکه ايشان را وقتی برگرداندند به زندان، به بند ۳۵۰، قبل از اينکه فوت کند روز قبلش زندانیها ديدند و خودشان متوجه شدند که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی اين بچه تحت فشار قرار گرفته. چون لکههای کبود روی بدنش بوده. همه شان هم يعنی زندانيان بند ۳۵۰ که آن زمان ستار را بردند آنجا همه شان شاهد اين قضيه هستند. حتی يکی شان اظهار کرده که من حاضرم بيايم و شهادت بدهم در دادگاه. که ايشان را متاسفانه چند وقتی است تبعيدش کردند.»
قرار بود پرونده ستار بهشتی تا پانزدهم ارديبهشت ماه به دادگاه ارسال شود. اما به گفته وکيل مدافع خانواده ستار بهشتی اين اقدام صورت نگرفته است.
گيتی پورفاضل: خيلی خب. حالا ارديبهشت ماه هم اينها آمدند و اين جلسه را گذاشتند و نظريه پزشکی قانونی هم نظر نهايی اش را اعلام کرد، متهم يک مامور دولت است، آيا همه در مقابل قانون يکسان نيستند؟ من اصلا با آقای شهرياری ديگر کاری ندارم. چون ايشان اين قدر ترسو هست که پرونده را فشار آوردند که نکشد به دادگاه. آقای شهرياری بازپرس پرونده است. مگر نظر نهايی پزشکی قانونی هم اعلام نشد؟ میدانند پرونده برود دادگاه بی برو برگرد محکوم میشود قاتل. قاتل هم که مشخص است. اصلا پرونده ابهامی ندارد عزيز من».
غلامحسين محسنی اژهای دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه فروردين ماه ۱۳۹۲ گفته بود طول کشيدن رسيدگی به پرونده ستار بهشتی به دليل اين است که تحقيقات کاملی در اين باره در حال انجام شدن است و تلاش میشود که هيچ قسمتی از پرونده آقای بهشتی دارای ابهام نباشد.
گيتی پورفاضل وکيل خانواده ستار بهشتی به راديو فردا میگويد درباره پرونده ستار بهشتی نامهای به حسن روحانی رييس جمهور منتخب ايران نوشته است:
«من يک نامه نوشتم و ایميل کردم به آقای دکتر روحانی رييس جمهور جديد. فرستادم برايشان. اين پرونده کجايش ابهام دارد؟ چرا نمیفرستند دادگاه؟ اگر همه در مقابل قانون يکسان نيستند خيلی خوب. پس اين قانون اساسی را برای چه به رخ مردم میکشيد؟ اين اصول برای چه تنظيم شده؟ مگر همين اصولی نيست که خود جمهوری اسلامی اين را از مجلس گذشته؟ خيلی خب. اجرا کنند.»
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در خرداد ماه سال جاری در نامهای خطاب به علی اکبر ناطق نوری مسئول دفتر بازرسی رهبر جمهوری اسلامی از او خواسته بود راه را برای برگزاری دادگاهی عادل برای رسيدگی به پرونده قتل فرزندش هموار کند. او در پيامی که به مناسبت عيد نوروز داده بود و در شبکههای اجتماعی از جمله يوتيوب منتشر شده بود، گفته بود:
«بچه من چهار روزه زير شکنجه کشته شد. بی گناه. يک دانه دارم. يک دانه را هم در راه ايران میدهم. ستار را در راه ايران دادم. يک دانه را در راه ايران میدهم. يک دختری دارم. اما از پرونده ستار هم نمیگذرم.»
پيشتر علی مطهری نماينده مجلس گفته بود بايد از خانواده ستار بهشتی عذرخواهی شود و رضايت آنها جلب شود.
ممانعت از برگزاری مراسم یادبود افشین اسانلو
هرانا - گزارشها حاکی از آن است که مسئولان امنیتی روز گذشته از برگزاری مراسم یابود افشین اسانلو، فعال کارگری و زندانی سیاسی جان باخته، ممانعت به عمل آوردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مراسم یادبودی که مقرر شده بود، روز دوشنبه، سوم تیرماه در مسجد الجواد تهران برگزار شود، با مخالف نیروهای امنیتی لغو شد.
افشین اسانلو از هیئت موسس سندیکای رانندگان برون شهری (میان شهری)، ۴۲ ساله، پس از حملهی قلبی در زندان رجایی شهر کرج، روز جمعه سی و یکم خرداد ماه و در حین انتقال به بیمارستان رجایی کرج جان باخت.
افشین اسانلو، برادر منصور اسانلو موسس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اجتماع و تبانی" از سوی قاضی صلواتی به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
شایان ذکر است که سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانها، در شرایطی در گفتگو با خبرنگاری ایسنا، علت مرگ این زندانی را "سکتهی قلبی" اعلام کرده است که منصور اسانلو به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت: "برادرم هیچ گونه سابقهی بیماری نداشته است و مسئولیت مرگ وی در زندان، بر عهدهی حکومت و کسانی است که وی را به دلیل فعالیت صنفی در شرایط غیر بهداشتی و محیط بسته با کیفیت غذای نامناسب نگهداری کردند."
گفتنی ست، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه یکم تیرماه، با انتشار بیانیهای خواهان تشکیل کمیتهی مستقل حقیقت یاب از طرف دولت ایران در همکاری با گزارشگران حقوق بشری سازمان ملل متحد در مورد مرگ پر ابهام آقای افشین اسانلو و نیز سلسله مرگهای مشابه سالهای اخیر، در زندان های کشور شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مراسم یادبودی که مقرر شده بود، روز دوشنبه، سوم تیرماه در مسجد الجواد تهران برگزار شود، با مخالف نیروهای امنیتی لغو شد.
افشین اسانلو از هیئت موسس سندیکای رانندگان برون شهری (میان شهری)، ۴۲ ساله، پس از حملهی قلبی در زندان رجایی شهر کرج، روز جمعه سی و یکم خرداد ماه و در حین انتقال به بیمارستان رجایی کرج جان باخت.
افشین اسانلو، برادر منصور اسانلو موسس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اجتماع و تبانی" از سوی قاضی صلواتی به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
شایان ذکر است که سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانها، در شرایطی در گفتگو با خبرنگاری ایسنا، علت مرگ این زندانی را "سکتهی قلبی" اعلام کرده است که منصور اسانلو به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت: "برادرم هیچ گونه سابقهی بیماری نداشته است و مسئولیت مرگ وی در زندان، بر عهدهی حکومت و کسانی است که وی را به دلیل فعالیت صنفی در شرایط غیر بهداشتی و محیط بسته با کیفیت غذای نامناسب نگهداری کردند."
گفتنی ست، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه یکم تیرماه، با انتشار بیانیهای خواهان تشکیل کمیتهی مستقل حقیقت یاب از طرف دولت ایران در همکاری با گزارشگران حقوق بشری سازمان ملل متحد در مورد مرگ پر ابهام آقای افشین اسانلو و نیز سلسله مرگهای مشابه سالهای اخیر، در زندان های کشور شد.
تداوم بیاطلاعی از حسن صارمی و فرزندانش
هرانا - علیرغم گذشت قریب به بیست روز از بازداشت حسن صارمی، حامد و شهلا صارمی، هیچ اطلاعی از سرنوشت این افراد در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز پنج شنبه ۱۶ خرداد ماه سال جاری، مامورین وزارت اطلاعات ۳ تن از اعضای خانوادهی علی صارمی، زندانی سیاسیای را که در سال ۸۹ اعدام شد؛ در خانه و محل کارشان بدون هیچ توضیحی دستگیر کردند.
حسن صارمی(غلام حسین صارمی) برادر علی صارمی به همراه ۲ فرزندش حامد و شهلا صارمی که سابقهی هیچ گونه فعالیت سیاسی ندارند، با نشان دادن حکمی مبنی بر بازداشت و اتقال ایشان به بند ۲۰۹ زندان اوین، بازداشت شدهاند.
گفتنی ست که علاوه بر بازداشت، ماموران امنیتی منزل و فروشگاه آقای صارمی را تفتیش کرده و لوازم شخصی ایشان را نیز ضبط نمودند.
حسن صارمی، متولد سال ۱۳۳۸، دانشجوی رشتهی علوم اجتماعی و فعال در زمینهی حقوق کودک است. همچنین حامد صارمی متولد سال ۱۳۶۰ و فارغ تحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی مدیریت صنعتی میباشد.
شهلا صارمی نیز که از ضعف فیزیکی در رنج است و به همین خاطر دارو مصرف مینماید، متولد سال ۱۳۶۴ و دانشجوی رشتهی صنایع است.
بی اطلاعی از وضعیت نامبردگان در حالیست که همسر آقای صارمی هر روز به شعبهی ۶ بازپرسی زندان اوین مراجعه میکند تا دستکم اطلاعی از وضعیت جسمی و روحی اعضایِ خانوادهاش کسب نماید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز پنج شنبه ۱۶ خرداد ماه سال جاری، مامورین وزارت اطلاعات ۳ تن از اعضای خانوادهی علی صارمی، زندانی سیاسیای را که در سال ۸۹ اعدام شد؛ در خانه و محل کارشان بدون هیچ توضیحی دستگیر کردند.
حسن صارمی(غلام حسین صارمی) برادر علی صارمی به همراه ۲ فرزندش حامد و شهلا صارمی که سابقهی هیچ گونه فعالیت سیاسی ندارند، با نشان دادن حکمی مبنی بر بازداشت و اتقال ایشان به بند ۲۰۹ زندان اوین، بازداشت شدهاند.
گفتنی ست که علاوه بر بازداشت، ماموران امنیتی منزل و فروشگاه آقای صارمی را تفتیش کرده و لوازم شخصی ایشان را نیز ضبط نمودند.
حسن صارمی، متولد سال ۱۳۳۸، دانشجوی رشتهی علوم اجتماعی و فعال در زمینهی حقوق کودک است. همچنین حامد صارمی متولد سال ۱۳۶۰ و فارغ تحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی مدیریت صنعتی میباشد.
شهلا صارمی نیز که از ضعف فیزیکی در رنج است و به همین خاطر دارو مصرف مینماید، متولد سال ۱۳۶۴ و دانشجوی رشتهی صنایع است.
بی اطلاعی از وضعیت نامبردگان در حالیست که همسر آقای صارمی هر روز به شعبهی ۶ بازپرسی زندان اوین مراجعه میکند تا دستکم اطلاعی از وضعیت جسمی و روحی اعضایِ خانوادهاش کسب نماید.
آرش محمدی به قرنطینهی زندان تبریز منتقل شد
هرانا - آرش محمدی فعال دانشجویی که روز ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲ در تبریز بازداشت شده بود، صبح امروز، ۳ تیر ماه به بند قرنطینهی زندان تبریز منتقل شد.
نقی محمودی، وکیل دادگستری در گفتگو با هرانا گفت: "آرش محمدی فعال دانشجویی دانشگاه پیام نور تبریز و عدهای دیگر از دانشجویان دانشگاههای تبریز، ساعت ۲۳:۳۰ روز ۲۵ خرداد در فلکهی دانشگاه تبریز توسط عدهای از ماموران لباس شخصی بازداشت و به اطلاعات سپاه پاسداران تبریز منتقل شده بودند."
وی افزود: "این دانشجویان صبح روز ۲۶ خرداد ماه به دادسرای تبریز منتقل و اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور توسط هاشمزاده، بازپرس شعبهی ۴ دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به آنها تفهیم شده است. تمامی دانشجویان از جمله امیر ناظری، فعال دانشجویی دانشگاه نبیاکرم تبریز به جز آرش محمدی به بند جوانان زندان مرکزی تبریز منتقل شده و فردای آن روز با قرار وثیقهی ۱۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده اند ولی آرش محمدی با صدور قرار بازداشت به ادارهی اطلاعات سپاه عاشورای تبریز منتقل و تحت بازجویی همراه با شکنجهی جسمی سنگین قرار گرفته است. وی در اعتراض به اتهامات واهی وارده و نیز برخوردهای خشونت آمیز نیروهای امنیتی، از روز ۲۷ خرداد ماه در اعتصاب غذا به سر میبرد.
آقای محمودی در ادامه به گزارشگر هرانا گفت: "همزمان و عصر روز ۲۶ خرداد ماه ۸ تن از نیروهای سپاه پاسداران با مراجعه به منزل پدری آرش محمدی و در حالی که مادر وی در خانه تنها بود به زور وارد خانه شده و در مقابل اعتراض مادر آرش به نحوهی برخوردشان وی را به تجاوز تهدید کرده و اظهار داشته بودند که پسر دیگرش یعنی سیاوش را نیز بازداشت و جنازهی فرزندانش را تحویلش خواهند داد. در تمام طول مدت بازرسی منزل که همراه با تخریب وسایل خانه نیز بود دو مامور مراقب مادر آرش محمدی بودهاند. ماموران خود در صحبتهای خود با اعضای خانوادهی آرش به شکنجهی فیزیکی آرش اذعان کرده و گفته بودند تا اتهامات وارده را نپذیرد برخورد ما نیز تغییری نخواهد کرد."
گفتنی است که طبق گزارشهای دریافتی آرش محمدی به دلیل ضرب و جرح شدید و اعتصاب غذای ۸ روزه به لحاظ جسمی در وضعیت وخیمی قرار دارد.
آرش محمدی پیشتر نیز در ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۰ به همراه برادرش دستگیر و پس از ۶۶ روز بازداشت، به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۱ جهت اجرای حکم، بازداشت شد و در ۲۱ دی ماه ۱۳۹۱ به صورت مشروط از زندان مرکزی تبریز آزاد شد.
نقی محمودی، وکیل دادگستری در گفتگو با هرانا گفت: "آرش محمدی فعال دانشجویی دانشگاه پیام نور تبریز و عدهای دیگر از دانشجویان دانشگاههای تبریز، ساعت ۲۳:۳۰ روز ۲۵ خرداد در فلکهی دانشگاه تبریز توسط عدهای از ماموران لباس شخصی بازداشت و به اطلاعات سپاه پاسداران تبریز منتقل شده بودند."
وی افزود: "این دانشجویان صبح روز ۲۶ خرداد ماه به دادسرای تبریز منتقل و اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور توسط هاشمزاده، بازپرس شعبهی ۴ دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به آنها تفهیم شده است. تمامی دانشجویان از جمله امیر ناظری، فعال دانشجویی دانشگاه نبیاکرم تبریز به جز آرش محمدی به بند جوانان زندان مرکزی تبریز منتقل شده و فردای آن روز با قرار وثیقهی ۱۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده اند ولی آرش محمدی با صدور قرار بازداشت به ادارهی اطلاعات سپاه عاشورای تبریز منتقل و تحت بازجویی همراه با شکنجهی جسمی سنگین قرار گرفته است. وی در اعتراض به اتهامات واهی وارده و نیز برخوردهای خشونت آمیز نیروهای امنیتی، از روز ۲۷ خرداد ماه در اعتصاب غذا به سر میبرد.
آقای محمودی در ادامه به گزارشگر هرانا گفت: "همزمان و عصر روز ۲۶ خرداد ماه ۸ تن از نیروهای سپاه پاسداران با مراجعه به منزل پدری آرش محمدی و در حالی که مادر وی در خانه تنها بود به زور وارد خانه شده و در مقابل اعتراض مادر آرش به نحوهی برخوردشان وی را به تجاوز تهدید کرده و اظهار داشته بودند که پسر دیگرش یعنی سیاوش را نیز بازداشت و جنازهی فرزندانش را تحویلش خواهند داد. در تمام طول مدت بازرسی منزل که همراه با تخریب وسایل خانه نیز بود دو مامور مراقب مادر آرش محمدی بودهاند. ماموران خود در صحبتهای خود با اعضای خانوادهی آرش به شکنجهی فیزیکی آرش اذعان کرده و گفته بودند تا اتهامات وارده را نپذیرد برخورد ما نیز تغییری نخواهد کرد."
گفتنی است که طبق گزارشهای دریافتی آرش محمدی به دلیل ضرب و جرح شدید و اعتصاب غذای ۸ روزه به لحاظ جسمی در وضعیت وخیمی قرار دارد.
آرش محمدی پیشتر نیز در ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۰ به همراه برادرش دستگیر و پس از ۶۶ روز بازداشت، به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۱ جهت اجرای حکم، بازداشت شد و در ۲۱ دی ماه ۱۳۹۱ به صورت مشروط از زندان مرکزی تبریز آزاد شد.
یکشنبه
حکم قطع دست شش نفر در شیراز اجرا میشود
هرانا - علی القاصی، دادستان عمومی و انقلاب شیراز گفت حکم قطع دست شش نفر در این شهر صادر شده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، دادستان شیراز در یک نشست خبری افزود: "شش حکم قطع ید صادر شده که در انتظار جواب مکاتبات انجام شده با رئیس قوه قضاییه هستیم که به زودی اجرایی خواهد شد."
چند ماه پیش نیز انگشتان فردی به جرم سرقت در شیراز قطع شد.
القاصی در بخش دیگری از سخنانش وجود زندانی سیاسی در شیراز را رد کرده و مدعی شده است که: "زندانی سیاسی در شیراز نداریم بلکه افرادی وجود دارند که به دلیل ارتکاب جرائم عمومی بازداشت شدهاند اما خانوادههای آنها سعی دارند موضوع این دستگیریها را سیاسی جلوه دهند."
به گفته وی "تعدادی بازداشتها به دلیل جرایم عمومی از جمله اختلال در نظم و امنیت، عدم توجه به دستورات پلیس و…. بوده است."
به گزارش خبرگزاری مهر، دادستان شیراز در یک نشست خبری افزود: "شش حکم قطع ید صادر شده که در انتظار جواب مکاتبات انجام شده با رئیس قوه قضاییه هستیم که به زودی اجرایی خواهد شد."
چند ماه پیش نیز انگشتان فردی به جرم سرقت در شیراز قطع شد.
القاصی در بخش دیگری از سخنانش وجود زندانی سیاسی در شیراز را رد کرده و مدعی شده است که: "زندانی سیاسی در شیراز نداریم بلکه افرادی وجود دارند که به دلیل ارتکاب جرائم عمومی بازداشت شدهاند اما خانوادههای آنها سعی دارند موضوع این دستگیریها را سیاسی جلوه دهند."
به گفته وی "تعدادی بازداشتها به دلیل جرایم عمومی از جمله اختلال در نظم و امنیت، عدم توجه به دستورات پلیس و…. بوده است."
ارسال اساماس تهدید آمیز از سوی وزارت اطلاعات
هرانا - ستاد خبری وزارت اطلاعات با ارسال اساماس، فعالین سیاسی و مردم عادی را تهدید نمود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی چند روز گذشته ستاد خبری وزارت اطلاعات با ارسال اساماس هایی به فعالین سیاسی و مردم عادی ایشان را تهدید کرده است.
در این اساماس ها که غالبا به دست مشترکین تهرانی رسیده است نوشته شده: "رفتار هنجارشکنانه شما رصد شد. تکرار آن موجب برخورد قانونی خواهد شد."
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی چند روز گذشته ستاد خبری وزارت اطلاعات با ارسال اساماس هایی به فعالین سیاسی و مردم عادی ایشان را تهدید کرده است.
در این اساماس ها که غالبا به دست مشترکین تهرانی رسیده است نوشته شده: "رفتار هنجارشکنانه شما رصد شد. تکرار آن موجب برخورد قانونی خواهد شد."
شنبه
اعتصاب غذای آرش محمدی، فعال دانشجویی در زندان تبریز
دانشجو نیوز - آرش محمدی از فعالین دانشجویی طیف چپ که در تجمع پس از انتخابات در ۲۵ خرداد در شهر تبریز مورد بازداشت نیروهای امنیتی قرار گرفت، از ظهر روز دوشنبه ۲۷ خرداد دست به اعتصاب غذا زده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، در شب ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ماموران امنیتی لباس شخصی پس از حمله به تجمعات مردمی این شهر و ضرب و شتم شدید حاضرین اقدام به بازداشت خشونت آمیز حدود ۲۰ نفر، از جمله آرش محمدی و امیر ناظری کرده و آنها را به بند قرنطینه زندان تبریز منتقل کرده بودند.
متعاقب این بازداشت، ماموران وزارت اطلاعات به منزل این فعال دانشجویی مراجعه کرده و اقدام به تفتیش محل و ضبط وسایل شخصی وی از جمله کتابهای موجود کردهاند.
گفتنی است که پس از تشکیل پرونده در شعبه ۴ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی هاشم زاده، برخی از متهمین با پیگیری خانوادهها با قرار وثیقه ۱۰ میلیون تومانی آزاد شدهاند.
پیش از این ماموران امنیتی تبریز در ساعت ۶ صبح روز ۱۲ آبان سال ۱۳۹۰ به محل سکونت آرش محمدی و برادرش سیاوش محمدی مراجعه کرده بودند و پس از تفتیش، آنها را به اداره اطلاعات شهر تبریز منتقل کرده که پس از تحمل ۶۶ روز بازداشت موقت به قید وثیقه آزاد شدند.
آرش و سیاوش محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر به ترتیب به یک سال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شده بودند که صبح روز ۲۵ شهریور ۹۰، پس از مراجه به زندان تبریز برای پیگیری وضعیت پرونده مجدداً بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان منتقل شدند.
آرش محمدی پس از گذراندن دوره محکومیت یکساله خود، در تاریخ پنجشنبه ۲۱ دیماه از زندان مرکزی تبریز آزاد شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، در شب ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ماموران امنیتی لباس شخصی پس از حمله به تجمعات مردمی این شهر و ضرب و شتم شدید حاضرین اقدام به بازداشت خشونت آمیز حدود ۲۰ نفر، از جمله آرش محمدی و امیر ناظری کرده و آنها را به بند قرنطینه زندان تبریز منتقل کرده بودند.
متعاقب این بازداشت، ماموران وزارت اطلاعات به منزل این فعال دانشجویی مراجعه کرده و اقدام به تفتیش محل و ضبط وسایل شخصی وی از جمله کتابهای موجود کردهاند.
گفتنی است که پس از تشکیل پرونده در شعبه ۴ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی هاشم زاده، برخی از متهمین با پیگیری خانوادهها با قرار وثیقه ۱۰ میلیون تومانی آزاد شدهاند.
پیش از این ماموران امنیتی تبریز در ساعت ۶ صبح روز ۱۲ آبان سال ۱۳۹۰ به محل سکونت آرش محمدی و برادرش سیاوش محمدی مراجعه کرده بودند و پس از تفتیش، آنها را به اداره اطلاعات شهر تبریز منتقل کرده که پس از تحمل ۶۶ روز بازداشت موقت به قید وثیقه آزاد شدند.
آرش و سیاوش محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر به ترتیب به یک سال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شده بودند که صبح روز ۲۵ شهریور ۹۰، پس از مراجه به زندان تبریز برای پیگیری وضعیت پرونده مجدداً بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان منتقل شدند.
آرش محمدی پس از گذراندن دوره محکومیت یکساله خود، در تاریخ پنجشنبه ۲۱ دیماه از زندان مرکزی تبریز آزاد شد.
دو روز اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در اعتراض به شرایط صنفی
هرانا - یازده تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج در اعتراض به خواسته های صنفی خود دست به اعتصاب غذای دو روزه زدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این ۱۱ زندانی در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان از سوی مسئولین زندان، توهین و تحقیر زندانیان از سوی مسئولین، نداشتن حق تلفن، کم بودن وقت هواخوری، وضعیت بد غذا، اخلال در ملاقات بخصوص ملاقات حضوری، و همچنین فضای کم سالن ۱۲ برای زندانیان؛ روز جمعه ۳۱ خرداد و شنبه ۱ تیر را دست به اعتصاب غذا زده اند.
نام زندانیان اعتصاب کننده عبارت است از: سعید ماسوری، شاهرخ زمانی، رسول بدغی، محمد بنازاده امیرخیزی، نامق محمودی، صالح کهندل، حمیدرضا برهانی، خالد حردانی، عباس بادفر، محمدعلی منصوری و ناصح یوسفی.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این ۱۱ زندانی در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان از سوی مسئولین زندان، توهین و تحقیر زندانیان از سوی مسئولین، نداشتن حق تلفن، کم بودن وقت هواخوری، وضعیت بد غذا، اخلال در ملاقات بخصوص ملاقات حضوری، و همچنین فضای کم سالن ۱۲ برای زندانیان؛ روز جمعه ۳۱ خرداد و شنبه ۱ تیر را دست به اعتصاب غذا زده اند.
نام زندانیان اعتصاب کننده عبارت است از: سعید ماسوری، شاهرخ زمانی، رسول بدغی، محمد بنازاده امیرخیزی، نامق محمودی، صالح کهندل، حمیدرضا برهانی، خالد حردانی، عباس بادفر، محمدعلی منصوری و ناصح یوسفی.
چهارشنبه
بیش از ۹۰ تن از شهروندان و فعالین مدنی در تبریز بازداشت شدند/سه فعال دانشجویی در میان بازداشت شدگان
هرانا - در پی صعود تیم فوتبال ایران به جام جهانی و سرازیر شدن مردم شهر تبریز به خیابانها نیروهای انتظامی بیش از ۹۰ تن را در نقاط مختلف این شهر بازداشت کردهاند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی تجمع مردم تبریز و سر دادن شعارهایی مانند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" نیروهای انتظامی با هجوم به این تجمع بیش از ۹۰ تن را بازداشت کردهاند.
بر اساس این گزارش فعالین دانشجویی بهنام نیکزاد، امین فرید یحیایی و علی اروجزاده نیز در میان بازداشتشدگان هستند.
ماموران امنیتی همچنین بعد از ظهر امروز با مراجعه به منزل این سه دانشجو اقدام به تفتیش منزل و ضبط کتب، کامپیوتر، مودم و پرینتر آنها کردهاند.
بهنام نیکزاد دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد تبریز، پیشتر و در جریان اعتراضات ۱۳ آبان ۱۳۸۸ تبریز نیز بازداشت و پس از مدتی با قید وثیقه آزاد شد.
یادآورمی شود، در جریان تجمعات مردم تبریز پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نیز عدهای از جوانان بازداشت شده بودند که آرش محمدی فعال دانشجویی نیز در بین آنها بود. آرش محمدی هماکنون در بازداشت ادارهی اطلاعات نیروی انتظامی تبریز بوده و سومین روز اعتصاب غذای خود را سپری میکند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی تجمع مردم تبریز و سر دادن شعارهایی مانند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" نیروهای انتظامی با هجوم به این تجمع بیش از ۹۰ تن را بازداشت کردهاند.
بر اساس این گزارش فعالین دانشجویی بهنام نیکزاد، امین فرید یحیایی و علی اروجزاده نیز در میان بازداشتشدگان هستند.
ماموران امنیتی همچنین بعد از ظهر امروز با مراجعه به منزل این سه دانشجو اقدام به تفتیش منزل و ضبط کتب، کامپیوتر، مودم و پرینتر آنها کردهاند.
بهنام نیکزاد دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد تبریز، پیشتر و در جریان اعتراضات ۱۳ آبان ۱۳۸۸ تبریز نیز بازداشت و پس از مدتی با قید وثیقه آزاد شد.
یادآورمی شود، در جریان تجمعات مردم تبریز پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نیز عدهای از جوانان بازداشت شده بودند که آرش محمدی فعال دانشجویی نیز در بین آنها بود. آرش محمدی هماکنون در بازداشت ادارهی اطلاعات نیروی انتظامی تبریز بوده و سومین روز اعتصاب غذای خود را سپری میکند.
برخورد خشن پلیس با گروهی از شهروندان در استادیوم آزادی
هرانا - مردمی که خواهان حضور زنان در جشن پیروزی تیم ملی بودند، با برخورد خشن نیروی انتظامی روبرو شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساعت ۱۷ روز جاری بیش از ۵۰ تن از زنان و حدود ۲۰ تن از مردانی که خواهان حضور زنان در استادیوم آزادی و شرکت در جشن پیروزی تیم ملی فوتبال شده بودند با بدرفتاری نیروهای پلیس روبرو شدند.
این افراد که در مقابل درب غربی استادیوم آزادی تجمع کرده بودند شعار "برابری زن و مرد" و "جای زنان خالیه" سر میدادند.
هم چنین نیروی انتظامی اقدام به بازداشت یکی از تجمع کنندگان کردند که دقایقی بعد آزاد گردید.
یکی از شرکت کنندگان در این تجمع در این رابطه گفت: "ابتدا گارد ضد شورش آمد و تجمع کنندگان را هل داد که آنجا را ترک کنند. ما همه مقابل درب غربی استادیوم تجمع کردیم و شروع به شعار دادن نمودیم. نیروی انتظامی ابتدا پشت بلندگو از همه خواست که شعار ندهند و بعد از ۱۵ دقیقه بصورت خشنی ما را پراکنده کردند. یکی از پسرها را نیز بازداشت نمودند که همان موقع آزاد شد."
کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال در اطلاعیه که صبح امروز منتشر شد اعلام کرد برگزاری جشن در استادیوم آزادی مختص آقایان است و از خانم ها خواست که به استادیوم مراجعه نکنند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساعت ۱۷ روز جاری بیش از ۵۰ تن از زنان و حدود ۲۰ تن از مردانی که خواهان حضور زنان در استادیوم آزادی و شرکت در جشن پیروزی تیم ملی فوتبال شده بودند با بدرفتاری نیروهای پلیس روبرو شدند.
این افراد که در مقابل درب غربی استادیوم آزادی تجمع کرده بودند شعار "برابری زن و مرد" و "جای زنان خالیه" سر میدادند.
هم چنین نیروی انتظامی اقدام به بازداشت یکی از تجمع کنندگان کردند که دقایقی بعد آزاد گردید.
یکی از شرکت کنندگان در این تجمع در این رابطه گفت: "ابتدا گارد ضد شورش آمد و تجمع کنندگان را هل داد که آنجا را ترک کنند. ما همه مقابل درب غربی استادیوم تجمع کردیم و شروع به شعار دادن نمودیم. نیروی انتظامی ابتدا پشت بلندگو از همه خواست که شعار ندهند و بعد از ۱۵ دقیقه بصورت خشنی ما را پراکنده کردند. یکی از پسرها را نیز بازداشت نمودند که همان موقع آزاد شد."
کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال در اطلاعیه که صبح امروز منتشر شد اعلام کرد برگزاری جشن در استادیوم آزادی مختص آقایان است و از خانم ها خواست که به استادیوم مراجعه نکنند.
اعزام ژیلا بنییعقوب به بیمارستان در پی مصدومیت شدید
هرانا - ژیلا بنی یعقوب در پی اصابت شیع سنگینی در هواخوری بند زنان به سرش به بیمارستان شهدا اعزام شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این روزنامه نگار زندانی در بند نسوان زندان اوین عصر روز گذشته سهشنبه ۲۸ خرداد ماه در هنگام استفاده از هواخوری بشدت مجروح شد.
وی در پی اصابت شیعی سنگین که از سقف هواخوری بند زنان جدا شده بود دچار آسیب دیدگی همراه با سرگیجه و حالت تهوع شد که به دلیل وخامت وضع جسمی عصر امروز به بیمارستان شهدای تجریش منتقل گردید.
وی پس از انجام آزمایشات مقدماتی، با وجود تشخیص پزشکان مبنی بر احتمال ضربه مغزی به زندان عودت داده شد. پزشکان بیمارستان شهدا برای وی داروهایی تجویز نمودند که پس از بازگشت، مسوولان بهداری اوین اعلام کردند هیچ کدام از داروهای مورد نیاز وی در زندان موجود نیست.
ژیلا بنی یعقوب دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر کانون زنان ایرانی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در جریان سرکوبهای پس از انتخابات به همراه همسرش، بهمن احمدی امویی بازداشت و در خرداد ۱۳۸۹ به یکسال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامهنگاری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این روزنامه نگار زندانی در بند نسوان زندان اوین عصر روز گذشته سهشنبه ۲۸ خرداد ماه در هنگام استفاده از هواخوری بشدت مجروح شد.
وی در پی اصابت شیعی سنگین که از سقف هواخوری بند زنان جدا شده بود دچار آسیب دیدگی همراه با سرگیجه و حالت تهوع شد که به دلیل وخامت وضع جسمی عصر امروز به بیمارستان شهدای تجریش منتقل گردید.
وی پس از انجام آزمایشات مقدماتی، با وجود تشخیص پزشکان مبنی بر احتمال ضربه مغزی به زندان عودت داده شد. پزشکان بیمارستان شهدا برای وی داروهایی تجویز نمودند که پس از بازگشت، مسوولان بهداری اوین اعلام کردند هیچ کدام از داروهای مورد نیاز وی در زندان موجود نیست.
ژیلا بنی یعقوب دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر کانون زنان ایرانی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در جریان سرکوبهای پس از انتخابات به همراه همسرش، بهمن احمدی امویی بازداشت و در خرداد ۱۳۸۹ به یکسال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامهنگاری محکوم شد.
جمعه
کانادا شجاعت ایرانيان برای ابراز عقایدشان را ستود
VOA- جان برد، وزیر امور خارجه دولت محافظه کار کانادا روز پنج شنبه و یک روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران با انتشار بیانیه ای شجاعت مردم ایران را ستوده و مصرانه از آن ها خواسته است تا ندای خود را به گوش حکومت برسانند.
وزیر امور خارجه کانادا در این بیانیه نوشته است «با وجود همه تلاش های حکومت برای کنترل روند برگزاری انتخابات و نتیجه آن، امیدها و آرمان های مردم ایران به گزینه های مصنوعی که حکومت بر آن ها تحمیل کرده است، محدود نشده اند».
در بخشی از بیانیه آقای برد آمده است «در حالی که حکومت (ایران) برای به سکوت واداشتن مردم ایران تلاش می کند، کانادا ایرانیان را ترغیب می کند تا صدای درخواست های خود را به گوش آن ها برسانند».
وی افزوده است «چه رای دهندگان ایرانی به دوستان نزدیک خود اعتماد کنند، برای ابراز انتقادهای خود از روند برگزاری انتخابات به ظنز روی بیاورند و یا رای اعتراضی به صندوق ها بیاندازند، در رای گیری مجازی در انتخابات شرکت کنند و یا حتی تصمیم بگیرند که انتخابات را تحریم کنند، کانادا تحت هر یک از این شرایط شجاعت همه افرادی را که خواست خود برای آزادی را ابراز می کنند، می ستاید».
وزیر امور خارجه کانادا با اشاره به پروژه «گفتگوی جهانی در مورد آینده ایران» در دانشکده امور جهانی دانشگاه تورنتو که با مشارکت پروژه «نبض ایران» اجرا می شود گفته است «کانادا از این پروژه ها حمایت می کند چرا که آن ها برای ایرانیان فرصتی فراهم می کنند تا آزادانه دیدگاه های خود را ابراز کنند».
آقای برد از ایرانیان سراسر جهان، به ویژه ایرانیان داخل کشور دعوت کرده است تا در این ابتکارها مشارکت داشته باشند و از مسیر این پروژه دیدگاه های واقعی خود را به جهانیان بگویند.
در بخشی از بیانیه وزیر امور خارجه به حمایت نمایندگان پارلمان کانادا از خواست مردم ایران برای تغییر و به چالش کشیدن حکومت ایران برای اعطای آزادی های بیشتر اشاره شده است.
وزیر امور خارجه کانادا در این بیانیه نوشته است «با وجود همه تلاش های حکومت برای کنترل روند برگزاری انتخابات و نتیجه آن، امیدها و آرمان های مردم ایران به گزینه های مصنوعی که حکومت بر آن ها تحمیل کرده است، محدود نشده اند».
در بخشی از بیانیه آقای برد آمده است «در حالی که حکومت (ایران) برای به سکوت واداشتن مردم ایران تلاش می کند، کانادا ایرانیان را ترغیب می کند تا صدای درخواست های خود را به گوش آن ها برسانند».
وی افزوده است «چه رای دهندگان ایرانی به دوستان نزدیک خود اعتماد کنند، برای ابراز انتقادهای خود از روند برگزاری انتخابات به ظنز روی بیاورند و یا رای اعتراضی به صندوق ها بیاندازند، در رای گیری مجازی در انتخابات شرکت کنند و یا حتی تصمیم بگیرند که انتخابات را تحریم کنند، کانادا تحت هر یک از این شرایط شجاعت همه افرادی را که خواست خود برای آزادی را ابراز می کنند، می ستاید».
وزیر امور خارجه کانادا با اشاره به پروژه «گفتگوی جهانی در مورد آینده ایران» در دانشکده امور جهانی دانشگاه تورنتو که با مشارکت پروژه «نبض ایران» اجرا می شود گفته است «کانادا از این پروژه ها حمایت می کند چرا که آن ها برای ایرانیان فرصتی فراهم می کنند تا آزادانه دیدگاه های خود را ابراز کنند».
آقای برد از ایرانیان سراسر جهان، به ویژه ایرانیان داخل کشور دعوت کرده است تا در این ابتکارها مشارکت داشته باشند و از مسیر این پروژه دیدگاه های واقعی خود را به جهانیان بگویند.
در بخشی از بیانیه وزیر امور خارجه به حمایت نمایندگان پارلمان کانادا از خواست مردم ایران برای تغییر و به چالش کشیدن حکومت ایران برای اعطای آزادی های بیشتر اشاره شده است.
بازداشت یک فعال کارگری در صبح انتخابات
هرانا - علی رئوف فعال کارگری صبح روز جاری در منزل مسکونی خود بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال کارگری ساعت ۷ صبح روز جاری توسط ماموران امنیتی در منزل شخصی خود، واقع در تهران بازداشت شد.
مامورین امنیتی که منزل علی رئوف را تفتیش کردند، لبتاپ، کتابها، جزوات و لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند.
یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: "ساعت ۷ صبح ماموران وزارت اطلاعات وارد خانه شدند و علی را که در بستر خواب بود، دستگیر کردند. ماموران حتی اجازه ندادند که علی لباسشو عوض کنه و به وی دستبند زدند و با خود بردند. ایشان حتی به گریه و زاریهای مادر علی نیز توجه نکردند."
وی همچنین ادامه داد: "مامورین خانواده رئوف را تهدید کرده اند که در مورد وضعیت وی اطلاع رسانی نکنند و گرنه دیگر علی را نخواهند دید."
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال کارگری ساعت ۷ صبح روز جاری توسط ماموران امنیتی در منزل شخصی خود، واقع در تهران بازداشت شد.
مامورین امنیتی که منزل علی رئوف را تفتیش کردند، لبتاپ، کتابها، جزوات و لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند.
یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: "ساعت ۷ صبح ماموران وزارت اطلاعات وارد خانه شدند و علی را که در بستر خواب بود، دستگیر کردند. ماموران حتی اجازه ندادند که علی لباسشو عوض کنه و به وی دستبند زدند و با خود بردند. ایشان حتی به گریه و زاریهای مادر علی نیز توجه نکردند."
وی همچنین ادامه داد: "مامورین خانواده رئوف را تهدید کرده اند که در مورد وضعیت وی اطلاع رسانی نکنند و گرنه دیگر علی را نخواهند دید."
پنجشنبه
محمد حسین رضایی، زندانی سیاسی با دوختن لبهایش اعتصاب غذا کرد
هرانا - محمد حسین رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان میناب، با دوختن لبهای خود اقدام به اعتصاب غذا کرده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد حسین رضایی هفتهی گذشته با نوشتن نامهایی به رئیس زندان نسبت به وضعیت زندان و رفتار زندانبانان با زندانیان اعتراض کرد که با بیتوجهی مسئولین مواجه شده و در اعتراض به این وضعیت، از روز شب سه شنبه ۱۴ خردادماه با دوختن لبهای خود اقدام به اعتصاب غذا کرده است.
محمد(خسرو) حسین رضایی در خردادماه سال ۹۰ به همراه فردین(فخرالدین) فرجی، چنگیز قدم خیر و ایوب اسدی به اتهام محاربه و درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در یکی از روستاهای تابعهی سنندج بازداشت شدند.
این چهار تن برای چندین ماه در بازداشت نیروهای ادارهی اطلاعات سنندج و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بوده و سپس به زندان مرکزی سنندج منتقل شدند.
این چهار زندانی سیاسی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی در تاریخ ۲۱ مردادماه سال ۹۱ در شعبهی یک دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی بابایی مورد محاکمه قرار گرفتند و روز چهار شنبه ۲۹ شهریورماه حکم این زندانیان در زندان به آنها ابلاغ شده که در حکم صادره محمد حسین رضایی به ۳۰ سال زندان و تبعید به زندان میناب، چنگیز قدم خیر ۴۰ سال زندان و تبعید به زندان مسجد سلیمان، فردین فرجی به ۳۰ سال زندان و تبعید به زندان طبس و ایوب اسدی به ۲۰ سال زندان و تبعید به زندان کاشمر محکوم شدند.
گفتنی ست محمد حسین رضایی بعدا به دلیل داشتن پرونده باز قبلی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۱۵ سال دیگر حبس محکوم شد و مجموعا به ۴۵ سال حبس محکوم شده است.
شایان ذکر است که این زندانی در اواخر فروردین ماه ۹۲ بعد از قطعی شدن حکم از زندان مرکزی سنندج به زندان میناب تبعید شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد حسین رضایی هفتهی گذشته با نوشتن نامهایی به رئیس زندان نسبت به وضعیت زندان و رفتار زندانبانان با زندانیان اعتراض کرد که با بیتوجهی مسئولین مواجه شده و در اعتراض به این وضعیت، از روز شب سه شنبه ۱۴ خردادماه با دوختن لبهای خود اقدام به اعتصاب غذا کرده است.
محمد(خسرو) حسین رضایی در خردادماه سال ۹۰ به همراه فردین(فخرالدین) فرجی، چنگیز قدم خیر و ایوب اسدی به اتهام محاربه و درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در یکی از روستاهای تابعهی سنندج بازداشت شدند.
این چهار تن برای چندین ماه در بازداشت نیروهای ادارهی اطلاعات سنندج و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بوده و سپس به زندان مرکزی سنندج منتقل شدند.
این چهار زندانی سیاسی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی در تاریخ ۲۱ مردادماه سال ۹۱ در شعبهی یک دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی بابایی مورد محاکمه قرار گرفتند و روز چهار شنبه ۲۹ شهریورماه حکم این زندانیان در زندان به آنها ابلاغ شده که در حکم صادره محمد حسین رضایی به ۳۰ سال زندان و تبعید به زندان میناب، چنگیز قدم خیر ۴۰ سال زندان و تبعید به زندان مسجد سلیمان، فردین فرجی به ۳۰ سال زندان و تبعید به زندان طبس و ایوب اسدی به ۲۰ سال زندان و تبعید به زندان کاشمر محکوم شدند.
گفتنی ست محمد حسین رضایی بعدا به دلیل داشتن پرونده باز قبلی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۱۵ سال دیگر حبس محکوم شد و مجموعا به ۴۵ سال حبس محکوم شده است.
شایان ذکر است که این زندانی در اواخر فروردین ماه ۹۲ بعد از قطعی شدن حکم از زندان مرکزی سنندج به زندان میناب تبعید شده است.
سهشنبه
بازداشت حسامالدین اسلاملو، دبیر نشریه پاسارگاد سیرجان
هرانا - حسامالدین اسلاملو دبیر بخش فرهنگ و هنر نشریه محلی پاسارگاد سیرجان بازداشت شد.
بنا به گزاش ادوارنیوز٬ این روزنامه نگار از سیرجان به کرمان انتقال یافته است اما از محل نگهداری دقیق وی اطلاعی در دست نیست.
سی ام مهرماه سال ۹۱ هم نیروهای امنیتی اداره اطلاعات شهرستان سیرجان با مراجعه به دفتر هفته نامه پاسارگاد، اقدام به بازداشت تعدادی از اعضای تحریریه این نشریه کرده بودند.
چهار روز بعد مهدی بخشی، دادستان شهرستان سیرجان در گفتوگو با فارس، علت اقدام را فعالیت این افراد در فیس بوک عنوان و تصریح کرد این افراد “به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مسئولان در فضای مجازی فیس بوک توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) و با حکم قضائی شناسایی و دستگیر شدند”.
این برای چندمین بار است که عدهای با این جرم در شهرستان سیرجان بازداشت می شوند.
بنا به گزاش ادوارنیوز٬ این روزنامه نگار از سیرجان به کرمان انتقال یافته است اما از محل نگهداری دقیق وی اطلاعی در دست نیست.
سی ام مهرماه سال ۹۱ هم نیروهای امنیتی اداره اطلاعات شهرستان سیرجان با مراجعه به دفتر هفته نامه پاسارگاد، اقدام به بازداشت تعدادی از اعضای تحریریه این نشریه کرده بودند.
چهار روز بعد مهدی بخشی، دادستان شهرستان سیرجان در گفتوگو با فارس، علت اقدام را فعالیت این افراد در فیس بوک عنوان و تصریح کرد این افراد “به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مسئولان در فضای مجازی فیس بوک توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) و با حکم قضائی شناسایی و دستگیر شدند”.
این برای چندمین بار است که عدهای با این جرم در شهرستان سیرجان بازداشت می شوند.
بازداشت پنج عضو شورای صنفی دانشگاه عباسپور
هرانا - پنج عضو شورای صنفی دانشگاه عباسپور روز گذشته در تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پنج عضو شورای صنفی دانشگاه عباسپور به نامهای "صالحی"، "محمودی"، "عبدلی"، "کشاورز" و "یزدی منش" پس از احضار به کمیتهی پیگیری در روز دوشنبه بیستم خردادماه، بازداشت شدند.
اتهام این فعالان دانشجویی"اقدام علیه امنیت ملی" عنوان شده است.
گفتنی ست که این افراد پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پنج عضو شورای صنفی دانشگاه عباسپور به نامهای "صالحی"، "محمودی"، "عبدلی"، "کشاورز" و "یزدی منش" پس از احضار به کمیتهی پیگیری در روز دوشنبه بیستم خردادماه، بازداشت شدند.
اتهام این فعالان دانشجویی"اقدام علیه امنیت ملی" عنوان شده است.
گفتنی ست که این افراد پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
زندانی سیاسی محکوم به اعدام: تحت شکنجه اعتراف کردم
هرانا - هاشم شعبانی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام میگوید که تحت شکنجه مجبور به اعتراف علیه خود شده است.
شعبانی، که از فعالان عرب اهوازی است، در نامه خود، که اصل آن به زبان عربی منتشر شده، میگوید که به دنبال حمل سلاح و مبارزه مسلحانه نبوده و تحت هیچ شرایط و انگیزهای عملکرد مسلحانه نداشته است.
او میگوید در دوران بازداشت تحت شکنجه جسمی و روانی قرار گرفته و علیه خود و چند تن از دوستانش اعتراف کرده است و خودش و چهار نفر دیگر با وجود تکذیب این اعترافات در دادگاه، به اعدام محکوم شدهاند.
او برای تشکیل مجدد دادگاهی عادلانه و غیرجانبدارانه خواهان کمک فوری شده است.
ترجمه نامه این زندانی سیاسی که در سایت "فعالان در تبعید" منتشر شده به شرح ذیل است:
به تمامی کسانی که به انسانیت انسان ارج می نهند
سپاس بی پایان به آنانی که از هرگونه تلاشی جهت عینیت بخشیدن به مفهوم کلمه حق و تحقق آن فروگذار نیستند وهمچنین مقاومت بی نظیرشان در مقابل جریان باطل در همه اشکال آن که ملبس به تن پوشهای رنگارنگ و فریبنده است. امروز جریان باطل بزک شده مشغول شعارسرایی و از همه مهمتر انتشار سم مهلک فکری در قالب کلمات و مفاهیم زیبا و همه پسند است که از سوی مزدوران جریان گمراهی و تاریکی برای تحریف واقعیت و محو حقیقت ترویج و تبلیغ می شود.
با سلاح قلم به مصاف ظلم رفتم. ظلمی که سعی دارد با قرار دادن حلقه بردگی بر گردن خرد انسان را به انقیاد بکشد، و تلاش کرده که قبل از دشت ها اندیشه ها را استعمار کند تا اندیشه را قبل از سرزمین نابود سازد.
سعی داشته ام تمامی موانعی که بین مردم وحقیقت فاصله بیندازد و انسان ها را در اوهام ساخته و پرداخته ظالمان محدود می سازد را برای عموم روشن سازم.
در نوشته هایم بر مؤلفه ” آگاهی” وهوشیاری تاکید ویژه ای داشته ام، امری که به عنوان مهمترین مولفه زندگی قلمداد می شود و همواره مورد سوء استفاده کسانی واقع شده که بقای خود را مرهون جهل و نادانی انسان ها می دانند.
همواره سعی داشتم که زاویه های تاریک و مجهول را برای خود و دیگران روشن سازم. در این میان در زمینه شعر فارسی در نشریه های “نور” ، ” فجر” ، “عصر کارون” و… سروده ها ی بسیاری منتشر ساختم. در سال ۲۰۰۰ پس از ورود به دانشگاه چمران اهواز و آغاز به تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب به عنوان موسس ومدیر مسئول، نشریه دانشجویی “ندای بصیرت” را منتشر می کردم.
از طریق همین نشریه دانشجویی سعی کردم موانع اصلی عدم توسعه در جامعه ایران به صورت عام به مخاطبان بشناسانم و به موانع توسعه یافتگی در جامعه اهوازی بپردازم وچهره از نقاب آن موانع بردارم.
همزمان نیز به عنوان سردبیر نشریه دانشجویی “البصیرة – بصیرت” که به زبان عربی منتشر می شد مشغول به فعالیت بودم. در کنار این کارها مسئول بخش سیاسی دانشجویان اصلاح طلب در دانشکده ادبیات و الهیات دانشگاه چمران اهواز بودم.
مجموعه فعالیت های ادبی و سیاسی در دانشگاه مرا به دلایل ظلمی که بر گرده تمامی ملت های ایران وبه ویژه ملت عرب اهواز روا می رود رهنمون ساخت. در آن برهه که تا حدودی فضای مناسبی برای جنبش ملت ها فراهم شده بود تا آنان از طریق موسسه ها و نشریه ها ابراز عقیده کنند، به همراه تعدادی از دوستانم اقدام به تاسیس یک موسسه مردم نهاد تحت عنوان (الحوار – ” گفتگو”) کردیم.
آرزو داشتیم که فضای فراهم شده بتواند به روند دستیابی ملت ها به برخی از مطالبات همچون حق آموزش به زبان مادری و حقوق مدنی بینجامد. اما به زودی متوجه شدیم که مطابات ملی ما سرابی بیش نیست و هدف از گشایش سیاسی موجود در آن زمان کشف همان مطالبات ملی بود.
پس از سال ۲۰۰۵ متوجه شدم که تمامی راهکارها برای دستیابی به حقوق ملی از طریق رسانه های سراسری و محلی ناممکن است.
در این میان به اینرنت پناه بردم و نوشته ها و سروده های خود را که منعکس کننده دردهای جامعه است را با نام مستعار ” أبو علاء الأفقی ” منتشر می کردم. دو مجموعه شعر عربی تحت عنوان ” الإعتراف بالأفقیة – به رسمیت شناختن اندیشه افقی” و ” إیقاع مزاریب الدم – ضرب آهنگ ناودان های خون ” منتشر کردم. یک پژوهش درباره چهارشنبه سیاه که از عملکردهای نظام در سال ۱۹۷۹ بود انجام دادم که مجال انتشار نیافت.
“انقلاب واژگان انحرافی” عنوان یک پژوهش دیگر است که در آن به بمباران و تخریب خرد جمعی جامعه اهوازی توسط نهادهای حکومتی ایرانی پرداخته ام. استفاده از واژگان غیر صحیح و انحرافی، دو زبانگی، زبان مرکب و استفاده از راهکارهای غیر انسانی همچون چارچوب سازی برای اندیشه، ایستایی اندیشه، گمراهی اندیشه و محدود ساختن اندیشه باعث ایجاد مانع بزرگی در آزاد اندیشی خرد جمعی جامعه اهوازی شده است.
در آن هنگام دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه علوم و تحقیقات بودم. با بسیاری از شخصیت های اهوازی از طریق اینترنت آشنا شدم. با آنان به نام مستعار ابو علا الافقی در تماس بودم. نوشته هایم را تحت عنوان “مقاومت مردمی آزادیبخش الاحواز” منتشر می کردم. خود را نیز به نام “أبی ولید الاحوازی” و سخنگوی جنبش یاد شده معرفی می کردم.
تمامی تماس ها و مراسلات من بدون هیچ گونه هماهنگی با هیچ شخص حقیقی و حقوقی بوده است. سعی داشته ام کارهای مجرمانه نهادهای حکومتی ایرانی بر ضد شهروندان عرب اهوازی از جمله اعدام های بی رویه وظالمانه را به اطلاع جهانیان برسانم. از طریق همان مراسلات می خواستم از حق مشروع هر ملتی بر روی کره خاکی که همانا حق حیات و زیست و برخورداری از حقوق مدنی و آزادی است دفاع کنم.
با تمامی این بی عدالتی ها به دنبال حمل سلاح ومبارزه مسلحانه نبوده ام و سلاحی به جز قلم برای رویارویی با این جنیات های زشت حمل نکرده ام.
در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ زمانی که از دبیرستان شیخ انصاری در شهر خلفیه به منزل بازگشتم توسط نیروهای اطلاعاتی ایران بازداشت شدم. در آن برهه من دبیر چند دبیرستان در شهر خلفیه بوده ام. اولین اتهامی که به من نسبت داده شد تاسیس جنبش ” مقاومت مردمی ” بود.
همانگونه که پیش از این اشاره کردم این عنوان یک نام بیش نیست که از طریق آن سعی داشتم احساسات خود را درباره ظلمی که بر ملت روا می رود بیان کنم. در این میان اما نیروهای اطلاعات قانع نشده و با تحمیل بدترین انواع شکنجه جسمی و روانی مرا تحت فشار قرار دادند تا به اعمال ناکرده و به میل آنان تن داده و اعتراف کنم.
آنها از من خواستند که دوستانم را به عنوان اعضای جنبش(فرضی) معرفی کنم. پس از پنج ماه در سلول سری و انفرادی اطلاعات به خواسته های آنان تن داده و هر چه اطلاعات از من خواست انجام دادم و سخنان گفته شده به من را بر زبان جاری کردم. بعد از دو ماه از اعتراف ساختگی مرا به زندان کارون منتقل کردند.
در اولین محاکمه که در ۲۱ ماه می ۲۰۱۲ صورت گرفت، حقیقتی که اطلاعات ایران سعی در مدفون کردن آن داشت را به قاضی پرونده منتقل کردم. به قاضی گفتم جنبش و سازمانی که ادعا دارید وجود داشته و آن را کشف کردید شامل یک نفر بیش نیست و آن یک نفر من “هاشم شعبانی” هستم.
برای قاضی تاکید کردم که بنا بر خواسته نیروهای اطلاعات و تحت فشار روحی و روانی و شکنجه که بر من روا رفت مجبور به متهم ساختن دیگران شدم.
پس از سه جلسه از محاکمات و تبیین تمام موارد پرونده و بیان موضوع با شفافیت تمام، حکم اعدام من و چهار تن از دوستانم صادر شد که برایم شگفت انگیز و بهت آور بود. در همین جریان دوست دیگر من رحمان عساکره به ۲۰ سال زندن در تبعید محکوم شد. این حکم یک حکم خودسرانه و غیر عادلانه است.
تاکید دارم که تحت هیچ شرایط و انگیزه ای عملکرد مسلحانه نداشته ام. تا زمانی که راهکارهای مناسب و مسالمت آمیز برای تحقق خواسته های ما وجود دارد معتقد به خشونت نیستم.
در پایان بگویم که این نامه یک درخواست کمک فوری است که مخاطبان آن تمامی نهادها و فعالان حقوق بشری هستند. مهمترین خواسته ما تشکیل مجدد دادگاهی عادلانه و غیر جانبدارانه است و شما را به سعی و تلاش برای تحقق این خواسته دعوت می کنم.
با تقدیم احترامات فائقه
دوست شما
هاشم شعبانی
شعبانی، که از فعالان عرب اهوازی است، در نامه خود، که اصل آن به زبان عربی منتشر شده، میگوید که به دنبال حمل سلاح و مبارزه مسلحانه نبوده و تحت هیچ شرایط و انگیزهای عملکرد مسلحانه نداشته است.
او میگوید در دوران بازداشت تحت شکنجه جسمی و روانی قرار گرفته و علیه خود و چند تن از دوستانش اعتراف کرده است و خودش و چهار نفر دیگر با وجود تکذیب این اعترافات در دادگاه، به اعدام محکوم شدهاند.
او برای تشکیل مجدد دادگاهی عادلانه و غیرجانبدارانه خواهان کمک فوری شده است.
ترجمه نامه این زندانی سیاسی که در سایت "فعالان در تبعید" منتشر شده به شرح ذیل است:
به تمامی کسانی که به انسانیت انسان ارج می نهند
سپاس بی پایان به آنانی که از هرگونه تلاشی جهت عینیت بخشیدن به مفهوم کلمه حق و تحقق آن فروگذار نیستند وهمچنین مقاومت بی نظیرشان در مقابل جریان باطل در همه اشکال آن که ملبس به تن پوشهای رنگارنگ و فریبنده است. امروز جریان باطل بزک شده مشغول شعارسرایی و از همه مهمتر انتشار سم مهلک فکری در قالب کلمات و مفاهیم زیبا و همه پسند است که از سوی مزدوران جریان گمراهی و تاریکی برای تحریف واقعیت و محو حقیقت ترویج و تبلیغ می شود.
با سلاح قلم به مصاف ظلم رفتم. ظلمی که سعی دارد با قرار دادن حلقه بردگی بر گردن خرد انسان را به انقیاد بکشد، و تلاش کرده که قبل از دشت ها اندیشه ها را استعمار کند تا اندیشه را قبل از سرزمین نابود سازد.
سعی داشته ام تمامی موانعی که بین مردم وحقیقت فاصله بیندازد و انسان ها را در اوهام ساخته و پرداخته ظالمان محدود می سازد را برای عموم روشن سازم.
در نوشته هایم بر مؤلفه ” آگاهی” وهوشیاری تاکید ویژه ای داشته ام، امری که به عنوان مهمترین مولفه زندگی قلمداد می شود و همواره مورد سوء استفاده کسانی واقع شده که بقای خود را مرهون جهل و نادانی انسان ها می دانند.
همواره سعی داشتم که زاویه های تاریک و مجهول را برای خود و دیگران روشن سازم. در این میان در زمینه شعر فارسی در نشریه های “نور” ، ” فجر” ، “عصر کارون” و… سروده ها ی بسیاری منتشر ساختم. در سال ۲۰۰۰ پس از ورود به دانشگاه چمران اهواز و آغاز به تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب به عنوان موسس ومدیر مسئول، نشریه دانشجویی “ندای بصیرت” را منتشر می کردم.
از طریق همین نشریه دانشجویی سعی کردم موانع اصلی عدم توسعه در جامعه ایران به صورت عام به مخاطبان بشناسانم و به موانع توسعه یافتگی در جامعه اهوازی بپردازم وچهره از نقاب آن موانع بردارم.
همزمان نیز به عنوان سردبیر نشریه دانشجویی “البصیرة – بصیرت” که به زبان عربی منتشر می شد مشغول به فعالیت بودم. در کنار این کارها مسئول بخش سیاسی دانشجویان اصلاح طلب در دانشکده ادبیات و الهیات دانشگاه چمران اهواز بودم.
مجموعه فعالیت های ادبی و سیاسی در دانشگاه مرا به دلایل ظلمی که بر گرده تمامی ملت های ایران وبه ویژه ملت عرب اهواز روا می رود رهنمون ساخت. در آن برهه که تا حدودی فضای مناسبی برای جنبش ملت ها فراهم شده بود تا آنان از طریق موسسه ها و نشریه ها ابراز عقیده کنند، به همراه تعدادی از دوستانم اقدام به تاسیس یک موسسه مردم نهاد تحت عنوان (الحوار – ” گفتگو”) کردیم.
آرزو داشتیم که فضای فراهم شده بتواند به روند دستیابی ملت ها به برخی از مطالبات همچون حق آموزش به زبان مادری و حقوق مدنی بینجامد. اما به زودی متوجه شدیم که مطابات ملی ما سرابی بیش نیست و هدف از گشایش سیاسی موجود در آن زمان کشف همان مطالبات ملی بود.
پس از سال ۲۰۰۵ متوجه شدم که تمامی راهکارها برای دستیابی به حقوق ملی از طریق رسانه های سراسری و محلی ناممکن است.
در این میان به اینرنت پناه بردم و نوشته ها و سروده های خود را که منعکس کننده دردهای جامعه است را با نام مستعار ” أبو علاء الأفقی ” منتشر می کردم. دو مجموعه شعر عربی تحت عنوان ” الإعتراف بالأفقیة – به رسمیت شناختن اندیشه افقی” و ” إیقاع مزاریب الدم – ضرب آهنگ ناودان های خون ” منتشر کردم. یک پژوهش درباره چهارشنبه سیاه که از عملکردهای نظام در سال ۱۹۷۹ بود انجام دادم که مجال انتشار نیافت.
“انقلاب واژگان انحرافی” عنوان یک پژوهش دیگر است که در آن به بمباران و تخریب خرد جمعی جامعه اهوازی توسط نهادهای حکومتی ایرانی پرداخته ام. استفاده از واژگان غیر صحیح و انحرافی، دو زبانگی، زبان مرکب و استفاده از راهکارهای غیر انسانی همچون چارچوب سازی برای اندیشه، ایستایی اندیشه، گمراهی اندیشه و محدود ساختن اندیشه باعث ایجاد مانع بزرگی در آزاد اندیشی خرد جمعی جامعه اهوازی شده است.
در آن هنگام دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه علوم و تحقیقات بودم. با بسیاری از شخصیت های اهوازی از طریق اینترنت آشنا شدم. با آنان به نام مستعار ابو علا الافقی در تماس بودم. نوشته هایم را تحت عنوان “مقاومت مردمی آزادیبخش الاحواز” منتشر می کردم. خود را نیز به نام “أبی ولید الاحوازی” و سخنگوی جنبش یاد شده معرفی می کردم.
تمامی تماس ها و مراسلات من بدون هیچ گونه هماهنگی با هیچ شخص حقیقی و حقوقی بوده است. سعی داشته ام کارهای مجرمانه نهادهای حکومتی ایرانی بر ضد شهروندان عرب اهوازی از جمله اعدام های بی رویه وظالمانه را به اطلاع جهانیان برسانم. از طریق همان مراسلات می خواستم از حق مشروع هر ملتی بر روی کره خاکی که همانا حق حیات و زیست و برخورداری از حقوق مدنی و آزادی است دفاع کنم.
با تمامی این بی عدالتی ها به دنبال حمل سلاح ومبارزه مسلحانه نبوده ام و سلاحی به جز قلم برای رویارویی با این جنیات های زشت حمل نکرده ام.
در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ زمانی که از دبیرستان شیخ انصاری در شهر خلفیه به منزل بازگشتم توسط نیروهای اطلاعاتی ایران بازداشت شدم. در آن برهه من دبیر چند دبیرستان در شهر خلفیه بوده ام. اولین اتهامی که به من نسبت داده شد تاسیس جنبش ” مقاومت مردمی ” بود.
همانگونه که پیش از این اشاره کردم این عنوان یک نام بیش نیست که از طریق آن سعی داشتم احساسات خود را درباره ظلمی که بر ملت روا می رود بیان کنم. در این میان اما نیروهای اطلاعات قانع نشده و با تحمیل بدترین انواع شکنجه جسمی و روانی مرا تحت فشار قرار دادند تا به اعمال ناکرده و به میل آنان تن داده و اعتراف کنم.
آنها از من خواستند که دوستانم را به عنوان اعضای جنبش(فرضی) معرفی کنم. پس از پنج ماه در سلول سری و انفرادی اطلاعات به خواسته های آنان تن داده و هر چه اطلاعات از من خواست انجام دادم و سخنان گفته شده به من را بر زبان جاری کردم. بعد از دو ماه از اعتراف ساختگی مرا به زندان کارون منتقل کردند.
در اولین محاکمه که در ۲۱ ماه می ۲۰۱۲ صورت گرفت، حقیقتی که اطلاعات ایران سعی در مدفون کردن آن داشت را به قاضی پرونده منتقل کردم. به قاضی گفتم جنبش و سازمانی که ادعا دارید وجود داشته و آن را کشف کردید شامل یک نفر بیش نیست و آن یک نفر من “هاشم شعبانی” هستم.
برای قاضی تاکید کردم که بنا بر خواسته نیروهای اطلاعات و تحت فشار روحی و روانی و شکنجه که بر من روا رفت مجبور به متهم ساختن دیگران شدم.
پس از سه جلسه از محاکمات و تبیین تمام موارد پرونده و بیان موضوع با شفافیت تمام، حکم اعدام من و چهار تن از دوستانم صادر شد که برایم شگفت انگیز و بهت آور بود. در همین جریان دوست دیگر من رحمان عساکره به ۲۰ سال زندن در تبعید محکوم شد. این حکم یک حکم خودسرانه و غیر عادلانه است.
تاکید دارم که تحت هیچ شرایط و انگیزه ای عملکرد مسلحانه نداشته ام. تا زمانی که راهکارهای مناسب و مسالمت آمیز برای تحقق خواسته های ما وجود دارد معتقد به خشونت نیستم.
در پایان بگویم که این نامه یک درخواست کمک فوری است که مخاطبان آن تمامی نهادها و فعالان حقوق بشری هستند. مهمترین خواسته ما تشکیل مجدد دادگاهی عادلانه و غیر جانبدارانه است و شما را به سعی و تلاش برای تحقق این خواسته دعوت می کنم.
با تقدیم احترامات فائقه
دوست شما
هاشم شعبانی
یکشنبه
بار دیگر استفاده از (( جی میل )) در جمهوری اسلامی غیر ممکن شده است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این برای اولین بار نیست که دسترسی به ایمیلها دچار مشکل میشود اما این بار استفاده از یاهو مشکلی ندارد و تنها جیمیل باز نمیشود.
البته اختلالات اخیر اینترنت تنها به جیمیل محدود نمیشود و طی روزهای گذشته شرکتهای مختلفی که به ارائه اینترنت میپردازند نیز در ارائه خدمات با اختلالات متعدد همراه بودهاند.
البته در این میان مسوولان مختلفی از جمله مدیر روابط عمومی شرکت مخابرات براین نکته تاکید داشتهاند که در ارائه خدمات مشکلی ندارند شرکت ارتباطات زیرساخت هم که متولی تامین پهنای باند شرکتهاست این گونه خاطرنشان کرده است که مشکلی ندارد و اختلالات به نقص فنی در تجهیزات مخابرات تهران مربوط میشود.
بر این اساس از روز چهارشنبه گذشته یکی از روترها و برخی سوییچها مخابرات تهران دچار مشکل فنی شده بود و به همین دلیل این شرکت در ارائه خدمات خود در برخی نقاط شهر با اختلالاتی همراه بود که گویا این اختلالات چند ساعتی هم به طول انجامید.
شنبه
! برای آنانی که از حافظه ضعیفی برخوردارند
حسن روحانی تنها فردی از عوامل رژیم بود که حاضر شد درسخنرانی 24 تیر علیه جنبش دانشجوی 18 تیر در میان عوامل سرکوب به خوش رقصی بپردازد !
تبریک به اصلاح طلب ها ! برای پشتیبانی از چنین کاندیداهایی!!
پس خون ندا ها و سهراب ها چه شد؟
پس انتخابات تقلبی شعار چه کسانی بود؟
درآن زمان همین حسن روحانی دبیر شورای به اصطلاح امنیت کشور بود که دستور سرکوب جنبش را داد.
پس خون ندا ها و سهراب ها چه شد؟
پس انتخابات تقلبی شعار چه کسانی بود؟
درآن زمان همین حسن روحانی دبیر شورای به اصطلاح امنیت کشور بود که دستور سرکوب جنبش را داد.
گزارش ۸ سال نقض حق تحصیل دانشجویان در ایران: بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومیت از تحصیل و دانشجوی ستاره دار
این گزارش که توسط کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت با همکاری سایت دانشجونیوز و کمپین دفاع از حق تحصیل آماده شده، به ارائه برخی از مستندات و همچنین اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومین از تحصیل از فروردین ماه ۱۳۸۴ تا اسفند ۱۳۹۱ می پردازد.
گزارش نقض حق تحصیل همچنین در اختیار گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران و گزارشگر ویژه حق تحصیل سازمان ملل متحد قرار خواهد گرفت.
این گزارش در حالی منتشر می شود که در روزهای اخیر روابط عمومی وزارت علوم با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده بود که "ستارهدار کردن دانشجویان توسط وزارت علوم در سالهای اخیر کذب محض است".
پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، بخشی از سیاست های وزارت علوم ایران و سازمان سنجش آموزش کشور به طور پررنگ تری در راستای تصمیمات نهادهای سرکوبگر برون دانشگاهی مانند وزارت اطلاعات و بخش هایی از قوه قضائیه قرار گرفت. علاوه بر این، با تصمیم وزیر علوم و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی، افراد جدیدی به عنوان روسای دانشگاه های کشور منصوب شدند که در طول این سال ها سهم عمده ای در محرومیت از تحصیل دانشجویان داشته اند. تکذیب وجود دانشجویان ستاره دار در این سال ها در حالی صورت می گیرد که هم اکنون شماری از این دانشجویان به دلیل فعالیت های مرتبط با حق تحصیل در زندان هستند.
گزارش فارسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل فارسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
گزارش انگلیسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل انگلیسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
این گزارش در سه بخش کلی، اطلاعات اولیه در مورد نقض سیستماتیک حق تحصیل و آموزش شهروندان ایرانی را ارائه کرده است. بخش اول این گزارش به نقش نهادهای موثر در نقض حق تحصیل شماری از شهروندان در ایران می پردازد. بخش دوم این گزارش به نحوه نقض حق تحصیل پنج گروه مشخص؛ دانشجویان ستاره دار، محروم از تحصیل، اخراجی، اقلیت های مذهبی و زنان؛ در ایران با ارائه جزئیات و نمونه هایی در مورد هر گروه می پردازد. بخش سوم و نهایی این گزارش حاوی پیوست هایی مانند فهرست اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد نقض حق تحصیل شهروندان ایرانی (۲۵۰ مورد اخراج اساتید و دانشجویان و ۷۶۸ مورد محرومیت از تحصیل) پس از سال ۱۳۸۴ و مدارک اخراج و محرومیت از تحصیل دانشجویان است.
برخی از بخش های این گزارش تفصیلی در حالی در ادامه آمده است که برای مشاهده اسامی محرومین از تحصیل و دریافت گزارش کامل می توانید از اینجا اقدام کنید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش اول- نهادهای رسمی موثر در محروميت از تحصيل شهروندان ايرانی
در سال های اخیر، سازمان های مختلفی در کشور در محرومیت از تحصیل شهروندان ایرانی نقش مستقیم و یا غیر مستقیم ایفا کرده اند. در این بخش به معرفی برخی از این نهادها و نحوه عملکرد آنان می پردازیم.
برای دیدن اطلاعات بیشتر بر روی عناوین کلیک کنید.
الف. سازمان سنجش آموزش کشور
ب. شورای عالی انقلاب فرهنگی
ج. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
د. دانشگاه آزاد اسلامی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
ه. وزارت اطلاعات
و. قوه قضائیه
ز. کمیته انضباطی دانشگاه و حراست
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش دوم: گروه های مختلف محروم از تحصيل در ايران
همان گونه که ذکر شد، دانشجویان ایرانی در سال های اخیر به دلایل و شکل های مختلف از حق بدیهی تحصیل در دانشگاه های ایران محروم شده اند. در پیوست ۵ این گزارش به ۷۶۸ مورد احکام محرومیت دانشجویان از تحصیل و ۲۵۰ مورد اخراج دانشجویان و اساتید از دانشگاه های ایران با شرح جزئیات این موارد از فروردین ۱۳۸۴ تا اسفند ماه ۱۳۹۱ اشاره شده است. علاوه بر این نزدیک به ۶۵۰ مورد محرومیت از تحصیل و اخراج شهروندان از دانشگاه های کشور به ثبت رسیده که اسامی آنان منتشر نشده است. لازم به ذکر است این گزارش تنها بخشی از موارد مستند شده ای است که شهروندان ایرانی از حق بدیهی تحصیل محروم شده اند. در بسیاری از موارد دانشجویان به دلیل فضای امنیتی و یا قول هایی مبنی بر تجدیدنظر در پرونده از افشای اطلاعات مرتبط با محرومیت از تحصیل خود خودداری می کنند.
برای دیدن اطلاعات بیشتر بر روی عناوین کلیک کنید.
الف. دانشجویان ستاره دار
ب. محرومین موقت و دائم از تحصیل
ج. اخراج از دانشگاه
د. محرومیت اقلیت های مذهبی از تحصیل
ه. محرومیت زنان از تحصیل
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نتيجه گيری
اقدام حکومت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر جلوگیری از تحصیل شمار زیادی از شهروندان ایرانی به دلیل عقاید سیاسی، مذهبی و یا فعالیت های صلح آمیز بدور از خشونت، و یا تبعیض تحصیلی علیه زنان به دلیل جنسیت، علاوه بر اینکه رفتاری مخالف با شان و کرامت انسانی است؛ مخالف بندهایی از قانون اساسی کشور و همچنین میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی است که ایران به رعایت مفاد آن متعهد شده است.
بر اساس بندهایی از ماده دوم و ماده سیزدهم "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی"که جمهوری اسلامی ایران نیز بدان متعهد شده است، آموزش عالی باید به طور مساوی برای همه شهروندان، "بدون هیچ نوع تبعیض از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و یا هر عقیده دیگر یا اصل و منشاء ملی یا اجتماعی، دارایی، نسب یا هر وضعیت دیگر" در دسترس باشد.
رفتار جمهوری اسلامی در محرومیت شهروندان از تحصیل همچنین به طور آشکار با اصول متعددی از اعلامیه جهانی حقوق بشر، پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی در تضاد است.
در بخش هایی از بند اول ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت ذکر شده است که "دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد". این در حالی است که بندهای دیگری از این این اعلامیه جهان شمول نیز به شکلی اشکار توسط جمهوری اسلامی ایران با محرومیت از تحصیل شهروندان به شکلی غیر قانونی و تبعیض آمیز نقض می گردد.
در بند نخست کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی نیز هرگونه محرومیت و محدودیتی بر اساس مواردی مانند زبان، مذهبی، عقاید سیاسی یا سایر عقاید نفی شده است.
اگر چه جمهوری اسلامی ایران همواره با انکار محرومیت از تحصیل شهروندان به دلایل مختلف سیاسی، عقیدتی و ... مسئولیت اقدامات غیر انسانی خود را نپذیرفته است، اما تصویب قوانین ناعادلانه، تعداد بالای محرومین از تحصیل در ایران و شواهد موثق در این زمینه می بایست به اقدام جدی و پیگیرانه از سوی نهادهای مسئول بین المللی در این زمینه منجر گردد.
حکومت ایران باید در مرحله نخست کلیه احکام ناعادلانه محرومیت از تحصیل صادر شده را لغو، و نسبت به تغییر قوانین تبعیض آمیز خود اقدام نماید. همچنین دانشجویان محروم از تحصیل زندانی مانند ضیا نبوی و مجید دری که به جرم پیگیری حق تحصیل و عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل بازداشت و به احکام طولانی مدت حبس محکوم شده اند، را آزاد کند.
اسامی بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومیت از تحصیل شهروندان ایرانی در دانشگاه های کشور را می توانید از پیوست ۵ گزارش، صفحه ۶۳، دنبال کنید.
اکبر امینی، فعال سیاسی بازداشت شد
هرانا - اکبر امینی ارمکی، فعال سیاسی با مراجعه ماموران امنیتی به منزل پدری وی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساعت ۱۲ شب گذشته ماموران امنیتی با مراجعه به منزل پدری اکبر امینی ارمکی که مسئولیت ریاست ستاد انتخابات دکتر قاسم شعله سعدی را بر عهده داشت، مراجعه و نامبرده را بازداشت کردند.
لازم به یادآوریست، اکبر امینی در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۸۹ با در دست داشتن نمادهای اعتراضی از جرثقیلی واقع در چهارراه قصر تهران بالا رفته که پس از چند ساعت بازداشت و به یک سال حبس تعزیری محکوم و پس از تحمل یک سال حکم خود از زندان آزاد شده بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساعت ۱۲ شب گذشته ماموران امنیتی با مراجعه به منزل پدری اکبر امینی ارمکی که مسئولیت ریاست ستاد انتخابات دکتر قاسم شعله سعدی را بر عهده داشت، مراجعه و نامبرده را بازداشت کردند.
لازم به یادآوریست، اکبر امینی در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۸۹ با در دست داشتن نمادهای اعتراضی از جرثقیلی واقع در چهارراه قصر تهران بالا رفته که پس از چند ساعت بازداشت و به یک سال حبس تعزیری محکوم و پس از تحمل یک سال حکم خود از زندان آزاد شده بود.
امام جمعه مشهد:در انتخابات شرکت نکنید به جهنم می روید
روزنامه جمهوری اسلامی به علم الهدی نصیحت کرده است که از شیوه های مثبت برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات استفاده کند.
به گزارش ایسنا، روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع خود نوشت: امام جمعه مشهد در خطبه نماز دیروز با تأکید بر ضرورت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در روز جمعه آینده، گفت: هر کس در انتخابات شرکت نکند به جهنم رفتنش قطعی است. به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام سیداحمد علم الهدی، خطاب به نمازگزاران جمعه مشهد در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام گفت: "اول باید احساس مسئولیت کرده و در انتخابات شرکت کنید و بعد هم سنجیده و براساس معیارهای اسلام و پیغمبر به کسی رأی دهید که خدای نکرده انقلاب به دست نااهلش نیفتد." استفاده از روشهای منفی از قبیل اینکه اگر کسی در انتخابات شرکت نکند به جهنم میرود، شیوه مؤثری نیست و بهتر است آقای علم الهدی از شیوههای مثبت برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات استفاده کند.
به گزارش ایسنا، روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع خود نوشت: امام جمعه مشهد در خطبه نماز دیروز با تأکید بر ضرورت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در روز جمعه آینده، گفت: هر کس در انتخابات شرکت نکند به جهنم رفتنش قطعی است. به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام سیداحمد علم الهدی، خطاب به نمازگزاران جمعه مشهد در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام گفت: "اول باید احساس مسئولیت کرده و در انتخابات شرکت کنید و بعد هم سنجیده و براساس معیارهای اسلام و پیغمبر به کسی رأی دهید که خدای نکرده انقلاب به دست نااهلش نیفتد." استفاده از روشهای منفی از قبیل اینکه اگر کسی در انتخابات شرکت نکند به جهنم میرود، شیوه مؤثری نیست و بهتر است آقای علم الهدی از شیوههای مثبت برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات استفاده کند.
گزارش ۸ سال نقض حق تحصیل دانشجویان در ایران
ندای سبز آزادی - گزارش ۸ سال نقض حق تحصیل شهروندان ایرانی در دانشگاه های کشور با هدف معرفی سازمان های موثر در نقض حق تحصیل و ارائه اسامی بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومین از تحصیل و دانشجویان ستاره دار منتشر شد.
این گزارش که توسط کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت با همکاری سایت دانشجونیوز و کمپین دفاع از حق تحصیل آماده شده، به ارائه برخی از مستندات و همچنین اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومین از تحصیل از فروردین ماه ۱۳۸۴ تا اسفند ۱۳۹۱ می پردازد.
گزارش نقض حق تحصیل همچنین در اختیار گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران و گزارشگر ویژه حق تحصیل سازمان ملل متحد قرار خواهد گرفت.
این گزارش در حالی منتشر می شود که در روزهای اخیر روابط عمومی وزارت علوم با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده بود که "ستارهدار کردن دانشجویان توسط وزارت علوم در سالهای اخیر کذب محض است".
پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، بخشی از سیاست های وزارت علوم ایران و سازمان سنجش آموزش کشور به طور پررنگ تری در راستای تصمیمات نهادهای سرکوبگر برون دانشگاهی مانند وزارت اطلاعات و بخش هایی از قوه قضائیه قرار گرفت. علاوه بر این، با تصمیم وزیر علوم و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی، افراد جدیدی به عنوان روسای دانشگاه های کشور منصوب شدند که در طول این سال ها سهم عمده ای در محرومیت از تحصیل دانشجویان داشته اند. تکذیب وجود دانشجویان ستاره دار در این سال ها در حالی صورت می گیرد که هم اکنون شماری از این دانشجویان به دلیل فعالیت های مرتبط با حق تحصیل در زندان هستند.
گزارش فارسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل فارسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
گزارش انگلیسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل انگلیسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
این گزارش در سه بخش کلی، اطلاعات اولیه در مورد نقض سیستماتیک حق تحصیل و آموزش شهروندان ایرانی را ارائه کرده است. بخش اول این گزارش به نقش نهادهای موثر در نقض حق تحصیل شماری از شهروندان در ایران می پردازد. بخش دوم این گزارش به نحوه نقض حق تحصیل پنج گروه مشخص؛ دانشجویان ستاره دار، محروم از تحصیل، اخراجی، اقلیت های مذهبی و زنان؛ در ایران با ارائه جزئیات و نمونه هایی در مورد هر گروه می پردازد. بخش سوم و نهایی این گزارش حاوی پیوست هایی مانند فهرست اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد نقض حق تحصیل شهروندان ایرانی (۲۵۰ مورد اخراج اساتید و دانشجویان و ۷۶۸ مورد محرومیت از تحصیل) پس از سال ۱۳۸۴ و مدارک اخراج و محرومیت از تحصیل دانشجویان است.
برخی از بخش های این گزارش تفصیلی در حالی در ادامه آمده است مشاهده اسامی محرومین از تحصیل و دریافت گزارش کامل
بخش اول- نهادهای رسمی موثر در محروميت از تحصيل شهروندان ايرانی
در سال های اخیر، سازمان های مختلفی در کشور در محرومیت از تحصیل شهروندان ایرانی نقش مستقیم و یا غیر مستقیم ایفا کرده اند. در این بخش به معرفی برخی از این نهادها و نحوه عملکرد آنان می پردازیم.
برای دیدن اطلاعات بیشتر بر روی عناوین کلیک کنید.
الف. سازمان سنجش آموزش کشور
ب. شورای عالی انقلاب فرهنگی
ج. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
د. دانشگاه آزاد اسلامی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
ه. وزارت اطلاعات
و. قوه قضائیه
ز. کمیته انضباطی دانشگاه و حراست
بخش دوم: گروه های مختلف محروم از تحصيل در ايران
همان گونه که ذکر شد، دانشجویان ایرانی در سال های اخیر به دلایل و شکل های مختلف از حق بدیهی تحصیل در دانشگاه های ایران محروم شده اند. در پیوست ۵ این گزارش به ۷۶۸ مورد احکام محرومیت دانشجویان از تحصیل و ۲۵۰ مورد اخراج دانشجویان و اساتید از دانشگاه های ایران با شرح جزئیات این موارد از فروردین ۱۳۸۴ تا اسفند ماه ۱۳۹۱ اشاره شده است. علاوه بر این نزدیک به ۶۵۰ مورد محرومیت از تحصیل و اخراج شهروندان از دانشگاه های کشور به ثبت رسیده که اسامی آنان منتشر نشده است. لازم به ذکر است این گزارش تنها بخشی از موارد مستند شده ای است که شهروندان ایرانی از حق بدیهی تحصیل محروم شده اند. در بسیاری از موارد دانشجویان به دلیل فضای امنیتی و یا قول هایی مبنی بر تجدیدنظر در پرونده از افشای اطلاعات مرتبط با محرومیت از تحصیل خود خودداری می کنند.
الف. دانشجویان ستاره دار
ب. محرومین موقت و دائم از تحصیل
ج. اخراج از دانشگاه
د. محرومیت اقلیت های مذهبی از تحصیل
ه. محرومیت زنان از تحصیل
نتيجه گيری
اقدام حکومت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر جلوگیری از تحصیل شمار زیادی از شهروندان ایرانی به دلیل عقاید سیاسی، مذهبی و یا فعالیت های صلح آمیز بدور از خشونت، و یا تبعیض تحصیلی علیه زنان به دلیل جنسیت، علاوه بر اینکه رفتاری مخالف با شان و کرامت انسانی است؛ مخالف بندهایی از قانون اساسی کشور و همچنین میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی است که ایران به رعایت مفاد آن متعهد شده است.
بر اساس بندهایی از ماده دوم و ماده سیزدهم "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی"که جمهوری اسلامی ایران نیز بدان متعهد شده است، آموزش عالی باید به طور مساوی برای همه شهروندان، "بدون هیچ نوع تبعیض از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و یا هر عقیده دیگر یا اصل و منشاء ملی یا اجتماعی، دارایی، نسب یا هر وضعیت دیگر" در دسترس باشد.
رفتار جمهوری اسلامی در محرومیت شهروندان از تحصیل همچنین به طور آشکار با اصول متعددی از اعلامیه جهانی حقوق بشر، پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی در تضاد است.
در بخش هایی از بند اول ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت ذکر شده است که "دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد". این در حالی است که بندهای دیگری از این این اعلامیه جهان شمول نیز به شکلی اشکار توسط جمهوری اسلامی ایران با محرومیت از تحصیل شهروندان به شکلی غیر قانونی و تبعیض آمیز نقض می گردد.
در بند نخست کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی نیز هرگونه محرومیت و محدودیتی بر اساس مواردی مانند زبان، مذهبی، عقاید سیاسی یا سایر عقاید نفی شده است.
اگر چه جمهوری اسلامی ایران همواره با انکار محرومیت از تحصیل شهروندان به دلایل مختلف سیاسی، عقیدتی و ... مسئولیت اقدامات غیر انسانی خود را نپذیرفته است، اما تصویب قوانین ناعادلانه، تعداد بالای محرومین از تحصیل در ایران و شواهد موثق در این زمینه می بایست به اقدام جدی و پیگیرانه از سوی نهادهای مسئول بین المللی در این زمینه منجر گردد.
حکومت ایران باید در مرحله نخست کلیه احکام ناعادلانه محرومیت از تحصیل صادر شده را لغو، و نسبت به تغییر قوانین تبعیض آمیز خود اقدام نماید. همچنین دانشجویان محروم از تحصیل زندانی مانند ضیا نبوی و مجید دری که به جرم پیگیری حق تحصیل و عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل بازداشت و به احکام طولانی مدت حبس محکوم شده اند، را آزاد کند.
این گزارش که توسط کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت با همکاری سایت دانشجونیوز و کمپین دفاع از حق تحصیل آماده شده، به ارائه برخی از مستندات و همچنین اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد محرومین از تحصیل از فروردین ماه ۱۳۸۴ تا اسفند ۱۳۹۱ می پردازد.
گزارش نقض حق تحصیل همچنین در اختیار گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران و گزارشگر ویژه حق تحصیل سازمان ملل متحد قرار خواهد گرفت.
این گزارش در حالی منتشر می شود که در روزهای اخیر روابط عمومی وزارت علوم با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده بود که "ستارهدار کردن دانشجویان توسط وزارت علوم در سالهای اخیر کذب محض است".
پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، بخشی از سیاست های وزارت علوم ایران و سازمان سنجش آموزش کشور به طور پررنگ تری در راستای تصمیمات نهادهای سرکوبگر برون دانشگاهی مانند وزارت اطلاعات و بخش هایی از قوه قضائیه قرار گرفت. علاوه بر این، با تصمیم وزیر علوم و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی، افراد جدیدی به عنوان روسای دانشگاه های کشور منصوب شدند که در طول این سال ها سهم عمده ای در محرومیت از تحصیل دانشجویان داشته اند. تکذیب وجود دانشجویان ستاره دار در این سال ها در حالی صورت می گیرد که هم اکنون شماری از این دانشجویان به دلیل فعالیت های مرتبط با حق تحصیل در زندان هستند.
گزارش فارسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل فارسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
گزارش انگلیسی: برای دریافت و مشاهده متن کامل انگلیسی این گزارش اینجا را انتخاب کنید.
این گزارش در سه بخش کلی، اطلاعات اولیه در مورد نقض سیستماتیک حق تحصیل و آموزش شهروندان ایرانی را ارائه کرده است. بخش اول این گزارش به نقش نهادهای موثر در نقض حق تحصیل شماری از شهروندان در ایران می پردازد. بخش دوم این گزارش به نحوه نقض حق تحصیل پنج گروه مشخص؛ دانشجویان ستاره دار، محروم از تحصیل، اخراجی، اقلیت های مذهبی و زنان؛ در ایران با ارائه جزئیات و نمونه هایی در مورد هر گروه می پردازد. بخش سوم و نهایی این گزارش حاوی پیوست هایی مانند فهرست اطلاعات طبقه بندی شده بیش از ۱۰۰۰ مورد نقض حق تحصیل شهروندان ایرانی (۲۵۰ مورد اخراج اساتید و دانشجویان و ۷۶۸ مورد محرومیت از تحصیل) پس از سال ۱۳۸۴ و مدارک اخراج و محرومیت از تحصیل دانشجویان است.
برخی از بخش های این گزارش تفصیلی در حالی در ادامه آمده است مشاهده اسامی محرومین از تحصیل و دریافت گزارش کامل
بخش اول- نهادهای رسمی موثر در محروميت از تحصيل شهروندان ايرانی
در سال های اخیر، سازمان های مختلفی در کشور در محرومیت از تحصیل شهروندان ایرانی نقش مستقیم و یا غیر مستقیم ایفا کرده اند. در این بخش به معرفی برخی از این نهادها و نحوه عملکرد آنان می پردازیم.
برای دیدن اطلاعات بیشتر بر روی عناوین کلیک کنید.
الف. سازمان سنجش آموزش کشور
ب. شورای عالی انقلاب فرهنگی
ج. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
د. دانشگاه آزاد اسلامی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
ه. وزارت اطلاعات
و. قوه قضائیه
ز. کمیته انضباطی دانشگاه و حراست
بخش دوم: گروه های مختلف محروم از تحصيل در ايران
همان گونه که ذکر شد، دانشجویان ایرانی در سال های اخیر به دلایل و شکل های مختلف از حق بدیهی تحصیل در دانشگاه های ایران محروم شده اند. در پیوست ۵ این گزارش به ۷۶۸ مورد احکام محرومیت دانشجویان از تحصیل و ۲۵۰ مورد اخراج دانشجویان و اساتید از دانشگاه های ایران با شرح جزئیات این موارد از فروردین ۱۳۸۴ تا اسفند ماه ۱۳۹۱ اشاره شده است. علاوه بر این نزدیک به ۶۵۰ مورد محرومیت از تحصیل و اخراج شهروندان از دانشگاه های کشور به ثبت رسیده که اسامی آنان منتشر نشده است. لازم به ذکر است این گزارش تنها بخشی از موارد مستند شده ای است که شهروندان ایرانی از حق بدیهی تحصیل محروم شده اند. در بسیاری از موارد دانشجویان به دلیل فضای امنیتی و یا قول هایی مبنی بر تجدیدنظر در پرونده از افشای اطلاعات مرتبط با محرومیت از تحصیل خود خودداری می کنند.
الف. دانشجویان ستاره دار
ب. محرومین موقت و دائم از تحصیل
ج. اخراج از دانشگاه
د. محرومیت اقلیت های مذهبی از تحصیل
ه. محرومیت زنان از تحصیل
نتيجه گيری
اقدام حکومت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر جلوگیری از تحصیل شمار زیادی از شهروندان ایرانی به دلیل عقاید سیاسی، مذهبی و یا فعالیت های صلح آمیز بدور از خشونت، و یا تبعیض تحصیلی علیه زنان به دلیل جنسیت، علاوه بر اینکه رفتاری مخالف با شان و کرامت انسانی است؛ مخالف بندهایی از قانون اساسی کشور و همچنین میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی است که ایران به رعایت مفاد آن متعهد شده است.
بر اساس بندهایی از ماده دوم و ماده سیزدهم "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی"که جمهوری اسلامی ایران نیز بدان متعهد شده است، آموزش عالی باید به طور مساوی برای همه شهروندان، "بدون هیچ نوع تبعیض از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و یا هر عقیده دیگر یا اصل و منشاء ملی یا اجتماعی، دارایی، نسب یا هر وضعیت دیگر" در دسترس باشد.
رفتار جمهوری اسلامی در محرومیت شهروندان از تحصیل همچنین به طور آشکار با اصول متعددی از اعلامیه جهانی حقوق بشر، پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی در تضاد است.
در بخش هایی از بند اول ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت ذکر شده است که "دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد". این در حالی است که بندهای دیگری از این این اعلامیه جهان شمول نیز به شکلی اشکار توسط جمهوری اسلامی ایران با محرومیت از تحصیل شهروندان به شکلی غیر قانونی و تبعیض آمیز نقض می گردد.
در بند نخست کنوانسیون یونسکو علیه تبعیض تحصیلی نیز هرگونه محرومیت و محدودیتی بر اساس مواردی مانند زبان، مذهبی، عقاید سیاسی یا سایر عقاید نفی شده است.
اگر چه جمهوری اسلامی ایران همواره با انکار محرومیت از تحصیل شهروندان به دلایل مختلف سیاسی، عقیدتی و ... مسئولیت اقدامات غیر انسانی خود را نپذیرفته است، اما تصویب قوانین ناعادلانه، تعداد بالای محرومین از تحصیل در ایران و شواهد موثق در این زمینه می بایست به اقدام جدی و پیگیرانه از سوی نهادهای مسئول بین المللی در این زمینه منجر گردد.
حکومت ایران باید در مرحله نخست کلیه احکام ناعادلانه محرومیت از تحصیل صادر شده را لغو، و نسبت به تغییر قوانین تبعیض آمیز خود اقدام نماید. همچنین دانشجویان محروم از تحصیل زندانی مانند ضیا نبوی و مجید دری که به جرم پیگیری حق تحصیل و عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل بازداشت و به احکام طولانی مدت حبس محکوم شده اند، را آزاد کند.
جمعه
نامه کامران رحیمیان به همسر دربندش فاران حسامی
هرانا - کامران رحیمیان، از اساتید دانشگاه بهاییان که به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده و حبس وی نیز در دادگاه تجدید نظر به تایید رسیده است هم اکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بسر میبرد.
همسر وی فاران حسامی نیز از اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان میباشد و به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده و هم اکنون در بند زنان زندان اوین محبوس میباشد.
این زوج بهایی کودکی ۲ ساله بنام آرتین دارند که با زندانی شدن پدر و مادر در وضعیت روحی نامناسبی بسر میبرد.
کامران رحیمیان طی نامه ای به همسر خود از مشکلات و آرزوهایش مینویسد. متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر میخوانید:
ساعت ده و نیم صبح است و برایت نامه مینویسم، بر عکس همیشه نه در نیمه شب بلکه در صبح برایت مینویسم چون تا ساعتی قبل فکر میکردم من امروز بعداز ۱۶۸ روز ملاقاتت خواهم کرد که نشد.
دوباره پوشیدن لباس زندان الزامی شد، لباسی که مشترک است برای همگان و ظاهراً موقع خروج از زندان به شانس یکی را به تو میدهند و نمیدانم چرا باید آنرا میپوشیدم؟ چون ۲ بار اولی که از زندان خارج شدم صحبتی از پوشیدن لباس زندان نبود و ظاهراً بندهایی از قانون با این امر منافات دارد.
در این میان دوبار هم در بهمن ماه ۹۱ اجبار به پوشیدن لباس زندان مانع ملاقات شده بود و در این بین با پیگیری مامان در ملاقات با مدیر کّل زندانها، آقای سلیمانی و معاون دادستان آقای خدابخشی و خودم با آقای مردانی فکر میکردم اینبار ملاقات عملی خواهد شد و باز نشد. اگر قرار است این لباس را بپوشم و پابند و دستبند بزنند تا فرار نکنم این حرف برایم غریب و غیر قابل باور است.
چون حتی ما امکان ارتباط تلفنی هم نداریم و میگویند مدد کاری مخالف است. آیا واقعاً از راه تلفن هم امکان فرار وجود دارد؟ یا کارکرد لباس، دستبند و پابند برای من قرار است چیز دیگری جز مانع فرار کردن باشد.
فاران، هیچکس نداند، تو میدانی که اگر میخواستم بروم دلیل و زمان به اندازه کافی داشتم. بعد از اعدام پدرم و مصادره اموالش در سال ۶۳ در ایران ماندم. بعد از عدم اجازه ورود به دانشگاه در سال ۶۶ در ایران ماندم و وقتی برای ادامه تحصیل و یاد گیری در سال ۸۰ به کانادا رفتم سر سال ۸۲ به ایران بازگشتم.
فاران، یادت هست در راه شیراز در توقف گاهی که اتوبوس برای استراحت مسافران ایستاده بود از من پرسیدی آیا به فکر رفتن افتادهام؟ پاسخ مرا چطور؟ پیغام یا تهدید کارشناس پروندهی مان آقای موحد را از دفتر پیگیری بعداز آنکه محلهای کارمان را وادار به قطع همکاری با ما کردند، برایم آوردی که کاری میکند که خانه نشین شویم و یا از ایران برویم و باز تصمیم گرفتیم بمانیم، بمانیم تا تلاش کنیم برای صادقانه زیستن، صادقانه باورمان را ابراز کنیم و همدلانه دیگران را بشنویم و درک متقابلی بسازیم برای آسایش همگان و نتیجه ماندنمان تلاشمان و آرزوهایمان شد زندانی شدن منو تو، بی سرپرستی آرتین ۲ ساله.
فاران، پس اگر از ملاقات با تو محروم شدم بدان که باز پیامد تلاشیست برای ماندن، برای صادق بودن، برای احترام، برای زیبایی، برای اعتماد و برای همه ارزشهای مشترک انسانی.
فاران، دوست داشتم ببینمت، دوست داشتم صدایت را بشنوم، دستت را لمس کنم و از خودم بگویم و از تو بشنوم. از بودن با کیوان در زندان بگویم، از خوشحالی و نگرانیمان از ژینا بگویم که بالغ شده است و با توجه به فوت فرشته شاید در اندک زمان ملاقات بتوانی راهنماییهای لازم را به اوو بگویی. از کلاسهای مناسب برای آرتین سه و نیم ساله برایت بگویم و نظراتت را بشنوم.
باهم درباره مفهوم خانواده برای آرتین صحبت کنیم که به نمایندگی من و تو بیرون است، از ژینا ۱۳ ساله که نماینده خانوادهٔ کیوان و فرشته است و باهم در کنار مامان زندگی میکنند مشورت کنم که چطور این ۳ نفر هر کدام عضو خانواده ای و در حال حاضر خودشان یک خانواده اند.
فاران، میخواستم درباره عدم موافقت مرخصی خودم و احتمال مرخصی تو صحبت کنم و پیشنهادهایم را برای چگونگی استفاده از آن و معرفی آن به آرتین که این به عنوان ملاقات منزلی در کنار ۲ نوع ملاقات کابینی و حضوری که میشناسد صحبت کنم.
دوست داشتم بدانم کمیسیون امنیت ملی مجلس که به دیدن شما آمدند چه گفتند و شما چه گفتید؟ میخواستم بگویم که اینجا نیامدند و شنیدم که گفتند در رجایی شهر زندانی عقیدتی- سیاسی نداریم. میخواستم از ماجراهایت بشنوم که اتفاقیترین آدمی که دیدی و شناختی، خوشایندترین و نا خوشیندترین تجربه ات را بپرسم و از مسئولیتهایت، چگونگی گذاران روزت چیست؟
فاران، خلاصه امیدوار بودم این تک ملاقات پرکنندهی خلاء ارتباط باشد، وصلهای برای ندیدنها باشد و تصویری برای پر کردن همه زمانهای دوری و باز نشد و باز تلاش میکنم برای ماندن تا ماندنمان پذیرفته شود و صداقتمان باورشود و پلی شود برای ساختن آسایش برای همگان.
پس با نامه ای بجای ملاقات در زندان به جای خانه برایت آرزوی سلامتی و شادمانی میکنم.
به امید دیدار، کامران ۳۱ /۲ / ۹۲ زندان گوهردشت
همسر وی فاران حسامی نیز از اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان میباشد و به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده و هم اکنون در بند زنان زندان اوین محبوس میباشد.
این زوج بهایی کودکی ۲ ساله بنام آرتین دارند که با زندانی شدن پدر و مادر در وضعیت روحی نامناسبی بسر میبرد.
کامران رحیمیان طی نامه ای به همسر خود از مشکلات و آرزوهایش مینویسد. متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر میخوانید:
ساعت ده و نیم صبح است و برایت نامه مینویسم، بر عکس همیشه نه در نیمه شب بلکه در صبح برایت مینویسم چون تا ساعتی قبل فکر میکردم من امروز بعداز ۱۶۸ روز ملاقاتت خواهم کرد که نشد.
دوباره پوشیدن لباس زندان الزامی شد، لباسی که مشترک است برای همگان و ظاهراً موقع خروج از زندان به شانس یکی را به تو میدهند و نمیدانم چرا باید آنرا میپوشیدم؟ چون ۲ بار اولی که از زندان خارج شدم صحبتی از پوشیدن لباس زندان نبود و ظاهراً بندهایی از قانون با این امر منافات دارد.
در این میان دوبار هم در بهمن ماه ۹۱ اجبار به پوشیدن لباس زندان مانع ملاقات شده بود و در این بین با پیگیری مامان در ملاقات با مدیر کّل زندانها، آقای سلیمانی و معاون دادستان آقای خدابخشی و خودم با آقای مردانی فکر میکردم اینبار ملاقات عملی خواهد شد و باز نشد. اگر قرار است این لباس را بپوشم و پابند و دستبند بزنند تا فرار نکنم این حرف برایم غریب و غیر قابل باور است.
چون حتی ما امکان ارتباط تلفنی هم نداریم و میگویند مدد کاری مخالف است. آیا واقعاً از راه تلفن هم امکان فرار وجود دارد؟ یا کارکرد لباس، دستبند و پابند برای من قرار است چیز دیگری جز مانع فرار کردن باشد.
فاران، هیچکس نداند، تو میدانی که اگر میخواستم بروم دلیل و زمان به اندازه کافی داشتم. بعد از اعدام پدرم و مصادره اموالش در سال ۶۳ در ایران ماندم. بعد از عدم اجازه ورود به دانشگاه در سال ۶۶ در ایران ماندم و وقتی برای ادامه تحصیل و یاد گیری در سال ۸۰ به کانادا رفتم سر سال ۸۲ به ایران بازگشتم.
فاران، یادت هست در راه شیراز در توقف گاهی که اتوبوس برای استراحت مسافران ایستاده بود از من پرسیدی آیا به فکر رفتن افتادهام؟ پاسخ مرا چطور؟ پیغام یا تهدید کارشناس پروندهی مان آقای موحد را از دفتر پیگیری بعداز آنکه محلهای کارمان را وادار به قطع همکاری با ما کردند، برایم آوردی که کاری میکند که خانه نشین شویم و یا از ایران برویم و باز تصمیم گرفتیم بمانیم، بمانیم تا تلاش کنیم برای صادقانه زیستن، صادقانه باورمان را ابراز کنیم و همدلانه دیگران را بشنویم و درک متقابلی بسازیم برای آسایش همگان و نتیجه ماندنمان تلاشمان و آرزوهایمان شد زندانی شدن منو تو، بی سرپرستی آرتین ۲ ساله.
فاران، پس اگر از ملاقات با تو محروم شدم بدان که باز پیامد تلاشیست برای ماندن، برای صادق بودن، برای احترام، برای زیبایی، برای اعتماد و برای همه ارزشهای مشترک انسانی.
فاران، دوست داشتم ببینمت، دوست داشتم صدایت را بشنوم، دستت را لمس کنم و از خودم بگویم و از تو بشنوم. از بودن با کیوان در زندان بگویم، از خوشحالی و نگرانیمان از ژینا بگویم که بالغ شده است و با توجه به فوت فرشته شاید در اندک زمان ملاقات بتوانی راهنماییهای لازم را به اوو بگویی. از کلاسهای مناسب برای آرتین سه و نیم ساله برایت بگویم و نظراتت را بشنوم.
باهم درباره مفهوم خانواده برای آرتین صحبت کنیم که به نمایندگی من و تو بیرون است، از ژینا ۱۳ ساله که نماینده خانوادهٔ کیوان و فرشته است و باهم در کنار مامان زندگی میکنند مشورت کنم که چطور این ۳ نفر هر کدام عضو خانواده ای و در حال حاضر خودشان یک خانواده اند.
فاران، میخواستم درباره عدم موافقت مرخصی خودم و احتمال مرخصی تو صحبت کنم و پیشنهادهایم را برای چگونگی استفاده از آن و معرفی آن به آرتین که این به عنوان ملاقات منزلی در کنار ۲ نوع ملاقات کابینی و حضوری که میشناسد صحبت کنم.
دوست داشتم بدانم کمیسیون امنیت ملی مجلس که به دیدن شما آمدند چه گفتند و شما چه گفتید؟ میخواستم بگویم که اینجا نیامدند و شنیدم که گفتند در رجایی شهر زندانی عقیدتی- سیاسی نداریم. میخواستم از ماجراهایت بشنوم که اتفاقیترین آدمی که دیدی و شناختی، خوشایندترین و نا خوشیندترین تجربه ات را بپرسم و از مسئولیتهایت، چگونگی گذاران روزت چیست؟
فاران، خلاصه امیدوار بودم این تک ملاقات پرکنندهی خلاء ارتباط باشد، وصلهای برای ندیدنها باشد و تصویری برای پر کردن همه زمانهای دوری و باز نشد و باز تلاش میکنم برای ماندن تا ماندنمان پذیرفته شود و صداقتمان باورشود و پلی شود برای ساختن آسایش برای همگان.
پس با نامه ای بجای ملاقات در زندان به جای خانه برایت آرزوی سلامتی و شادمانی میکنم.
به امید دیدار، کامران ۳۱ /۲ / ۹۲ زندان گوهردشت
اشتراک در:
پستها (Atom)