چهارشنبه

تصویب پیش‌نویس قطعنامه حقوق بشر علیه ایران


سازمان ملل متحدبی بی سی  -یک کمیته در سازمان ملل متحد پیش نویس قطعنامه ای را علیه سه کشور ایران، سوریه و کره شمالی تصویب کرده است.
در متن این پیش نویس که درباره نقض حقوق بشر است، آمده ایران همچنان به اعدام‌های گسترده، دستگیری منتقدان و مخالفان سیاسی و تبعیض علیه اقلیت های دینی ادامه می‌دهد.

در رای‌گیری روز سه‌شنبه، ۸۳ کشور به این قطعنامه رای مثبت، ۳۱ کشور رای منفی و ۶۸ کشور رای ممتنع دادند.
کشورهای موافق تصویب پیش نویس قطعنامه، از آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان، خواهان آزادی همه کسانی شدند که به دلیل انتقاد و مخالفت با سیاست حکومت ایران به زندان افتاده اند.
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سالم و عادلانه و همکاری با احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران از دیگر خواسته‌های این قطعنامه بود.
محمد خزایی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، در واکنش به این پیش‌نویس، آن را "جهت دار" خوانده و گفت این متن تناقض‌های زیادی دارد. وی گفت آنچه در متن آمده، با واقعیت‌های جامعه ایران هماهنگی ندارد.
او همچنین گفت کانادا، که مسئولیت تهیه این پیش نویس را بر عهده داشته، بر اساس سیاست‌های داخلی خود عمل کرده است و هدف آن "سوء استفاده از ساز و کارهای حقوق بشر علیه ایران است."
وی در ادامه گفت بی توجهی به نقض حقوق بشر توسط اسرائیل در سازمان ملل نشان می‌دهد حامیان این قطعنامه به رعایت حقوق بشر اعتقادی ندارند.
چین، روسیه و سوریه کشورهایی بودند که علیه این پیش نویس رای دادند.
در مورد سوریه نیز، اعضای این کمیته خواهان توقف سریع حمله به غیر نظامیان شده است.
این کمیته همچنین خواهان آزادی فوری زندانیان سیاسی در این کشور شده و خواسته است یک تحقیق مستقل در زمینه نقض حقوق بشر و قوانین بین الملل از سوی دولت بشار اسد، توسط جامعه بین المللی انجام گیرد.
قرار است در ماه دسامبر (ماه آینده میلادی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد این قطعنامه را به رای بگذارد.
Balatarin

کمیته مجمع عمومی سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد


رادیو فردا - در نشست سالانه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل، پیشنهاد کانادا برای صدور قطعنامه‌ای در محکوم‌کردن نقض حقوق بشر و سرکوب فزاینده مدافعان حقوق بشر در ایران رای آورد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، در جریان شصت و هفتمین جلسه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل که روز سه‌شنبه ۷ آذر در مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار شد، این قطعنامه با ۸۳ رای مثبت، ۳۱ رای منفی و ۶۸ رای ممتنع تصویب شد.

پیش‌نویس این قطعنامه را دولت کانادا ارائه داده بود و مورد حمایت ۴۲ کشور بود. سال گذشته نیز دولت کانادا پیش‌نویسی برای محکوم‌کردن نقض حقوق بشر در ایران به این مجمع ارائه داده بود که ۸۶ مثبت رای مثبت را در کنار ۳۲ رای منفی و ۵۹ رای ممتنع گرفت.

در این قطعنامه، «شکنجه و اعدام‌ها، محدودکردن گسترده آزادی، و خشونت فزاینده علیه زنان» در ایران محکوم شده است.

نماینده ایران در سازمان ملل از عملکرد جمهوری اسلامی در زمینه حقوق بشر دفاع کرده و از کشورهایی که از این پیش‌نویس حمایت کرده‌اند، انتقاد کرده است.

محمد خزاعی در مخالفت با این قطعنامه گفته است لازم نیست کانادا به جای مردم ایران صحبت کند.

آقای خزاعی این قطعنامه را «غیرسازنده» خوانده و گفته است که در آن «بیش از ۱۵۰ ادعای بی‌پایه علیه ایران وجود دارد». 

نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل گفته است که این قطعنامه «آشکارا نشان‌دهنده واقعیت کشور نیست و متکی به مطالب سایت‌های خبری است».

به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر، محمد خزاعی در این باره از احمد شهید انتقاد کرده و گفته است که نکات و بازخوردهای ایران را در گزارش اخیر خود لحاظ نکرده است و آن را مخالف کدهای اخلاقی چنین گزارش‌هایی بر شمرده است.

طبق این گزارش، آقای خزاعی متقابلا به انتقادهایی از «تبعیض علیه مهاجران و مسلمانان در اروپا و آمریکا و همچنین اسلام‌هراسی» و «رفتار بی‌رحمانه با زندانیان، نگهداری زندانیان در گوانتانامو و بگرام و همچنین شکنجه علیه زندانیان در آمریکا» پرداخته است و همچنین خواستار رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در کانادا شده که به گفته او، «دولت کانادا در رفتار خودش نژادپرست است». 

نماینده ایران همچنین از وضعیت شهروندان غزه و سیاست‌های اسرائیل در این زمینه انتقاد کرده و گفته است که «هیچ‌کدام از کشورهایی که خود را قهرمان حقوق بشر می‌نامند حرفی از قتل عام در غزه نمی‌زنند».

کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل بر حقوق بشر تمرکز دارد و قطعنامه‌های تصویب‌شده در این کمیته، الزام‌آور نیست ولی دولت‌ها برای تصویب یا رد شدن یک قطعنامه در این کمیته تلاش زیادی می‌کنند.

این قطعنامه‌ها پس از تصویب برای رای رسمی به نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه دسامبر فرستاده می‌شوند که معمولا در آن هم رای می‌آورند.

در قطعنامه سال گذشته، از «شلاق‌زدن، قطع عضو، افزايش شديد مجازات اعدام به ويژه عليه اقليت‌ها» در ایران انتقاد شده بود. 

به گزارش وبسایت «کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران»، در ابتدای این جلسه نماینده کانادا به انتقاد از وضعیت حقوق بشر در ایران و به خصوص وضعیت زندانیان سیاسی و اعدام‌های فزآینده پرداخت.

احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، روز سوم آبان ۱۳۹۱ گزارش خود را به کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل ارائه داد.

آقای شهید در گزارش خود از «نقض گسترده حقوق بشر» در ایران سخن گفته و از جمهوری اسلامی خواسته بود که مطابق کنوانسیون‌های بین‌المللی در قوانین ایران بازنگری کند و به عنوان یکی از امضاءکنندگان این میثاق‌ها به تعهداتش عمل کند.

در پی این قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران، «فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر» و «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران » از آن استقبال کردند.

به نوشته وبسایت فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس این نهاد و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در این باره گفته است: «تعداد کشورهای پشتیبان قطعنامه نشان از انزوای روزافزون رژیم ایران دارد و آشکار نشان می‌دهد که مجموعه جامعه بین المللی نمی‌خواهد سرکوب حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران را تحمل نماید.»

به گفته آقای لاهیجی، «حکومت ایران چاره‌ای جز رعایت کامل حقوق بین‌المللی حقوق بشر و دعوت از گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران و گزارشگران موضوعی سازمان ملل ندارد.» 

سوهیر بالحسن، رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر نیز گفته است: «برای مقابله با سرکوب رو به فزونی مدافعان حقوق بشر، ما باید پشتیبانی خود را از تمام فعالان حقوق بشر، وکلای دادگستری، فعالان سندیکایی، روزنامه نگاران و دیگران افزایش دهیم.» 

کره شمالی، سوریه، چین، کوبا، اکوادور، بلاروس، قزاقستان و اروگوئه، از جمله کشورهایی بوده‌اند که به این قطعنامه علیه ایران رای منفی داده‌اند و در مخالفت با آن در این جلسه سخن گفته‌اند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، در این نشست سالانه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل همچنین قطعنامه‌ای علیه کره شمالی تصویب شد که آن را اتحادیه اروپا پیشنهاد داده بود. 

طبق این گزارش، این قطعنامه که «نقض سازمان‌یافته، گسترده و عمیق حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» در کره شمالی محکوم شده است، برای اولین بار با اجماع رای آورده است و حتی چین که متحد نزدیک کره شمالی است، در مخالفت با آن رای نداده است. با این حال چین و ایران در مخالفت با این قطعنامه علیه کره شمالی گفتند که با هر قطعنامه‌ای که بر فعالیت یک کشور به‌خصوص متمرکز شده باشد، مخالف هستند.

Balatarin

سه‌شنبه

محرومیت سه ساله مجید توکلی،دانشجوی زندانی از مرخصی


ندای سبز آزادی - مسئولان قضائی علی رغم موافقت اولیه و تودیع وثیقه ٦٠٠ میلیون تومانی در شهریورماه امسال تا کنون با مرخصی مجید توکلی پس از سه سال زندان موافقت نکرده اند.

مادر این زندانی سیاسی در گفتگو با سایت دانشجونیوز تصریح کرد: ١٦ آذر امسال سومین سالی است که مجید در زندان بدون هیچ گونه استفاده از حق مرخصی نگهداری میشه. لطفا خانم توکلی شرح مختصری از وضعیت فعلی مجید و اینکه تماس تلفنی یا ملاقاتی اخیرا با مجید داشتید یا نه، برای ما بگید.در این سه سال هیچ ملاقاتی نه من، نه پدرش نداشتیم. چون دوتامون بیمار هستیم. پدرش بیمار، خودم هم بیمار، هیچ گونه ملاقاتی نداشتیم. ارتباط تلفنیش هم که از بهمن ٨٩ تا به حال قطع کردند. دیگه هیچ اطلاعی من از مجید خودم ندارم فقط برادرش هر سه ماهی، یا بیشتر یا کمتر به ملاقاتش میره.

ما از شهریور ماه یک وثیقه ای گذاشتیم، که گفتند مجید میخواد به مرخصی بیاد. دیگه نگذاشتند، ما هیچ گونه اطلاعی نداریم که دلیلش چی بوده. به ما هم نگفتند و چندین بار هم زنگ زدم دفتر دادستانی، جوابگو نبودن که توضیح بدن دلیلش چی بوده.

ما اصلا نمیدونیم دلیلش چی هست و به ما در این سه سال نگفتند که چرا به مرخصی نمیاد و ملاقات حضوری با ما نداره، ارتباط تلفنی نداره. آیا یک زندانی حق داره به مرخصی بره، حق داره که ملاقات حضوری داشته باشه، حق داره که به خانواده اش زنگ بزنه، ولی مجید از همه این ها محروم هست.

وی افزود: یک مادر بیمار، یک پدر بیمار، که من نمیتونم برم ملاقات، خواسته خیلی زیادی ازشون ندارم، روزهایی که ملاقات هست بزارن من هم از راه دور مجید ملاقات کنم، تلفنی، برای اون ها چه فرقی داره که من اونجا باشم ملاقات کنم یا که راه دور تو خونم باشم که بیمار هستم.اگر میتونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود میرفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟

با دادستانی تماس میگیرم ولی هیچ وقت موفق نشدم که با آقای دادستان صحبت کنم، هر وقت هم گفتم میخوام صحبت کنم گفتند اجازه ندارین که به آقای دادستان شماره تلفن بدید و یا وقت بگیرین صحبت کنید. نامه هم دادیم، سه چهارتا هم نامه دادیم ولی خب جوابش همین بود که شما وثیقه بزارید که وثیقه هم گذاشتیم ولی جوابی به ما ندادند برای مرخصیش.
Balatarin

اجبار هیات های مذهبی به دعاگویی برای رهبر جمهوری اسلامی


ندای سبز آزادی - مقامات امنیتی با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی، با ارسال دستورالعملی به هیات های مذهبی فعال در دهه اول محرم، از سخنرانان و مداحان خواسته اند تا در هر برنامه، برای رهبر جمهوری اسلامی دعای خیر بخوانند.

این موضوع همچنین با دخالت اعضای بسیج و افراد امنیتی و به صورت تذکرهای شفاهی به مدیران هیات ها ادامه یافته است.

یکی از دست اندرکاران یک هیات مذهبی در تهران با بی سابقه خواندن حساسیت های امنیتی در برنامه های امسال به خبرنگار ما گفت، امسال حتی نسبت به خوانده نشدن دعای خیر برای آیت الله خامنه ای، نه فقط در پایان سخنرانی که پیش از این نیز مرسوم بوده، بلکه در بین سینه زنی ها هم تذکر داده شده است. این رفتاری است که پیش از این وجود نداشت.

این منبع اضافه کرد: در هیات های سنتی در حین سینه زنی، رسمی است که در آن یکی از میاندارها در میانه سینه زنی دعاهایی را به صورت آهنگین می خواند، مانند "یا الله، شفا بده، مرضای ما، یاری نما، امت ما ...". اما امسال به مدیران هیئت تذکر داده شد که چرا حین این دعا، عبارت "یاری نما، رهبر ما" خوانده نشده است!

او تاکید کرد: این نکته بارها در هیات های امسال به نوحه خوان ها و سخنران ها تذکر داده شد.
Balatarin

نامه تند رییس‌جمهور لبنان به احمدی‌نژاد: چرا از خاک ما برای پرواز پهپاد به اسرائیل استفاده می‌کنید


جـــرس: در پی اعتراف مکرر مقامات ارشد حزب الله لبنان و همچنین تاکید مقامات نظامی جمهوری اسلامی بر ارسال هواپیمای بدون سرنشین ایران با عاملیت حزب الله به اسرائیل، رییس جمهور لبنان طی نامه ای به احمدی نژاد، تهران را به خاطر دادن هواپیماهای بدون سرنشین به حزب الله لبنان سرزنش کرد و هشدار داد.

به گزارش انتخاب، میشل سلیمان رییس جمهور لبنان طی ارسال نامه ای به احمدی نژاد خود مراتب اعتراض لبنان را به پرواز هواپیمای بدون سرنشین ایران از خاک این کشور به حریم هوایی اسراییل را به احمدی نژاد اعلام کرده است. 

این خبر توسط یکی از مقامات بلندپایه لبنانی منتشر شده است. 

وی گفته است که میشل سلیمان این نامه را از طریق مجید نامجو وزیر نیروی ایران که اخیرا به لبنان سفر کرده بود به احمدی نژاد ارسال کرده است. 

وی در این نامه، از ایران به دلیل عدم همامنگی با دولت لبنان در انجام این عملیات در خاک این کشور انتقاد کرده و مدعی شده که ایران با انجام این عملیات قوانین و معاهده های بین اللمللی را زیر پا گذاشته است. 

به گفته المستقبل، سلیمان در این نامه، این عمل ایران را باعث نقض حاکمیت ملی لبنان و جریحه دار شدن احساسات این کشور قلمداد کرده است. 

این نامه پس از بازدید علی لاریجانی از دمشق نوشته شده است. 

لاریجانی پیش تر و در محکومیت حملات به غزه، اعلام کرده بود که کشورهای منطقه باید نیرو و سلاح و امکانات خود را به جای فرسایش و ایجاد درگیری در سوریه، به سوی مردم فلسطین ارسال نمایند، تا در مقابل رژیم صهیونیستی به کار گرفته شود. 

همچنین با ستایش و قدردانی از مقاومت حزب الله لبنان و حماس، آنها را نیروی استراتژیک قلمداد کرده است. 

در پی این اظهارات لاریحانی، سید حسن نصرالله خطاب به رهبران کشورهای عرب و مسلمان گفته بود که تنها همدردی و بازدید شما از فلسطین و غزه کافی نیست بلکه فلسطین و غزه به ارتش و کمکهای نظامی شما نیز احتیاج دارند. 

المستقبل به نقل از همین منبع خبری اعلام کرده است که میشل سلیمان با ناراحتی از این اظهارات گفته است که بیان چنین مطالبی بر خلاف قطعنامه است که در ماه ژوئن توسط کمیته گفتگوی ملی لبنان به تصویب رسیده است. این قطعنامه پیرامون دوری جستن لبنان از مناقشات منطقه به تصویب رسیده است. 

سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان دیروز اعلام کرده بود که در جنگ آینده با اسراییل هزاران موشک به خاک آن توسط حزب الله شلیک خواهد شد.

رکن آبادی: با حماس اختلاف پیدا کرده ایم
همزمان غضنفر رکن آبادی، سفیر ایران در لبنان گفته است که جمهوری اسلامی بر سر مساله سوریه با حماس اختلاف پیدا کرده است.

حماس (حرکت مقاومت اسلامی) پیش از این تحت نفوذ و حمایت مالی ایران و سوریه بود و خالد مشعل رییس دفتر سیاسی این جنبش نیز در دمشق اقامت داشت. اما این سازمان پس از وقوع انقلاب در سوریه به سرعت چرخش موضع داد و به انقلابیون نزدیک شد.

به گزارش ایرنا، رکن آبادی در عین حال گفته است که "با وجود اختلافاتی که بین ایران و حماس بر سر مساله سوریه وجود دارد، اما با این حال ما با هم روابطی ممتاز و راهبردی داریم."

این درحالیست که امروز موسی ابومرزوق، معاون دفتر سیاسی حماس هم درباره حمایت ایران از حکومت سوریه هشدار داده است.
Balatarin

بیانیه جدید احمد شهید درباره وضعیت حقوق بشر در ایران


بیانیه جدید احمد شهید درباره وضعیت حقوق بشر در ایرانجـــرس: احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل پس از یک سفر ۱۲ روزه به آلمان، سوئد و نروژ و گفت‌وگو با شاهدان عینی و فعالان حقوق بشر، طی بیانیه‌ای در اسلو به جنبه‌‌های گوناگون نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.

به گزارش خبرگزاری آلمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور وضعیت حقوق بشر در ایران در یک کنفرانس مطبوعاتی در اسلو، پایتخت نروژبا قرائت بیانیه‌ای نظر خود را درباره وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز کرد.

احمد شهید در آغاز بیانیه‌ی خود از دولت‌های آلمان، سوئد و نروژ قدردانی کرد و گفت که این سه کشور با تقاضای او برای اجرای "مأموریت فاکت‌‌یابی" در کشورهایشان بدون قیدوشرط موافقت کرده بودند. وی گفت که این مأموریت بسیار موفقیت‌آمیز بود و او توانسته است مجموعه‌ی ارزشمندی از اطلاعات را طی مأموریت خود در برلین، استکهلم و اسلو گردآوری کند.

به گزارش شبکه سی ‌ان ‌ان، احمد شهید در کنفرانس مطبوعاتی خود در ۲۲ نوامبر (۲ آذر) در اسلو گفت: «در طول ۱۲ روز گذشته من با ده‌ها فرد ایرانی‌تبار، فعال حقوق بشر، مقامات دولتی و کارشناسان آکادمیک ملاقات و گفت‌وگو کردم.»

وی از تمام کسانی که اطلاعات خود را، به‌ویژه کسانی که به‌عنوان شاهد عینی دست‌اول، مشاهدات خود را در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران در اختیار او گذاردند، تشکر کرد.

آقای شهید تأکید کرد که وی برای سنجش میزان اعتبار و باورمندی اظهارات شواهد، معیارهای سختگیرانه‌ای در نظر گرفته است. بر پایه‌ی این سنجه‌ها، وی در این سفر به شهادت‌های قابل باوری دست یافته است که تصویری بسیار نگران‌کننده از وضعیت حقوق بشر در ایران را بازتاب می‌دهند.

افزایش نگران‌کننده‌ی شمار اعدام‌ها
احمد شهید گفت که شمار اعدام‌ها در ایران به مرز هشدارآمیزی رسیده است که طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته سرعت‌گرفته‌اند. «بر اساس گزارش‌های موثق، چنان‌که خود دولت ایران نیز موردهای بسیاری را تأیید کرده، شمار اعدام‌ها در دو هفته‌ی گذشته دست‌کم ۳۲ مورد ولی احتمال می‌رود که ۸۱ مورد بوده باشد.»

گزارشگر ویژه سازمان ملل گفت که به‌رغم تقاضای‌‌های مکرر جامعه بین‌الملل برای توقف اعدام‌ها در ایران و ابراز نگرانی نسبت به تشکیل دادگاه‌های منصفانه علیه متهمان، فقط در ماه اکتبر سال جاری ۱۰ نفر، از جمله سعید صدیقی، اعدام شده‌اند.
وی گفت: «افزایش اعدام‌ها در ایران برای من بسیار هشداردهنده است، و من دولت ایران را یکبار دیگر فرامی‌خوانم به تعهدات بین‌المللی خود در تضمین دادگاه‌های منصفانه و توقف مجازات اعدام پایبند بماند.»


وضعیت وخیم اقلیت‌های گوناگون در ایران
آقای شهید اظهار داشت: «من نسبت به نوع رفتار با اقلیت‌های گوناگون در این کشور، که آماج اصلی سیاست‌های سرکوبگرانه حکومت ایران هستند، ابراز نگرانی می‌کنم. این فقط اقلیت‌های دینی که به‌رسمیت شناخته نمی‌شوند، مانند بهائیان و یارسان [اهل حق] نیستند، بلکه گروه‌های به‌رسیمت شناخته‌شده‌ای مانند جماعت‌های دینی مسیحیان و جماعت‌های معینی از مسلمانان سنی نیز هدف فشارهای فزاینده قرار دارند. من همچنین به‌شدت نگران اقلیت‌های قومی، ازجمله بلوچ‌ها، کردها، عرب‌های اهوازی، ترکمن‌ها و مردم آذربایجانی هستم که محرومیت‌آنها، در کنار سرکوب‌های سیاسی، با فشارهای زبانی و فرهنگی نیز توأم است.»

بدترشدن وضعیت زنان در ایران
گزارشگر ویژه سازمان ملل در بیانیه‌ی خود به معضلات زنان نیز پرداخت. وی گفت: «وضعیت زنان در ایران طی ماه‌های گذشته بدتر شده است، به‌ویژه از زمانی که سیاست آموزشی تفکیکی [تفکیک جنسیتی] به اجرا درآمده است، و فعالان حقوق زنان مورد آزار قرار می‌گیرند و گاه به‌خاطر آزادی بیان، از جمله دفاع از حقوق زنان و یا حقوق آموزشی و اظهارات فرهنگی دستگیر می‌شوند.»

احمد شهید اشاره کرد که بر اساس یک لایحه‌ی دولت جمهوری اسلامی که در مجلس این کشور در دست بررسی است، زنان زیر ۴۰ سال فقط با اجازه ولی و قیم خود موفق به دریافت گذرنامه خواهند شد.

آقای شهید افزود که وضعیت اقلیت‌های جنسی (دگرباشان) نیز بسیار هشداردهنده است، زیرا دولت بر هر نوع رابطه‌ای که با موافقت طرفین برقرار شده، نظارت شدید دارد.

فشار شدید دولت ایران بر فعالان حقوق بشر
احمد شهید در بخش دیگری از بیانیه‌ای خود گفت: «دولت ایران به آزار، دستگیری و زندانی‌کردن مدافعان حقوق بشر، که گاه خود حقوقدان هستند، همچنان ادامه می‌دهد، و نگرانی جدی در مورد استقلال حقوقدانان و نیز استقلال قوه قضائیه برانگیخته است. در حالی‌که من از آزادی کشیش یوسف ندرخانی در ماه سپتامبر خشنود گشتم، ولی تأسف خوردم که چند روز پس از آن مقامات ایران وکیل‌مدافع او، محمدعلی دادخواه را احضار کردند و او را به اتهامات واهی به زندان افکندند. خانم نسرین ستوده، دیگر حقوقدان و مدافع حقوق بشر هم‌اکنون زندانی است که به دلیل رفتار مقامات با خانواده‌اش در اعتصاب غذا به سر می‌‌برد‌، و من به‌شدت نگران وضعیت او هستم.»

آقای شهید با ابراز نگرانی نسبت به خبر مرگ وبلاگ‌نویس ایرانی ستار بهشتی در زندان گفت که او به دلیل حق قانونی خود در آزادی بیان به زندان افتاده بود و به احتمال در اثر جراحات ناشی از شکنجه جان خود را از دست داده است.

گزارشگر ویژه سازمان ملل در این رابطه دولت جمهوری اسلامی را خطاب قرار داد و گفت: «من انتظار دارم که دولت ایران تحقیقاتی گسترده، بی‌طرفانه و شفاف در مورد علت مرگ وی صورت دهد و روش تحقیق و نتایج آن را علنی سازد، و هر فردی که در مرگ او دست داشته است را مجازات کرده و خسارت وارده به خانواده‌ی وی را به طور متناسب جبران کند.»

آقای شهید به دیگر قربانیان رویدادهای خونین پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ اشاره کرد. وی یکبار دیگر بر فراخوان گذشته‌ی خود تأکید کرد که مقامات ایران باید برای روشن شدن علت مرگ افرادی که در ناآرامی‌های پس از انتخابات سال ۸۸ کشته شده بودند، تحقیقات بی‌طرفانه‌ای را آغاز کند.

احمد شهید گفت: «متأسفانه به نظر می‌آید که فضا برای هر نوع اندیشه و بیان مستقل تنگ است و مقامات دولت ایران، به هر دلیلی، با نقض تعهدات بین‌المللی و حتا نقض قوانین خود، مایل بدان نیستند.»

گزارشگر ویژه سازمان ملل در پایان بیانیه‌‌ی خود ابراز امیدواری کرد که دولت ایران در رابطه با آنچه او در این بیانیه‌ و نیز در جزئیات گزارش‌های خود ارائه داده است، به منظور احترام حقوق بشر، آزادی و حاکمیت قانون، رویکرد خود را تغییر دهد.

Balatarin

مادر مجید توکلی: سه سال است که چشم انتظار دیدار مجیدم


سه سال است که چشم انتظار دیدار مجیدمجـــرس: ١۶ آذر ماه امسال و روز دانشجو در حالی فرا می رسد که مجید توکلی، فعال دانشجویی دانشگاه امیرکبیر، سومین سال از دوران محکومیت ۸,۵ ساله خود را در زندان رجایی شهر به سر می برد. مسئولان قضائی علی رغم موافقت اولیه و تودیع وثیقه ۶٠٠ میلیون تومانی در شهریورماه امسال تا کنون با مرخصی مجید توکلی پس از سه سال زندان موافقت نکرده اند.

به گزارش دانشجونیوز، مادر مجید توکلی که در طول سه سال گذشته به دلیل بیماری و عدم امکان مسافرت از شیراز قادر به ملاقات با مجید نبوده است، از تحویل نگرفتن لباس های گرم مجید در زندان خبر می دهد و می گوید به ما گفتند لباس گرم بیارید و ما هم لباس گرم براش بردیم، ولی دیگه تحویل نگرفتند اونجا. از شیراز لباس گرم هاش به زندان رجایی شهر فرستاده بودیم دیگه تحویل نگرفته بودند. ما ناراحت شدیم، اعصابمون خرد شد. دیگه خودشون اعلام می کنند لباس گرم بیارید، وقتی می بریم تحویل نمی گیرند. یک زندانی چی کار کنه اونجا، کجا لباس گرم تهیه کنه، مریض میشه کی رسیدگی بهش کنه.

خانم توکلی در ادامه می گوید: اگر میتونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود میرفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟

مادر مجید توکلی که در بخش هایی از این گفتگو به دلیل بغض قادر به سخن گفتن نبود، می گوید که از زندانی شدن مجید ناراحت نیست و به او افتخار می کند: ” این درد دل یک مادر، بگو این درد دل یک مادر، نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم که به داد دل من برسه. ایا مجید زندان میکشه، حکم زدند و زندانش میکشه، حق تلفن زدن داره؟ حق مرخصی داره؟حق ملاقات حضوری داره؟ پدر بیمار و مادر بیمار، درد دل اینا هست. من ناراحت نیستم که مجید زندان، افتخار میکنم ولی مجید حق باید داشته باشه از این زندان که حقوق مجید زیر پا نگذارن. این زندانی حق داره به خانواده اش زنگ بزنه، بیاد به ملاقات حضوری، حق داره مرخصی بره، ولی نمیدونم برای چی، به خدا متاسفم براشون”.

خانم توکلی با اشاره به اینکه علت لغو مرخصی مجید را علی رغم تودیع وثیقه نمی داند، از مسئولان قضائی می خواهد که حداقل در روزهای ملاقات امکان تماس تلفنی برای مجید با خانواده اش فراهم شود.

متن کامل گفتگوی دانشجونیوز با مادر مجید توکلی در ادامه آمده است:

 ١۶ آذر امسال سومین سالی است که مجید در زندان بدون هیچ گونه استفاده از حق مرخصی نگهداری میشه. لطفا خانم توکلی شرح مختصری از وضعیت فعلی مجید و اینکه تماس تلفنی یا ملاقاتی اخیرا با مجید داشتید یا نه، برای ما بگویید.
در این سه سال هیچ ملاقاتی نه من، نه پدرش نداشتیم. چون دوتامون بیمار هستیم. پدرش بیمار، خودم هم بیمار، هیچ گونه ملاقاتی نداشتیم. ارتباط تلفنیش هم که از بهمن ٨٩ تا به حال قطع کردند. دیگه هیچ اطلاعی من از مجید خودم ندارم فقط برادرش هر سه ماهی، یا بیشتر یا کمتر به ملاقاتش میره.

گویا در آخرین ملاقات، از تحویل لباس گرم هم به مجید در زندان جلوگیری کرده بودند.
به ما گفتند لباس گرم بیارید و ما هم لباس گرم براش بردیم، ولی دیگه تحویل نگرفتند اونجا. از شیراز لباس گرم هاش به زندان رجایی شهر فرستاده بودیم دیگه تحویل نگرفته بودند. ما ناراحت شدیم، اعصابمون خرد شد. دیگه خودشون اعلام می کنند لباس گرم بیارید، وقتی می بریم تحویل نمی گیرند. یک زندانی چی کار کنه اونجا، کجا لباس گرم تهیه کنه، مریض میشه کی رسیدگی بهش کنه.

با توجه به اینکه امکانات زندان چندان مناسب نیست و روزهای سرد هم کم کم فرا رسیده، به نظرتون چرا مسئولان زندان از پذیرش لباس های گرم مجید خودداری کردند.
گفتند ما لباس های گرمی که لبه داره و باز هست و زیپ داره تحویل نمی گیریم، اینجوری گفته بودند، در این حد، ما دیگه نمیدونیم دلیلش چی بوده.

در شهریور ماه امسال هم گویا مسئولان قضایی از شما درخواست کرده بودند که وثیقه ۶٠٠ میلیون تومانی بگذارید تا مجید برای چند روز به مرخصی بیاد. علت اینکه بعدا نظرشون عوض شد و با این امر مخالفت کردند چی بود.
ما از شهریور ماه یک وثیقه ای گذاشتیم، که گفتند مجید میخواد به مرخصی بیاد. دیگه نگذاشتند، ما هیچ گونه اطلاعی نداریم که دلیلش چی بوده. به ما هم نگفتند و چندین بار هم زنگ زدم دفتر دادستانی، جوابگو نبودن که توضیح بدن دلیلش چی بوده.

فکر نمی کنید که این لغو مرخصی به دلیل همزمانی با برنده شدن جایزه صلح دانشجویی در سال ٢٠١٣ بود.
والا من هیچ اطلاعی در این موضوع ندارم. خودم هم چندین بار زنگ زدم گفتم دلیلش چی بوده به من توضیح ندادن. گفتند حالا رسیدگی میشه، تا همین حد.

خانم توکلی فکر می کنید به چه علت با مرخصی مجید مخالفت میشه و هنوز بعد از سه سال حتی یک روز هم اجازه مرخصی به مجید ندادند. 
ما اصلا نمیدونیم دلیلش چی هست و به ما در این سه سال نگفتند که چرا به مرخصی نمیاد و ملاقات حضوری با ما نداره، ارتباط تلفنی نداره. آیا یک زندانی حق داره به مرخصی بره، حق داره که ملاقات حضوری داشته باشه، حق داره که به خانواده اش زنگ بزنه، ولی مجید از همه این ها محروم هست. میگن همه امکانات هم در اختیار زندانی ها هست ولی مجید از همه چیز محروم، حتی لباس های گرمش هم نگرفتند. نمیدونم والا، متاسفم براشون نمیدونم چی بگم، من خیلی خیلی براشون متاسفم که یه زندانی چرا حق و حقوقی نداره که تلفن به خانواده اش داشته باشه، مرخصی داشته باشه، ملاقات حضوری داشته باشه.
من نمیدونم چی بگم به خدا. یک مادر بیمار، یک پدر بیمار، که من نمیتونم برم ملاقات، خواسته خیلی زیادی ازشون ندارم، روزهایی که ملاقات هست بزارن من هم از راه دور مجید ملاقات کنم، تلفنی، برای اون ها چه فرقی داره که من اونجا باشم ملاقات کنم یا که راه دور تو خونم باشم که بیمار هستم.
اگر میتونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود میرفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟
من نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم، به خدا اصلا نمیدونم چه کار کنم. مجید در این سه سال بدون یک روز مرخصی یا تلفن از بهمن ٨٩، تلفنش به روی این مادر بیمار، چشم انتظار که شب و روز انتظار میکشه و لحظه شماری میکنه برای صدای مجید بستن. چهره اش یادم رفته ، دیگه یادم رفته، به خدا نمیدونم چی کار کنم. نمیدونم درد دلم به کی بگم.
این درد دل یک مادر، بگو این درد دل یک مادر، نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم که به داد دل من برسه. ایا مجید زندان میکشه، حکم زدند و زندانش میکشه، حق تلفن زدن داره؟ حق مرخصی داره؟حق ملاقات حضوری داره؟ پدر بیمار و مادر بیمار، درد دل اینا هست.
من ناراحت نیستم که مجید زندان، افتخار میکنم ولی مجید حق باید داشته باشه از این زندان که حقوق مجید زیر پا نگذارن. این زندانی حق داره به خانواده اش زنگ بزنه، بیاد به ملاقات حضوری، حق داره مرخصی بره، ولی نمیدونم برای چی، به خدا متاسفم براشون.

با توجه به بیماری شما و پدر مجید، و اینکه قادر به سفر برای ملاقات با مجید در زندان رجایی شهر نیستید، آیا هیچ کدوم از نهادهای مرتبط و یا مسئولانشون پاسخگوی درخواست های متعدد شما مبنی بر اینکه در روزهای ملاقات حداقل امکان تماس تلفنی براتون فراهم بشه بودند یا نه. 
والا ما که به این دفتر دادستانی زنگ میزنیم اونایی که اونجا هستند و جوابگو هستند میگن دستور از بالا اومده، ما هم خیلی دسترسی نداریم، اونا هم میگن ما اطلاعی نداریم، در این حد. جوابگو به اون صورت نیستند.
با دادستانی تماس میگیرم ولی هیچ وقت موفق نشدم که با آقای دادستان صحبت کنم، هر وقت هم گفتم میخوام صحبت کنم گفتند اجازه ندارین که به آقای دادستان شماره تلفن بدید و یا وقت بگیرین صحبت کنید. نامه هم دادیم، سه چهارتا هم نامه دادیم ولی خب جوابش همین بود که شما وثیقه بزارید که وثیقه هم گذاشتیم ولی جوابی به ما ندادند برای مرخصیش.

نزدیک به سال از بازداشت مجید در روز دانشجو، در پی سخنرانی که در دانشگاه امیرکبیر داشت، میگذره و در این مدت همیشه از شجاعت و تلاش های مجید در بین مردم و فعالان دانشجویی و سیاسی به نیکی یاد شده، تا جایی که از مجید به عنوان “شرف جنبش دانشجویی” یاد می کنند. در مراسم مختلف هم یاد مجید به انواع مختلف گرامی داشته شده. چه صحبتی دارید با کسانی که همیشه در این سال ها به یاد مجید بودند.
من از این ها ممنونم و تشکر میکنم. مجید مال من نیست، مال همه ملت ایران که زحمت میکشن و به یاد ما هستند. خدا به یادشون باشه. همه کسانی که زنگ میزنند و تشریف میارن به دیدار من بیمار، من از همه شون تشکر و قدردانی میکنم، خیلی خیلی ممنونم که زحمت میکشن. ما به دیدنشون افتخار میکنم و به صداشون زنده هستیم.

خانم توکلی از شما برای شرکت در این گفتگو با سایت دانشجونیوز بسیار ممنونم. امیدوارم که هر چه زودتر شاهد آزادی مجید باشیم. صحبت های پایانی شما را می شنویم.
من صحبت خاصی ندارم. من درد دل این مادر میخوام بدونم به گوش این ها برسه، که این درد دل مادریه که سه سال فرزندش ندیده. سه سال چشم انتظاره، ارتباط تلفنیش قطع کردن دو سال، یک وثیقه گذاشتم انقدر چشم انتظار بودم تا مجید بیاد ولی نگذاشتن بیاد، دلیلش هم نمیدونم. پیغام من این که ازشون میخوام به درد دل این مادر رسیدگی کنن. فقط خواسته من این که بزارن حالا که مرخصی به مجید ندادن، بزارن تلفنش آزاد بشه یا روزایی که ملاقات مجید یه زنگ به من بزنه، از راه دور منم مجید ملاقات کنم ، هزینه ش هم خودم میدم، هزینه تلفن. که مجید واقعا مثل اونا که ملاقات دارن مجید با من صحبت کنه و خواسته من از اینایی که دست اندر کار و مسئول این کار هستند، اینه که به درد دل این مادر برسن که سه سال فرزندش ندیده و چشم انتظاره. خواسته خیلی زیادی نداره و میخواد روزای ملاقات، مجید از راه دور ملاقات کنه.
Balatarin

تخلف پلیس فتا در پرونده ستار بهشتی محرز است


خبرگزاری هرانا - نماینده ویژه مجلس در پرونده مرگ ستار بهشتی گفت: اقدام دستگاه قضا در پرونده ستار بهشتی قانونی بوده اما تخلف پلیس فتا در این پرونده کاملاً محرز است.
مهدی دواتگری، نماینده ویژه مجلس در پرونده مرگ ستار بهشتی در گفت‌وگو با فارس، درخصوص بازدید از محل بازداشتگاه ستار بهشتی اظهار کرد: زندان اوین و بازداشتگاه پلیس آگاهی جزء بازداشتگاه‌های قانونی هستند که زیر نظر قوه قضائیه فعالیت می‌کنند و از استانداردهای قانونی برخوردارند و دوایر انتظامی تنها می‌توانند متهم را برای ساعاتی کوتاه و با حضور افسر نگهبان در محلی که به عنوان "تحت نظرگاه" و نه بازداشتگاه وجود دارد، تحت نظر قرار دهد.
وی افزود: متأسفانه مأمورین فتا متهم را پس از دستگیری بدون دستور قضایی در تحت نظرگاه پلیس فتا آن هم به مدت یک شب نگه می‌دارند که این نگهداری کاملا غیرقانونی بوده است.
دواتگری به روزهای سوم و چهارم بازداشت متهم اشاره کرد و اظهار داشت: علیرغم دستور قاضی مبنی بر انتقال متهم به بازداشتگاه آگاهی، پلیس فتا پس از بازگیری متهم از زندان اوین باز هم وی را به تحت نظرگاه پلیس فتا منتقل کرد.
وی پیگیری‌ها و بازجویی دستگاه قضایی از متهم را قانونی و بدون اشکال دانست و تأکید کرد: خوشبختانه روند فعالیت دستگاه قضایی در پرونده ستار بهشتی، چه قبل و چه بعد از فوت وی بسیار قابل توجه بوده و اطلاعیه اخیر دادستان تهران درخصوص این پرونده منطبق بر واقعیات و کاملا مورد تأیید است.
نماینده ویژه مجلس در پرونده ستار بهشتی خواستار برکناری و یا استعفای فرماندهی پلیس فتا شد و اظهار داشت: ابراز برائت پلیس فتا از اشتباه صورت گرفته که منجر به هزینه برای نظام شده، با برکناری و یا استعفای فرماندهی پلیس فتا امکان پذیر است.
دواتگری تصریح کرد: ما نباید اتفاقات این چنینی را به حساب نظام بگذاریم؛ چرا که ما یک نظام قاطع و قانونمند داریم که در برخورد با اشتباهات با کسی تعارف ندارد؛ بنابراین نباید با حاشیه‌سازی‌های گوناگون زمینه را برای شیطنت عوامل ضد انقلاب فراهم کنیم.
وی خاطر نشان کرد:با توجه به نظریه پزشکی قانونی قطعا صدمات بدنی منجر به فوت و یا قتل ستار بهشتی نشده و به همین جهت هنوز هم به تحقیقات جامع قضایی نیاز داریم؛ ضمن اینکه هفته آینده نیز گزارش کامل بازدید از محل بازداشتگاه ستار بهشتی را تقدیم مجلس خواهیم کرد.
دواتگری در عین حال تصریح کرد: ما هر روزه شاهد جنایات پلیس آمریکا هستیم که به صورت فجیع در انظار عمومی شهروندان را مورد ضرب و جرح قرار می‌دهد اما برخورد قاطعی با آنها صورت نمی‌گیرد.
Balatarin

مرگ یک کودک ۸ ساله تبعه افغانستان، در پی تیراندازی پلیس ایران


خبرگزاری هرانا - پنج شنبه، ۲ آذرماه ۱۳۹۱ تعدادی از اتباع افغان در مرز ایران و ترکیه، هدف تیراندازی مستقیم نیروهای انتظامی ایران قرار گرفته که درپی آن یک کودک ۸ ساله کشته شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پنج شنبه ۲ آذرماه سال جاری گروهی مسافر افغان که قصد خارج شدن از ایران به قصد ترکیه را داشتند در نواحی مرزی ایران و ترکیه مورد تیراندازی نیروهای انتظامی ایران قرار گرفتند.

این اتفاق در نواحی مرزی روستای آقبرزه ازتوابع سلماس رخ داده که درپی آن یک کودک ۸ ساله کشته شد.

درمرز‌ها مردم کاسبکارغیر نظامی به ویژه جوانان از قربانیان اصلی تیراندازی نیروهای امنیتی ایران هستند و این در حالی است که مقامات ایران مدعی اند که درتیراندازی خود غیرنظامیان را هدف قرار نمی‌دهد.

در پی این حملات به مسافران درمرزاین شهرستان طی ۶ ماه گذشته شمارکشته شدگان درنوارمرزی این شهرستان با ترکیه به بیست و یک نفرکشته و بیش از هفت نفرهم زخمی رسید.
Balatarin

گزارش روزنامه گاردین از وضعیت آرش صادقی، دانشجوی زندانی


دانشجو نیوز - هنگامی که آرش صادقی فعال دانشجویی ایرانی در نوامبر ۲۰۱۰ از زندان اوین در تهران به طور موقت آزاد شد، خودش هم پیش‌بینی می کرد که پس از قریب یکسال کتک خوردن وحشیانه و آزار در زندان، تنها برای مدت کوتاهی آسوده خواهد بود.

چند روز بعد دوباره ماموران امنیتی به خانه پدری وی یورش بردند، آنها مخفیانه و با زور وارد خانه شدند. مادر آرش که با دخترش تنها در خانه بود، دچار حمله قلبی شد اما در حالی که یک زن بی هوش روی زمین افتاده بود ، ماموران امنیتی به تفتیش منزل آن‌ها را ادامه دادند. ماموران به دنبال آرش صادقی بودند که دست بر قضا آن شب را در خانه پدربزرگ خود سپری می کرد. وقتی ماموران رفتند، مادرش، فرحناز درگاهی به بیمارستان منتقل شد. او چند روز بعد درگذشت.

در همان زمان آرش صادقی در گفت‌وگویی با سایت خبری روز آنلاین خاطرنشان کرد: «پدرم، خواهرم و تمام اقوام و آشنایان من را به خاطر مرگ مادرم مقصر می دانند … خانه ما تبدیل به جهنم شده است .. پدرم به من می گوید تو مادرت را کشتی و تو را دیگر نمی‌خواهم در این خانه ببینم. من ترجیح می دهم به زندان برگردم». مدت کوتاهی پس از آن، صادقی دانشجوی ۲۶ ساله رشته فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی به زندان بازگردانده شد. از آن تاریخ تنها یک ماه را در بند عمومی بسر برد و ۱۱ ماه باقی را در سلول انفرادی بدون دسترسی به وکیل سپری کرده است.

پدر او، حسین صادقی در ارتش خدمت می‌کند و در یک خانه سازمانی که دولت به او داده، همراه خانواده‌اش سکونت دارد. اگرچه در ابتدا پسرش را برای اتفاقاتی که برای خانواده افتاد، مقصر می دانست، اما او هم اکنون حتا او هم متجه بی‌عدالتی‌ها شده و آماده است تا با گفتن حقیقت حتا شغلش را از دست بدهد. او آماده است تا برای نخستین بار حقیقت را بازگو کند حتا اگر دستگیر شود. پدر آرش از راه تلفن با گاردین گفت‌وگو می‌کند. او به ما گفت: «من پشیمانم از آن‌چه که در گذشته به او گفتم .. اما من نمی‌توانم او را ببینم و این را شخصا به او بگویم. متاسفم». براساس گفته های صادقی پدر ، پسرش به تازگی در حمایت از حسین رونقی ملکی، دست به اعتصاب غذا زده است. حسین رونقی یک وبلاگ‌نویس ۲۵ ساله اس که دوران محکومیت ۱۵ ساله خود را سپری می کند.

پدر آرش وضعیت او را توصیح می‌دهد؛ «آرش از حقوق اولیه و انسانی خود محروم است ، او در نه ماه گذشته هیچ‌گونه دسترسی به وکیل نداشته و تنها توانسته پدربزرگش را دوبار ملاقات کند». حتا پدربزرگ آرش اخیرا به سبب صحبتهایی که درباره او انجام داد، دستگیر شد.

حالا صادقی پدر می‌گوید: «وضعیت سلامت آرش به حدی خطرناک شده بود که دوبار او را به بیمارستان منقل کردند. یکی از پرستاران توانست با ما تماس بگیرد و ما را در جریان وضعیت وخیم سلامت او قرار دهد .. او به ما گفت که یکی از گوشهای آرش در پی کتک ها به شدت آسیب دیده است». او ادامه می‌دهد: «هرماه وزارت اطلاعات مرا احضار می کند و تهدیدم می کنند در صورت افشاگری در مورد وضعیت پسرم مرا اخراج می کنند و از خانه ام بیرون می اندازند .. ولی من نمی ترسم .. آنها می خواهند ما را ساکت کنند».

آقای دیوک از سازمان عفو بین الملل می گوید: «داستان پدر آرش صادقی مساله ایست که چندین و چندبار به‌ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد اتفاق افتاده است. مرگ ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی در ماه گذشته در مجامع عمومی بازتاب گسترده ای داشته و و همین امر باعث ترغیب خیلی ها از جمله حسین صادقی به افشاگری شده است».

او گفت: «چیزی که بر ما روشن است به ویژه در مورد خاص خانواده ستار بهشتی وبلاگنویس، این است که بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیده اند که هیچ کس در ایران تمایل ندارد یا قادر نیست که به آنها کمک کند، در نتیجه با وجود همه فشارهایی که حکومت بر آنها تحمیل می کد، اعضای خانواده خودشان دست به افشاگری می زنند. اینها اعضای خانواده فعالین سرشناس نیستند بلکه خانواده های معمولی هستند که تنها خواستار عدالت و حفظ کرامت انسانی خود هستند. مقام‌های دولتی شاید بخش بزرگی از ارتباط‌ها و حلقه‌های حقوق بشری را در ایران را بی‌پروا سرکوب کرده باشند اما افشاگری‌های شجاعانه‌ای مانند افشاگری پدر آرش صادقی و تعداد بیشمار دیگری از مردم ایران، به ما خاطر نشان می سازد که رژیم نتوانسته عطش پیگیری عدالت و کرامت انسانی ایرانیان را فرو نشانند. آنها هرگز نمی توانند این خواسته‌ها را پایمال کنند».

دیوک تایید کرد: «دستگاه ظالم قضایی جمهوری اسلامی چیزی شبیه سلاخ خانه است و مخمصه ای که آرش صادقی در آن گرفتار آمده نمونه ای از ظلم این دستگاه. او به سبب اتهام‌های نامفهومی که به وی تفهیم شد، به بلاتکلیف نگهداری می شود و موردهای مشابه زیادی از این دست در سیستم قضایی ظالمانه ایران وجود دارد، چرا؟ چون اصول اولیه انسانی رعایت نمی‌شود و این اصول برای مدیریت این سیستم بی‌اهمیت است به همین دلیل شاهد مرگ افراد در زندان‌های ایران هستیم، درست مانند پرونده ستار بهشتی».

بخشی از این رفتار ظالمانه را قبل‌ترها آرش صادقی، در گفت‌وگو با روز‌آن‌لاین فاش کرده بود. او گفت: «من فشارهای زیادی را در دوران حبسم متحمل شدم. آنقدر سخت کتک خوردم که دوبار کتفم در رفت و دندانهایم شکست اما کتکخوردن، سیلی خوردن و لگد خوردن قابل تحمل بود، چیزی که طاقتم را طاق کرد وقتی بود که آنها موهای بدنم را کندند. وحشتناکترین کاری که آنها با من کردند این بود که موهای صورتم را ، دستها و سینه ام را کندند. به همین دلیل صورتم زخمی شد. آنها چشمانمان را می بستند و به شدت و پی‌درپی به صورتم مشت و لگد می زند. در نتیجه این ضربه‌ها چشمانم یکبار خونریزی کرد و من نمی توانستم برای مدت زیادی ببینم».

با وجود همه‌ی این فشارها، آرش صادقی به تازگی از داخل زندان نامه ای را خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نوشت و تاکید کرد که «هرگز معذرت‌خواهی نخواهد کرد». او در نامه خود آورده است: «شما گفته بودید که من باید عفونامه بنویسم .. من هیچ کار اشتباهی انجام نداده ام که برای آن معذرت بخواهم یا در خواست بخشش کنم. این شما و دوستان و همکارانتان هستید که باید از مردم ایران به خاطر اشتباه‌ها و جنایت‌های خود در ۳۳ سال گذشته عذرخواهی کنید».
Balatarin

یکشنبه

بیانیه سه تشکل کارگری درباره قتل ستار بهشتی


ندای سبز آزادی - سه تشکل کارگری در ایران خواستار پیگیری و مشخص شدن آمران و عاملان مرگ ستار بهشتی،‌کارگر وبلاگ نویس،‌ شدند.
سندیکای رانندگان شرکت واحد تهران وحومه،‌ اتحادیه نیروی کار پروژه‌ای و کانون مدافعان حقوق کارگر در بیانیه مشترکی همچنین خواستار آن شده اند که دیگر چنین اتفاقاتی در ایران روی ندهد.

در این بیانیه با اشاره به قتل ستار بهشتی آمده است:زندگي او مشتي از خروار زندگي ميليون ها كارگري است كه به علت فقر و تنگدستي و شرایط ناعادلانه حاكم در سختي و تنگدستي روزگار مي گذرانند. در حالي كه افرادي محدود از زندگي هاي افسانه اي و بريز و بپاش هاي بي حساب برخوردارند .

این بیانیه می افزاید:رفتارهاي غيرانساني در بازداشتگاه ها، سالهاست كه از سوي منابع مختلف مورد تاييد قراگرفته است. مرگ زهرا كاظمي ، قرباني هاي كهريزك و قتل هاي زنجيره اي مخالفان از زمره گواهان شناخته شده ي اين روند هستند. متاسفانه پرونده هاي تشكيل شده در موارد گذشته هيچ يك به جایي نرسيده است .
ما خواهان پي گيري و مشخص شدن آمران وعاملان اين برخوردها در همه سطوح هستيم تا بار ديگر شاهد چنين فجايعي نباشيم و كارگران و زحمتكشان و همه آحاد مردم بتوانند خواسته هاي خود را بدون هيچ محدوديتي بيان كنند.
Balatarin

مادر مصطفی کریم بیگی: پسرم را کشتند، هنوز هم تهدید می کنند


ندای سبز آزادی - مادر شهید روز عاشورا هنوز حرف های تازه دارد. داغ دلش کهنه نشده و برای مردم، همراهان جنبش سبز و آملی لاریجانی و حتی پلیس امنیت پیام هایی دارد.

به گزارش کلمه، مادر مصطفی کریم بیگی آخرین حانواده  شهیدی بود که زهرا رهنورد را پیش از حصر خانگی اش دید و مادرانه در کنار یکدیگر اشک ریختند و همراه و همدل دست یاری به هم دادند تا یکدیگر را در این راه سبز اما سخت تنها نگذارند.

مادر مصطفی کریم بیگی می گوید: آن روز مصطفی مشکی به تن داشت و داغدار حسین بود. مصطفی همیشه می گفت هدف حسین مهم است. حسین در راه هدفی که رفته بود به شهادت رسید. می گفت ما درست است که باید عزاداری کنیم برای حسین اما مهمتر آن است که ببینیم حسین فکر و هدفش چه بود و به خاطر چه چیزی رفت و کشته شد. به خاطر این رفت کشته شد که حرفش را بزند. به خاطر زنده نگه داشتن اسلام رفت.

مصطفی کریم بیگی در روز عاشورا در حوالی خیابان نوفل لوشاتو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. خانواده کریم بیگی تا روزها پس از شهادت او هیچ گونه اطلاعی از این موضوع نداشتند و تصور می کردند

که وی در روز عاشورا بازداشت شده تا اینکه هفته ها بعد خانواده وی جسد فرزندشان را در پزشکی قانونی شناسایی کردند. با اینکه منزل این شهید در تهران است، اما ماموران امنیتی اجازه دفن او را در این شهر ندادند و خانواده وی مجبور شدند او را در جایی دور از محل سکونت خانواده اش یعنی شهریار کرج به خاک بسپارند.

‎سرانجام در روز ۲۲ دی ماه، تنها با حضور پدر، مادر و خواهر مصطفی و هنگام غروب آفتاب، پیکر شهید کریم بیگی در شهریار به شکل مظلومانه ای به خاک سپرده می شود.

متن کامل گفتگوی کلمه با مادر این شهید که بارها متوقف شد تا اشک هایش آرام بگیرند و نفسش برای ادامه ی حرف زدن تازه شود را با هم می خوانیم:

در این سه سال بارها شرح آنچه گذشت در عاشورای ۸۸ را از شاهدان و خانواده ها شنیده و دیده ایم، امروز از حس و حال مادری بگویید که فرزندش یک شهید عاشورا است.

این روزها که می آید و بوی محرم می پیچد نمی توانم از حال و روزم بگویم. نمی دانم شما مادر هستید یا نه اما دردناک است. خاطرات ۳ سال پیش مرتب در ذهنم تکرار می شوند و دوباره یاد حرف ها و کارهای مصطفی می افتم و خیلی آزارم می دهد. گرچه من به فکر و هدف مصطفی احترام می گذارم من یک مادرم و دلتنگی های خودم را دارم. دلم برای بوی تنش، برای صدایش و برای همه چیزش دلتنگ می شود.

آیا در این مدت پیگیری های قانونی داشته اید؟ پاسخ و برخورد مقامات قضایی با شما چه بوده است؟

آنها که هیچ جوابی به ما ندادند و فقط می گویند بیایید دیه تان را بگیرید. من هم گفتم که من خون بچه ام را با پول معاوضه نمی کنم. پلیس امنیت تقریبا دو ماه پیش من را خواستند مصاحبه نکنم و اگر مصاحبه کنم از کار بیکار می شوم. بعد هم گفتند که دیه ات را بگیر و برو. من به آنها هم گفتم که من دیه نمی خواهم. حتی اگر ایران را هم به نام من کنید و سندش را به نامم بزنید به درد من نمی خورد. تنها یک کار می خواهم برایم انجام دهید. با خوشحالی گفت چه کاری؟ گفتم مصطفای من را به من برگردانید. آیا می توانید این کار را انجام دهید؟ که سرش را انداخت پایین و گفت شرمنده. گفتم پس می خواهید خون بچه من را با پول معاوضه کنید؟ نه من آدمش نیستم.

آقای لاریجانی چند وقت پیش گفته بودند فقط یک نفر در این جریان کشته شده است. اما وقتی به شما از دیه گفته اند پس پذیرفته اند که فرزند شما هم کشته شده و در مقابل شما انکار نمی کنند درست است؟

والا آقا لاریجانی نمی دانم یا خودشان را به آن راه می زنند یا خبر ندارند. مگر می شود؟ من در مصاحبه قبلی ام هم گفته بودم که آقای لاریجانی یک سری به بهشت زهرا بزنند ببینند در بهشت زهرا چه خبر است. بیایند شهریار سر خاک فرزند من ببینند چه خبر است. حتی من گفته بودم با اینکه برای یک مادر خیلی سخت است اما حاضرم نبش قبر کنند و دوباره بچه من را ببرند پزشکی قانونی و گلوله را در سرش ببینند. خودشان ببینند که ظهر روز عاشورا بچه ی من را با گلوله کشته اند. من ۱۴ روز دنبال بچه ام گشتم. ۱۴ روزی که هر روزش بر من ۱۰۰۰ روز گذشت. شبانه با موبایل مصطفی زنگ می زدند به موبایل پدر مصطفی. صدای نفس می آمد ولی حرفی نمی زدند. آخر هم بچه ام را در کهریزک و پزشک قانونی پیدا کردم. با چه شرایط سختی که جلوی پای ما گذاشتند. چه تعهداتی که از ما گرفتند. ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۲ دی ماه به من درآمدند زنگ زدند گفتند اگر بچه تان را می خواهید ببینید الان بیایید کهریزک، پزشک قانونی و بچه تان را ببینید. از آنجا با ماموران امنیتی که ۲ تا ماشین اسکورت می کردند بچه من را آوردند بهشت زهرا شست و شو دادند. و از آنجا راهی شهریار کردند و ساعت هشت و نیم شب ۲۲ دی ماه بچه من را دفن کردند. و الان هم که می خواهم برای بچه ام مراسم بگیرم نمی گذارند. من را صدا کردند گفتند یا ما باید در مراسم باشیم یا مراسم نگیر که اگر بگیری ما مهمانهایت را می بریم. همه ی این ها را انکار می کنند؟

در هفته های اخیر بعد از ماجرایی که برای ستار بهشتی پیش آمد بارها دلسوزان گفتند که اگر به موارد قبلی رسیدگی می شد دوباره شاهد چنین مواردی نبودیم. شما به عنوان یک قربانی این بی قانونی ها نظرتان چیست؟

اگر خرداد که ندا و سهراب و علی حسن پور و بقیه کشته شدند، عاملین جنایت را پیدا و محاکمه می کردند دیگر فاجعه ی کهریزک را نمی دیدیم و اگر کهریزک که این اتفاق افتاد را پیگیری می کردند دیگر عاشورایی نبود و اگر عاشورا را پیگیری می کردند دیگر ۲۵ بهمن و چهارشنبه سوری و بهنود رمضانی را شاهد نبودیم و اگر همه ی اینها پیگیری می شد الان این اتفاق برای ستار نمی افتاد. می دانید اینها به خاطر چیست؟ به خاطر این که اینها به این ظلم ها اهمیت نمی دهند. دنبال این نیستند که عاملان را پیدا و محاکمه کنند. و من متاسفم که چطور ما را داغدار می کنند. با اینکه سه سال گذشته ما هنوز به خودمان نیامدیم. درست است که ما زنده ایم اما زندگی نمی کنیم. برای من برای پدرش برای خواهر مصطفی همینطور همه این خانواده ها. شاید … مثل مردم معمولی در خیابانها می رویم ولی زندگی نمی کنیم. مصطفی ثمره ی زندگی من بود ثمره جوانی من بود. شما نمی دانید که مرگ یک اولاد چقدر سخت است.

گریه امکان ادامه ی گفت و گو را مختل کرده است، می گویم: خانم کریم بیگی می توانم بعدا تماس بگیرم.

نه نه.. ناجوانمرادنه بچه من را می کشند و شبانه خاک کنند. یک زن یک مادر یک انسان می فهمد من چه می کشم. یک دختر بچه وقتی عروسکش را بغل می کند نسبت به آن عروسکش عشق میورزد اگر آن عروسکش را از دستش بگیرند گریه می کند داد می زند اعتراض می کند. بعد ببینید که مادری که بچه اش را به دنیا می آورد بزرگش می کند بهش شیر می دهد بعد به ثمر می رساند. درست زمانی که می خواهد از این ثمره ی زندگیش استفاده کند و در فکر تشکیل خانه و خانواده برای بچه اش است باید کارش به آنجا برسد که هر هفته برود سر خاک بچه اش. شما نمی دانید چقدر سخت است. مادر ستار هم همین حال من را دارد همه ی مادرها. چه بگویم که چه زجر می کشیدند همه ی این بچه ها بچه های سالمی بودند.

ببخشید اگر حال شما را بد کردم. گرچه درد شما خیلی بزرگ است اما برای زنده ماندن نام و راه مصطفی باید حرکت کنیم.

نه شما تقصیر ندارید این حال هر روزه ی من است. اگر شما ۱۰ سال دیگر هم به من زنگ بزنید همین است. این داغ برای من همیشه تازه است. نه تنها برای من برای همه ی مادر ها. همه ی جوان هایی که کشته شدند. مصطفی، بهنود، رامین رمضانی همه ی اینها اولاد ما هستند همه ی اینها جوانان این مملکت هستند همه اینها آینده سازهای این مملکت هستند. اما الان کجایند؟ توی گورستان؟ این ستار بهشتی یک داغ جدید است روی دل من. انگار که دوباره مصطفای من کشته شد. مگر ستار با مصطفی چه فرقی داشت؟ مگر بهنود چه فرقی با مصطفی دارد و یا محمد مختاری؟ هرکدامشان در یک روز.

کسانی که از مردم و حضور مردم هراس داشته و دارند عزاداران حسینی را در روز عاشورای سال ۸۸  متهم به بی دینی  و فتنه گری کردن و  برچسب مخالفت با امام حسین زدند و در رسانه های خود از دین به عنوان ابزاری برای توجیه سرکوبگری استفاده کردند. مصطفی یکی از حاضران در روز عاشورا بود. از روحیات او برای ما بگویید.

آن روز مصطفی مشکی به تن داشت و داغدار حسین بود. مصطفی همیشه می گفت هدف حسین مهم است. حسین در راه هدفی که رفته بود به شهادت رسید. می گفت ما درست است که باید عزاداری کنیم برای حسین اما مهمتر آن است که ببینیم حسین فکر و هدفش چه بود و به خاطر چه چیزی رفت و کشته شد. به خاطر این رفت کشته شد که حرفش را بزند. به خاطر زنده نگه داشتن اسلام رفت. به خاطر خدا به خاطر عدالت رفت. عدالت بزرگترین هدف حسین بود و می گفت ما باید فکر حسین را ترویج دهیم. آن فکر مهم تر بود. این که در چه راهی و با چه هدفی رفت. و مصطفای عزادار من اون روز هم با لباس مشکی و به اعتراض رفت. تیر به سمت چپ پیشانیش خورده بود. پسر من کار خلافی نکرده بود. آیا اینکه اعتراض کرده باید هدف تیر قرار بگیرد؟

نزدیک به ۲ سال است که خانم رهنورد در حبس خانگی هستند. آخرین دیدار ایشان قبل از حبس و راهپیمایی ۲۵ بهمن با شما و خانواده تان بود.

من درود می فرستم به خانم رهنورد و شجاعتشان و انشا الله که همیشه سلامت باشند که غمخوار ما خانواده ها بودند. خانم رهنورد به خانه ی بسیاری از خانواده ها رفتند و با آنها دیدار و همدلی کردند. وقتی آمدند منزل من، خیلی خوشحال و دلگرم شدم. صورت مصطفی را که دیدند گریه کردند و گفتند این پسر جوان چقدر پاک است. چه صورتی دارد. چه سیمایی دارد. از اول که آمدند و نشستند تا لحظه آخری که تشریف بردند برای مصطفی اشک ریختند. خیلی محبت داشتند به من و از نظر عاطفی که غمخوار من بودند و دلداری می دادند. با دل ما یار بودند. سلامتی و آزادی شان را از خداوند خواستارم.

اگر بخواهید خطاب به مردمی که صدای شما را می شنوند سخنی بگویید چیست؟

ما مادران کنار همدیگر هستیم. تا زمانی که ما زنده هستیم صدای ما خاموش نمی شود. مگر اینکه مرگ صدای ما را خاموش کند. این شعار نیست و همیشه هم گفتم فریاد من بلند است. مگر اینکه صدای من را خاموش کنند. چرا بچه های ما را کشتند؟ بچه های ما را آیا واقعا حق بود که ظهر روز عاشورا بزنند و بکشند؟ یا جوانانی که در این سه سال کشته شدند آیا اعتراض باید با گلوله کشته شود؟ بر فرض مثال به گفته این آقایان که گفتند بچه ات خلاف کرده و برای اعتراض آمده، در خیابان آیا نمی توانستند ببرند و زندانش کنند و دادگاهیش کنند؟

شما مادران شهدای دیگر را می بینید؟

ما مادران کنار همدیگر هستیم. دست به دست هم می دهیم و مثل یک دیوار محکم در کنار هم هستیم و با صدای بلند فریاد می زنیم. من صدای مصطفی ام من صدای ستارم. نه من تنها که همه س مادرها صدای همه ی فرزندانمان هستیم و هیچ وقت صدایمان خاموش نمی شود.

امیدوارم خدا به دلتان آرامش بدهد و همچنان همین قدر پر قدرت و سربلند و روسفید باشید. لحظه هایی که دلتان شکسته است برای زندانیان هم دعا کنید.

دل من همیشه گرفته است. این روزهای محرم هم که می شود نمی دانید دل من چه حالی دارد. یاد آن روزها می افتم و تمام آن خاطرات برای من زنده می شود. فقط می خواهم شما هم من را دعا کنید. همه ما را دعا کنید. ممنون از اینکه به یاد ما هستید. هر کدام شما و دوستانی که زنگ می زنید من خوشحال می شوم که به یاد ماهستید و ما را فراموش نکرده اید. از شما سپاسگزارم و درود و سلام من را خدمت همه برسانید و بدانید تا زمانی که زنده هستیم صدای ما خاموش نمی شود.
Balatarin

چهارگزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل خوستار تحقیق مستقل و بی طرفانه درخصوص مرگ ستار بهشتی و احتمال شکنجه وی شدند


کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران - گروهی از کارشناسان و گزارشگران ویژه حقوق بشر سازمان ملل خواستار تحقیق دولت ایران در خصوص مرگ ستار بهشتی در دوران بازداشت خود شدند. این گروه از دولت ایران خواستند که تحقیقات عمیق، مستقل و بی طرفانه ای را در خصوص مرگ این وبلاگ نویس به عمل آورد و به خصوص درباره اظهاراتی که درخصوص شکنجه وی در دوران بازداشت شده است تحقیق و نتیجه تحقیقات یاد شده را در معرض افکار عمومی قرار دهند.

در بیانیه مشترکی که گزارشگران یاد شده سازمان ملل منتشر کرده اند آمده است: « با اینکه گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، گزارشگرویژه اعدام، گزارشگر ویژه شکنجه و گزارشگر ویژه آزادی بیان از اقدامات قوه قضاییه برای تحقیق در خصوص مرگ در بازداشت آقای بهشتی استقبال می کنند، آنها خاطر نشان کردند که موارد دیگری از زندانیانی که در زندان جان خود را از دست داده اند به خاطر بدرفتاری یا شکنجه یا فقدان توجه پزشکی گزارش شده است.»

این بیانیه که نشانگر اهمیت موضوع مرگ ستار بهشتی در زندان و در زمانی که وی در بازداشت بوده است توسط گزارشگران ویژه سازمان ملل است، با توجه به محدودیت هایی که کمیساریای عالی حقوق بشر در خصوص طرح موضوعاتی از این دست به صورت عمومی و برای رسانه ها قائل است، از اهمیت این پرونده در نزد گزارشگران ویژه حقوق بشر سازمان ملل خبر می دهد. ستار بهشتی ۳۵ ساله وب لاگ نویسی که ۹ آبان دستگیر شد وبراساس گزارش ها در تاریخ ۱۶ آبان به خانواده اش اطلاع داده شده که جان خود را از دست داده است، در این بیانیه اشاره شده که شرایطی که به مرگ او منجر شد همچنان غیرشفاف است. به نوشته بیانیه گزارشگران سازمان ملل اظهارات مطرح شده در این زمینه این موضوع را مطرح می کند که ممکن است او تا حد مرگ در اثنای بازجویی شکنجه شده باشد.

احمدشهید  گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل درخصوص وضعیت حقوق بشر در ایران در این بیانیه گفته است: « باید هیچ مدارایی در خصوص شکنجه وجود نداشته باشد. این خیلی الزام آور است که کسانی که به صورت بالقوه در ارتکاب جنایات درگیر بوده اند مورد بازخواست قرار گیرند و در پیشگاه عدالت پاسخگو باشند و شکست در انجام چنین کاری ترویج فرهنگ مصونیت از مجازات خواهد بود.»

در این بیانیه با ابراز نگرانی عمیق نسبت به مرگ ستار بهشتی، احمدشهید تاکید کرده است که «مقامات ایرانی باید به اعضای خانواده های قربانیان این اطمینان را بدهند که راههای موثر برای پیگیری از جمله حق کامل جبران خسارت» را برایشان فراهم آورد.

کریستوف هینز، گزارشگر ویژۀ اعدامهای فراقضایی، شتابزده یا خودسرانه گفت: “وقتی شخصی درپی جراحاتی که در زمانی که در بازداشت حکومت به سر می برده بر او وارد شده میمیرد، فرضِ مسئولیت حکومت وجود دارد.”

گزارشگر ویژه در امور اعدام های فراقضایی و خودسرانه گفت: “جلوگیری از تکرار مرگ در زندان فقط میتواند از طریق تحقیق در خصوص ادعاهای شکنجه، منطبق بر موازین بین المللی حقوق بشر مانند اصول سازمان ملل متحد در مورد پیشگیری موثر و تحقیقات در خصوص اعدام های فرا قضایی، خودسرانه و شتابزده، و از طریق گامهای فوری برای مقابله با فرهنگ معافیت از مجازات که مشوق چنین جنایاتی است ، صورت بگیرد.”

خوان مندز، گزارشگر ویژه در امور شکنجه و سایر رفتارهای ظالمانه، غیر انسانی و تحقیرآمیز تاکید کرد که قوانین بین المللی حقوق بشر برای شکنجه ممنوعیت آشکار قائل شده است و از دولت ایران خواست تا “حصول اطمینان کند که پروندۀ تحقیق در خصوص هر یک از موارد ادعاشدۀ شکنجه و رفتار ظالمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز در بازداشتگاهها تشکیل شود و متخلفان برای رفتار خویش مورد پاسخگویی قرار گیرند.”

این گروه از کارشناسان مستقل سازمان ملل متحد همچنین از دولت ایران خواسته است تا روزنامه نگاران و وبلاگ نویسانی را که برخلاف مواد ۹ و ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی زندانی شده اند آزاد کند و از طریق اقدامات موثر قضایی خسارات واردآمده به آنان را جبران نماید.

فرانک لارو،گزارشگر ویژۀ ترویج و حفاظت از حق آزادی عقیده و بیان، در حالیکه به مقامات ایرانی گوشزد میکرد که منطبق با تعهدات بین المللی مسئول احترام گذاشتن به آزادی بیان هستند یادآور شد: “حکم های زندان سختی که متعاقب محاکماتی که در آن حق متهم برای دسترسی به محاکمه ای عادلانه تضمین نمیشود برای روزنامه نگاران و وبلاگرها صادر شده اند نمونۀ بارز شرایط وسیع تر محدودیت برای آزادی بیان و عقیده می باشند.”

کارشناسان حقوق بشر ایران را دعوت به “حصول اطمینان از تضمین آزادی های بیان و عقیدۀ رسانه های مستقل و اینکه روزنامه نگاران و وبلاگرها بتوانند بدون آزار و اذیت به انجام حرفه های خود بپردازند” نمود.
Balatarin

شنبه

دیدار اعضای خانواده های جانباختگان دهه ۶۰/۶۷ با احمد شهید در اسلو


اخبار روز - روز پنج شنبه ۲۲ نوامبر ۲۰۱۲ ساعت سه تن از اعضای خانواده های جانباختگان دهه ۶۰/۶۷ و مسئولین کمیته خاوران در نروژ با آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران، در هتلی در شهر اسلو دیدار و گفتگو کردند.   

در این جلسه خاطره معینی، حدیث بیرانوند و صمد بهادری طولابی از اعضای خانواده های جانباختگان دهه ۶۰/۶۷ و از مسئولین کمیته خاوران در نروژ برای ادای شهادت و شرح مشاهدات و توضیحات خود درمورد کشتار دهه شصت بویژه تابستان سال ۶۷ و همچنین توضیحاتی در مورد گلزار خاوران در این جلسه حضور یافتند.
نخست خاطره معینی از تلاشهای آقای احمد شهید برای فرصتی که به آنها داده شده تا بتوانند شکایت و مدارک خود را به وی تقدیم کنند ، تشکر کرد و همچنین از تلاشهای ایشان برای دستیابی به حقیقت و شنیدن صدای دادخواهی تمامی آنهایی که در طول سی و چند سال عمر جمهوری اسلامی مورد ظلم و ستم واقع شده اند، قدر دانی نمود .خاطره بدلیل اینکه سه تن ازاعضای خانواده اش در خاوران درخاک شدند و خود یکی از شاهدین بعد از کشتار تابستان ۶۷ در خاوران بود، درمورد گلزار خاوران توضیحاتی جامع و مستند به آقای احمد شهید ارائه داد واز وی تقاضا نمود در صورت سفرشان به ایران از گلزار خاوران دیدن نمایند و با خانواده های این جانباختگان در ایران دیدار کنند.
آقای صمد بهادری طولابی دیگرعضو فعال کمیته خاوران در نروژ، که خود فرزند جانباخته محمد حسن بهادری طولابی می باشد در باره فشارهای سیاسی و تهدیدهای هر روزه ماموران امنیتی علیه فرزندان جانباختگان در ایران به آقای احمد شهید گزارش داد و گفت فرزندان جانباختگان در معرض ظلم و ستمی تمام نشدنی از سوی جمهوری اسلامی قرار دارند و رژیم آنها را از همه امکانات و حقوق اجتماعی محروم کرده است. صمد به مواردی از قبیل رفتن به مدرسه، دانشگاه و کار در دوایر دولتی اشاره نمود. آقای احمد شهید پس از شنیدن صحبت های صمد بشدت متاثر 

شدند و گفته های صمد برایش تازه گی داشت و برای اولین بار بود که با فرزند یکی از اعدامیان سیاسی رو در رو گفتگو می کرد. 
صمد وضعیت وابستگی به افراد جانباخته و اعدامی را بخوبی ترسیم کرد و از آقای احمد شهید تقاضا نمود که در سفر احتمالی خود به ایران با دیگر اعضای خانواده جانباخته گان، بویژه فرزندان کشتار بیرحمانه دهه ۶۰ـ۶۷ ملاقات و دیدار نمایند. 
خانم حدیث بیرانوند دیگر عضو کمیته خاوران در نروژ و نیز از اعضای خانواده های کشتار دهه شصت و بویژه شصت و هفت که دایی و دو تن از شوهر خاله های وی همچنین تنی چند از وابستگان او درخاوران دفن شده اند در مورد وضعیت کنونی خاوران سخن گفت، وی اشاره کرد که چندین سال است که درب خاوران را به روی خانواده ها بسته اند و آنان را از حضور بر سر مزار عزیزانشان منع میکنند او همچنین به یورش و حمله غیر قانونی ماموران امنیتی به خانه های بازماندگان در هنگام برگزاری مراسم یادبود و اعمال خشونت علیه آنها اشاره کرد و گزارشاتی در مورد دستگیری و زندانی شدن آنها به اطلاع آقای احمد شهید و همراهان وی رساند. همچنین وی در مورد تخریب خاوران و از بین بردن آثار این جنایت هولناک و بزرگ توضیحاتی جامع ومستند به آقای احمد شهید ارائه داد. 
در ادامه آقای احمد شهید گزارشی کامل از فعالیت های خود در مورد نقض حقوق بشر و همچنین ملاقات با افرادی که بعنوان شاهد و یا اینکه بطور مستقیم مورد آزارو شکنجه قرار گرفته اند ارائه داد. آقای احمد شهید از آغاز به کار کمیسیونی حقیقت یاب با انگیزه مستند کردن تمامی اسناد و شواهد در مورد قتل عام دهه شصت بویژه تابستان ۶۷ خبر داد . که این موضوع بسیار برای صمد، خاطره و حدیث امیدوار کننده و مثبت بود. وی پیشنهاد داد که تمامی افرادی که شاکی جمهوری اسلامی در این زمینه و یا در زمینه های مشابه هستند باید بطور متمرکز و برنامه ریزی شده حرکت نمایند، تا نتیجه بهتر و سریعتری بدست آید .
در پایان صمد گواهی فوت پدرش که دلیل فوت ایشان در آن قید نشده است و همچنین قبض رسید پولی که مسئولان زندان اوین از پدربزرگ وی به عنوان هزینه گلوله هایی که رژیم برای اعدام پدرش استفاده کرده را که به زبان انگلیسی ترجمه شده بود،در اختیار احمد شهید قرار داد تا به عنوان سند از آن استفاده کند. 
اعضای کمیته خاوران در نروژ در این دیدار مجموعه کاملی از اسناد کشتار دهه ۶۰ بویژه اسناد گلزار خاوران را به همراه لیست۱۲ نفر از اعضای خانواده این ٣ نفر که در کشتارهای دهه ۶۰ اعدام شده بودند را در اختیار احمد شهید قرار دادند. علاوه بر این اسناد.به دلیل محدودیت زمانی هر سه نفر این افراد در زوایای مختلف طی سه نامه بطور جداگانه شکایتی به زبان انگلیسی علیه رهبران وسران جمهوری اسلامی بویژه شخص سید علی خامنه ای به عنوان رهبر وقت ویکی از عاملان اصلی کشتارهای دهه ۶۰ ـ۶۷   تنظیم نمودند و آن را در اختیار آقای احمد شهید قرار دادند تا ایشان شکایت آنها را از طریق سازمان ملل پیگیری نماید. بخش عمده این دیداربه عنوان سند فیلم برداری شد. 
در پایان این دیدار آقای احمد شهید اظهار نمود که در صورت موافقت رژیم جمهوری اسلامی با سفر وی به ایران حتما از خاوران دیدارخواهد نمود و با برخی از اعضای خانواده ها ی قربانیان دیدار خواهد کرد. قرار است در آینده ادامه این گفتگو بین شرکت کنندگان در این جلسه از طریق اسکایپ انجام پذیرد.
با امید به اینکه چنین دیدارهایی به کشف حقیقت و عاملی برای عدم تکرار جنایاتی ازاین دست در میهنمان گردد.

نروژ-اسُلو۲۲ نوامبر ۲۰۱۲
خاطره معینی، حدیث بیرانوند، صمد بهادری طولابی
کمیته خاوران - نروژ



Balatarin

کیوان گودرزی را فراموش نکنیم.



جاویدنام , مهندس کیوان گودرزی متولّد گیلانغرب فرزند عبّاس، دانشجوی رشتۀ ریاضی ورودی 1385 مقطع کارشناسی دانشگاه ایرانشهر از معترضین جنبش آزادی خواهی مردم و عضو انجمن اسلامی این دانشگاه روز یکشنبه 29 اردیبهشت ماه 1389 زیر شکنجۀ جنایتکاران حکومت به قتل رسید.
جسد وی روز سه شنبه ۳۱ فروردین ماه در حالی که مچ دست و پایش با برق سوزانده شده بود، زیر ۲ تا گوشش با متّه سوراخ شده بود و سرش کاملا له شده بود، در کنار دکل مخابراتیِ پشت آشپزخانۀ دانشگاه پیدا شد.
مسئولین این دانشگاه ابتدا اعلام کردند "این جسد متعلق به کارگری است که بعلّت برق گرفتگی فوت شده"؛ ولی به محض احراز هویت وی توسط دانشجویان، اعلام کردند علّت مرگِ این دانشجو خودکشی بوده و اجازۀ برگزاری مراسم نیز توسط نمایندۀ رهبری در آن دانشگاه داده نشد.
لازم به ذکر است خانوادۀ این دانشجوی جوان به شدّت از سوی مأمورین وزارت اطّلاعات تحت فشار قرار گرفته اند و تهدید شده اند تا مرگ وی را خودکشی اعلام نمایند. در اعتراض به این مسئله، و همچنین اظهارنظرهای غیرمنطقیِ مسئولین دانشگاه،دانشجویانِ آن دانشگاه، روز سه شنبه را در اعتصاب به سر برده و به کلاس های درس نرفتند و شامگاهِ سه شنبه نیز، دختران دانشجو، علی رغم هشدارهای مسئولان دانشگاه مبنی بر عدم برپایی مراسم سوگواری، اقدام به نصب پارچه های سیاه در خوابگاه نموده و همچنین در محل قتل او تجمع کرده و شمع روشن نمودند. 
عده ای نیز به سوگواری پرداختند. 
روز پنج شنبه 2 اردیبهشت 1389 مردم گیلانغرب در مراسم تدفین این جاویدنام با وجود جوّ سنگین امنیّتی حاکم و حضور نیروهای رژیم، حضور گسترده ای به هم رساندند و جسد او در مزار شهدای گيلانغرب به خاك سپردند. 
یکی از دوستان نزدیک زنده یاد کیوان گودرزی به خبرگزاری ها اطّلاع داده که شب قبل از کشته شدنش، کیوان به منزل پسر عمویِ خود تلفن زده و با نگرانی اعلام می کند مرا تهدید به مرگ کرده اند و احتمالا مرا خواهند کشت و شاید هرگز مرا نبینید و فرصت حرف زدن هم ندارم...

چند دقیقه بعد به دامادِ خانواده شان (به اسم شاپور) تلفن کرده و ضمن اینکه اظهار می دارد کار مهمی دارم، در پاسخ اصرارِ دامادشان، چیزی نمی گوید و در حالی که با استرس فراوان که ناشی ازترس و دلهره و تهدید بوده، می گوید تا بیست دقیقه دیگر خودم تماس خواهم گرفت... 
و از آن لحظه به بعد هرگز تلفنش پاسخ نداد..."
Balatarin

Film Portrait - Nasrin Sotoudeh - Martin Ennals Award 2012

Balatarin

دکتر نایب هاشم در سومین روز اعتصاب غذا: رفتار با خانم ستوده مصداق شکنجه است


بنا بر گزارشات رسیده به “کمپین صلح فعالان در تبعید” ؛ آقای دکتر حسن نایب هاشم از فعالین شاخص حقوق بشر در ایران ؛ در اعتراض به وضعیت وکیل زندانی ؛ خانم نسرین ستوده و در حمایت از ایشان ؛ در سومین روز اعتصاب غذای خود به سر می برند


:در همین رابطه دکتر نایب هاشم در صفحه فیس بوکشان نوشتند

روز سوم اعتصاب غذایم با خواست پایان یافتن هر چه زودتر اعتصاب غذای نسرین ستوده که امروز سی و هشتمین روز آن نیز به پایان رسید، در بیخبری از وی گذشت.

سه روز از زمانی که رضا خندان همسر مهربان او نوشته است که او در آخرین دیدار 43 کیلوگرم بوده است می گذرد.

من بنا بر تجربه اعتصاب غذاهای قبلی ام، در ده روز اول حدودا روزانه نیم کیلو، در ده روز دوم حدودا روزانه 400 گرم و در ده روز سوم و چهارم حدودا روزانه 350 گرم کم کرده ام و تجربه بیش از 39 روز اعتصاب غذا را نداشته ام.

با این حساب نسرین باید اکنون حدودا 42 کیلوگرم وزن داشته باشد و در مرحله ای بسیار خطرناک قرار گرفته است.

زمان بر کسی که در اعتصاب غذاست با سرعت بسیار بیشتری می گذرد. کاش نسرین بتواند هر چه زودتر با نزدیک ترین عزيزانش دیدار داشته باشد

پوستر تقدیری است توسط بچه های ایران از این اقدام عملگرایانه این فعال حقوق بشر

Balatarin

شرق الاوسط: در هر اتفاقی به دنبال رژيم تهران بگرديد



میز خبری ایران - روزنامه فرامنطقه ای شرق الاوسط در گزارشی در باره بحران غزه و حمایت جمهوری اسلامی از گروههای افراطی نوشت، رفتار رژيم تهران بر اساس تجارت با بحران و داد و ستد پاياپای با آن است که در این حکومت فلسفه ای غالب و مسلط دارد و در کليه دستگاههای آن معمول است. 
این روزنامه نوشت، رژیم تهران آتش تنش و فتنه انگیزی را در منطقه شعله ور می کند. حکومتی که گروه های بنيادگرا را تامين مالی و تسليحاتی و آموزشی کرده تا از آنها به عنوان برگی بر سر ميز معامله استفاده کند.
شرق الاوسط نوشت، رژيم تهران نقشی مخرب در منطقه بازی می کند. در هر اتفاقی به دنبال رژيم تهران بگرديد. هدف آنها از ايجاد تنش این است که در معادلات بين المللی به بازی گرفته شوند. 

Balatarin

گرفتن رضایت اجباری از خانواده ستار بهشتی توسط ماموران امنیتی


ایران گلوبال - گوهر عشقی در واکنش به برخی اظهارنظرهای مطرح شده توسط مسوولین در خصوص اینکه مرگ ستاربهشتی به دلایل طبیعی و یا بیماری او بوده است به کمپین گفت:«من اصلا این حرف را قبول نمی کنم. ستار ۳۵ سالش بود و سالم. نه بیماری قلبی داشت که می گویند قلبش گرفته است و نه هیچ مشکل دیگری داشت. سه شنبه ای بچه ام را بردند سه شنبه هفته بعدش گفتند بیا و جنازه اش را بگیر. آخر من چطور می توانم باور کنم که مرگ او طبیعی بوده است.»
***
گرفتن رضایت اجباری از خانواده ستار بهشتی توسط ماموران امنیتی واظهارات مادر وی: «از آقای لاریجانی می خواهم به من وقت ملاقات حضوری بدهد»
یک منبع نزدیک به خانواده ستار بهشتی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت علیرغم قول پیگیری مسوولان برای معرفی افرادی که در جریان بازجویی این وب لاگ نویس موجب مرگ او شده اند، چند روز پس از دفن ستار ماموران امنیتی مادر او را به دفترخانه ای برده اند و از آنها رضایت کتبی گرفته اند. وی به کمپین گفت: «می خواهند بازجویان را با این کار و همچنین اعلامیه پزشکی قانونی از مجازات رهایی بخشند.»
گوهرعشقی مادرستاربهشتی درمصاحبه ای با کمپین از صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه درخواست کرد که به او اجازه بدهد با او ملاقات حضوری داشته باشد و در خصوص پیگیری مرگ فرزندنش با او صحبت کند: «من از آقای لاریجانی و دادستان تهران تقاضا دارم که اجازه ملاقات به من بدهند تا بتوانم مستقیم با آنها درباره مرگ پسرم صحبت کنم. من یک مادر داغدیده هستم، از آنها خواهش می کنم که به من یک وقت ملاقات بدهند. من نمی خواهم که ستار دیگری ساخته شود، از تمام مسولان تمنا می کنم که پیگیر مرگ بچه ام باشند و از خونش نگذرند… من هیچ چیز نمی خواهم جز اینکه مسولان قاتلان پسرم مجازات شوند.»
گوهر عشقی در واکنش به برخی اظهارنظرهای مطرح شده توسط مسوولین در خصوص اینکه مرگ ستاربهشتی به دلایل طبیعی و یا بیماری او بوده است به کمپین گفت:«من اصلا این حرف را قبول نمی کنم. ستار ۳۵ سالش بود و سالم. نه بیماری قلبی داشت که می گویند قلبش گرفته است و نه هیچ مشکل دیگری داشت. سه شنبه ای بچه ام را بردند سه شنبه هفته بعدش گفتند بیا و جنازه اش را بگیر. آخر من چطور می توانم باور کنم که مرگ او طبیعی بوده است.»
گوهر عشقی با اظهار اینکه او حتی اجازه دیدن فرزندش را برای آخرین بار نداشته است، گفت: «اگر به مرگ طبیعی مرده بود چرا به ما اجازه ندادند که خودمان بشوریمش، خودمان همه مراسم دفن و کفنش را انجام دهیم. چرا دخترم را تهدید کردند و بهش گفتند اگر به خودت رحم نمی کنی حداقل به بچه ۶ ماهه ات رحم کن؟ چرا نگذاشتند من برای آخرین بار صورت پسرم را ببینم. یکی از نزدیکان مان فقط توانست ستار را ببیند که می گفت کفنش در قسمت پایین پاهایش خونی و بدنش کبود بوده است.»
گوهرعشقی با اعتراض به جوابیه پزشک قانونی گفت:« من می خواهم به پزشکانی که نوشته اند ستار به مرگ طبیعی مرده است، بگویم فقط روز قیامت را در نظر داشته باشید. آنها دروغ می گویند و من حرف هایشان را اصلا قبول ندارم.» مادر ستار بهشتی با اظهار اینکه برای مصاحبه با رسانه ها تهدید می شود به کمپین گفت:« به من می گویند مصاحبه نکن. من هم می گویم که دیگر از هیچ چیز نمی ترسم. من ازخون بچه ام نمی گذارم.می گویم آنقدر مصاحبه می کنم تا بالاخره جواب بگیرم.»
گوهر عشقی در پاسخ به اینکه آیا به دفن سریع پسرش رضایت داده و آیا اعتراضی به ندیدن جنازه پسرش نداشته است گفت:« همه چیز سریع اتفاق افتاد. همه کارها را ماموران انجام دادند، حتی زیر جنازه را هم ماموران گرفته بودند و فقط من و دخترم لااله الله را می گفتیم. به ما اجازه هیچ کاری را ندادند. بهشان التماس کردم که بگذارند برای آخرین بار پسرم را ببینم اما قبول نکردند. گفتند فقط جنازه در قبر باز می شود. من اصلا پسرم را برای آخرین بار ندیدم. کل نماز خواندن و دفن کردن نیم ساعت طول کشید.»
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی خطاب به مسولانی که تا به حال پیگیر مرگ فرزندش بودند، گفت:« من از تمام مسولانی که دنبال پرونده پسرم بودند تشکر می کنم و می خواهم تا روشن شدن قضیه تلاش کنند.» خانم عشقی در پایان در حالیکه به شدت متاثر بود، خطاب به ستار بهشتی گفت:«راضی ام ازت، خدا راضی ازت باشد. افتخار می کنم که مادرش هستم، شیرم را حلالش می کنم.»
درتاریخ پنج شنبه ۲ آذر، دادستانی تهران با انتشار بیانیه ای درخصوص گزارش پزشکی قانونی تصریح کرد که محتمل ترین علت منجر به فوت می تواند پدیده شوک باشد اما در خصوص آن توضیحات بیشتری ارائه نکرد. در این بیانیه آمده است:‌« در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۹۱ نظریه بخش سم‌شناسی و آسیب‌شناسی پزشکی قانونی واصل شد که طی آن وجود هرگونه دارو یا سم در بدن متوفی منفی اعلام گردید. در نظر ۲۴/۸/۱۳۹۱ اعلام گردیده است در معاینه ظاهری بعمل آمده چند مورد کبودی در حال جذب در تنه و اندام تحتانی و سائیدگی در قدام ساق چپ مشاهده گردیده و اعلام علت فوت به انجام تحقیقات قضایی منوط گردید. در آخرین نظریه کمیسیون پزشکی ۷ نفره (پزشکان متخصص پزشکی قانونی) که به تاریخ ۳۰/۸/۱۳۹۱ صادر گردیده، آمده است: «در حال حاضر با توجه به بررسیهای انجام شده و با اطلاعات موجود، تعیین علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نبوده، اما نظر به این‌که در معاینه‌ی جسد و بررسی‌های تکمیلی هیچ‌گونه دلایل و شواهدی از بیماری منجر به فوت احراز نگردیده است، محتمل‌ترین علت منجر به فوت می‌تواند پدیده‌ی شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشارهای شدید روانی، این عوامل می‌تواند عامل شوک مذکور باشد».
Balatarin

گسترش همکاری شرکت سوئدی اریکسون با مخابرات ایران


دانشجو نیوز - شرکت سوئدی اریکسون با ادامه همکاری خود با بزرگترین اپراتور موبایل ایران، قصد گسترش شبکه مخابرات ایران را دارد. اریکسون در سال‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ با نهادهای امنیتی ایران همکاری داشته است.

در شرایطی که بسیاری شرکت‌های غربی همکاری‌های تجاری خود با ایران را به دلیل تحریم‌های شدید مالی و اقتصادی قطع کرده‌اند، شرکت سوئدی اریکسون همکاری‌های خود با شرکت‌های مخابراتی جمهوری اسلامی را گسترش می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، شرکت اریکسون که بزرگترین سازنده تجهیزات شبکه موبایل است، در یک سند داخلی خود ارتباطات را "خدمات پایه‌ای بشردوستانه" خوانده است. ولی گروه‌های فعال حقوق بشر ایرانی می‌گویند که رژیم ایران از شبکه تلفن موبایل برای پیگرد، ردیابی و شنود مخالفان سیاسی خود استفاده کرده است.

اگرچه تجهیزات استاندارد مخابرات شامل تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران نشده‌اند، ولی چهار شرکت بزرگ تولیدکننده‌ی این تجهیزات، ازجمله اریکسون، ادعا کرده بودند که از سطح معاملات خود با ایران خواهند کاست. آنها گفته بودند به دنبال انعقاد قراردادهای جدید با ایران نیستند، ولی به قراردادهای کنونی خود پایبند خواهند ماند.

فردریک هالستان، از سخنگویان اریکسون تأیید کرده است که این شرکت هم‌اکنون بر روی گسترش یک پروژه برای "شرکت ارتباطات موبایل ایران" (MCCI) کار می‌کند. وی افزود که این پروژه مرحله پنجم از قراردادی است که در سال ۲۰۰۸ منعقد شده است.

هالستان می‌گوید: «ما قرارداد خود با "شرکت ارتباطات موبایل ایران" را گسترش نداده‌ایم و طرحی برای آن نیز نداریم.» به‌رغم تحریم‌های بین‌المللی، اریکسون متعهد شده است تا سال ۲۰۲۱ به همکاری با شبکه موبایل ایران ادامه دهد.
بر اساس یک گزارش وال استریت ژورنال در اکتبر ۲۰۱۱، پس از نوکیا زیمنس، پای کمپانی چینی هوآوی، شرکت سوئدی اریکسون، یک شرکت بریتانیایی و یک کمپانی ایرلندی نیز به جریان سرکوب مخالفان حکومت ایران در رویدادهای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ ایران کشیده شد. ابتدا روزنامه وال استریت ژورنال در گزارشی کاوشگرانه از همکاری شرکت چینی هوآوی با حکومت ایران در سرکوب مخالفان پرده برداشت.

همکاری اریکسون با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران

وال استریت ژورنال در آخرین شماره‌های ماه اکتبر ۲۰۱۱ خود نوشت: «کمپانی هوآوی، با امضای قراردادی بزرگ با اپراتور همراه اول، مسئولیت طراحی و پیاده‌سازی تجهیزات شنود و رهگیری تلفن‌های همراه را بر عهده گرفته است. ظاهرا این کمپانی قرار است سرویس مشابهی را هم به اپراتور ایرانسل ارائه کند».

چند روزی پس از انتشار این گزارش، خبرگزاری بلومبرگ نیز از همکاری شرکت مشهور اریکسون با سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی ایران پرده برداشت. بلومبرگ همچنین از دو شرکت بریتانیایی و ایرلندی دیگر نیز نام برده و نوشته است: «بر اساس بیش از صد سند و مصاحبه با ده‌ها مهندس و مدیر درگیر، شرکت‌های اریکسون (Ericsson) در استکهلم، Creativity Software از بریتانیا و Adaptive Mobile Security از ایرلند در دو سال گذشته امکاناتی را یا بازاریابی کرده یا در اختیار ارگان‌های قضایی و سازمان‌های امنیتی ایران گذاشته‌اند.»

بر اساس این گزارش، شرکت اریکسون و Creativity Software فناوری‌ای را که ویژه ارگان‌های امنیتی است در اختیار آنها گذاشته‌اند، از جمله ردیابی مکانی از طریق تلفن همراه. اریکسون پیشنهاد فروش این فناوری را  در ابتدای سال ۲۰۰۹ به ایران داده بود و Creativity نیز یک سیستم آن را در سال جاری به ایران فروخته است.

شرکت اریکسون تایید کرده که در سه ماهه آخر سال ۲۰۰۹، یعنی در ماه‌های آبان، آذر و دی ماه ۱۳۸۸ و زمان اوج جنبش اعتراضی مردم ایران، تجهیزات ردیابی تلفن همراه را به ایرانسل، دومین اپراتور بزرگ شبکه تلفن همراه ایران فروخته است.

یک کارمند سابق اریکسون می‌گوید که در اواخر سال ۲۰۰۹ ماموران امنیتی ایران شبی نیاز به ردیابی کسی داشتند. به او شبانه تلفن شد و او را به دفتر خواستند تا مشکلی را روی سیستم ردیابی اریکسون برطرف سازد.

در ابتدای سال ۲۰۱۱ نیز، شرکت Creativity Software سیستمی را برای ردیابی و تحت نظر گرفتن تلفن همراه در اختیار ارگان‌های امنیتی ایران گذاشت. این را سه نفر از کسانی که در جریان این معامله بوده‌اند، می‌گویند. با این سیستم پلیس می‌تواند فرد مورد مراقبت را هر ۱۵ ثانیه ردیابی کرده و جایگاه او را روی نقشه شهر شناسایی کند.  این شرکت بریتانیایی تایید کرده که ایرانسل یکی از مشتریانش است.

Balatarin

درخواست مادر ابوالفضل عابدینی: وثیقه را کم کنید


دانشجو نیوز - مادر ابوالفضل عابدینی با اظهار نگرانی از وضعیت فرزندش که اکنون در قرنطینه زندان اوین و در اعتصاب غذا به سر می برد، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:«هفته گذشته ابوالفضل به من زنگ زد و گفت که اهواز است، نمی دانم کجا بود اما زندان نبود، گفت که حالش خوب است و دوباره دارند او را به تهران بر می گردانند اما از آن روز دیگر هیچ خبری از او ندارم. از سایت ها فقط در موردش می خوانم. نه از حال بچه ام خبری دارم و نه می توانم مبلغی که قبلا برای وثیقه مرخصی اش اعلام کرده بودند تهیه کنم. این وضعیت من است.»

ساره عیوضی خطاب به مسولان گفت:« خواهش می کنم مسولان مقداری عطوفت نشان دهند و این وثیقه سنگین را سبک تر کنند در حدی که ما بتوانیم از عهده اش بربیایم. من هر بار از اینجا تا تهران برای ملاقاتش می روم ۴۰ هزار تومان خرجم می شود که برای من زیاد است حالا چطور می توانم این مبلغ وثیقه را جور کنم.»

ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگاری که به ۱۱ سال حبس محکوم شده است روز پنجشنبه ۲۵ آبان ماه به طور ناگهانی از زندان اوین به زندان اهواز منتقل شد و مجددا روز جمعه ۲۶ آبان ماه با دستور دادستان تهران دوباره به زندان اوین برگردانده شد. به گزارش سایت کلمه او به محض ورود به زندان اوین به بخش قرنطینه این زندان منتقل شده است. دلیل اینکه او هنوز به بند عمومی منتقل نشده نامعلوم است. همچنین این زندانی در اعتراض به این رفتارها دست به اعتصاب غذای تر زده بود که شنیده می شود اعتصابش را امروز شکسته است.

گفته می شود که ابوالفضل عابدینی، زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین به دلیل اینکه به عنوان شاهد مقابل بازپرس ویژه قتل ستار بهشتی حاضر شده و در مورد وضعیت و نامه ستار بهشتی شهادت داده بود، پنجشنبه بدون اطلاع قبلی به زندان اهواز تبعید شد. به دنبال این انتقال ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به انتقال ابوالفضل عابدینی از زندان اوین اعتراض کردند. از جمله زندانیان سیاسی که این نامه را امضا کردند می توان به عبدالفتاح سلطانی، محمد علی دادخواه و محمد سیف زاده اشاره کرد که هر سه وکیل عضو کانون مدافعان حقوق بش هستند که اکنون در اوین به سر می برند.

خانم عیوضی با اظهار اینکه بسیار خوشحال است فرزندش به زندان اهواز منتقل نشده است به کمپین گفت:« خدا را شکر که ابوالفضل دوباره به زندان اوین برگشت چون اگر به زندان اهواز می رفت دیگر از نظر جانی امنیتی نداشت. ابوالفضل مخالف سر سخت تجزیه طلبان خوزستان است و به دلیل جو سیاسی که در خوزستان هست و زندانیانی که به جرم عقاید تجزیه طلبی در زندان اهواز هستند ابوالفضل اگر به آنجا می رفت معلوم نبود چه بلایی سرش می آمد.»

مادر ابوالفضل عابدینی با اظهار اینکه هیچ خبری از فرزندش از روز پنجشنبه ندارد، گفت:« من پایم شکسته و در خوزستان هستم. از دو ماه پیش که به زندان اوین برای ملاقات رفتم دیگر ابوالفضل را ندیده ام. اگر به اوین هم تماس بگیرم که به من جواب درستی نمی دهند.»

مادر این زندانی می گوید که چندی پیش با مرخصی فرزندش پس از سه سال حبس با قرار وثیقه ۹۰۰ میلیون تومان موافقت شده است اما آنها قادر به تهیه این مبلغ وثیقه نیستند.

خانم عیوضی با اظهار اینکه برای آنها مقدور نیست این مبلغ وثیقه را تهیه کنند، گفت:«من مستاجرهستیم. در وضعیت مالی نیستم که بتوانم ۹۰۰ میلیون وثیقه بدهم ولی می خواهم چند روزی هم پسرم را پیش خودم داشته باشم. اگر من ۹۰۰ میلیون داشتم می توانستم بچه ام را بیرون بیاورم، الان پیشم بود به جای اینکه در اعتصاب باشد.»

ساره عیوضی خطاب به مسولان گفت:« خواهش می کنم مسولان مقداری عطوفت نشان دهند و این وثیقه سنگین را سبک تر کنند در حدی که ما بتوانیم از عهده اش بربیایم. من هر بار از اینجا تا تهران برای ملاقاتش می روم ۴۰ هزار تومان خرجم می شود که برای من زیاد است حالا چطور می توانم این مبلغ وثیقه را جور کنم.»

در نامه ای که به امضای ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به انتقال ابوالفضل عابدینی رسیده بود و وب سایت کلمه آن را منتشر کرده، آمده است که بازپرس شهریاری از دادسرای جنایی تهران در روز سه شنبه ۲۳/۸/۹۱ برای تحقیق به زندان اوین آمد و از تعدادی از افراد بند ۳۵۰ در مورد آن مرحوم سوالاتی کرد. آنها در این نامه نوشته اند: “در زمان صحبت با بازپرس شهریاری، آقای عابدینی به ایشان گفته بود اطلاعاتی که می‌دهم باعث برخورد با من نشود و مشابه آنچه در کهریزک رخ داد، جای شاهد و مجرم را عوض نکنند که بازپرس یاد شده نیز در این زمینه به وی اطمینان داد بود.”

ابوالفضل عابدینی، عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و روزنامه نگار در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ بازداشت شد. او در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۸۹ به اتهام ارتباط با دول متخاصم، تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه و عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ۱۱ سال حبس محکوم شد. وی هم اکنون در زندان اوین به سر می برد.
Balatarin

وضعیت حاد جسمی زندانی سیاسی تبعیدی در زندان زاهدان


بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، وضعیت حاد جسمی زندانی سیاسی ایرج محمدی و عدم درمان عمدی وی بدستور بازجویان وزارت اطلاعات ولی فقیه آخوند علی خامنه ای.
زندانی سیاسی ایرج محمدی مدتها است که از عفونت حاد کلیوی و دردهای طاقت فرسا رنج می برد و همراه با ادرار خون دفع می شود.این مسئله توسط بهداری زندان که فاقد حداقل امکانات درمانی است تأیید شده است  و از مسئولین زندان خواسته شده  که وی باید هر چه سریعتر مورد درمان فوری قرار گیرد در غیر اینصورت عفونت به خون وی سرایت خواهد کرد و جان وی را در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.این بیماری در اثر شکنجه های وحشیانه بازجویان وزارت اطلاعات که بیش از ۷ ماه در سلولهای انفرادی علیه بکار برده شد می باشد.
بهداری زندان به زندانی سیاسی ایرج محمدی گفته است که ما امکان بستری کردن و داروهای لازم برای درمان شما را نداریم.
ممانعت ازدرمان این زندانی سیاسی به دستور بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان ارومیه فردی به نام نوروزی  صورت می گیرد
زندانی سیاسی ایرج محمدی مدتی پیش بدستور بازجویان وزارت اطلاعات از زندان ارومیه به زندان مرکزی زاهدان تبعید گردید.در حال حاضر این زندانی سیاسی در کنار مجرمین عادی و خطرناک قرار داده شده است و تابه حال چند بارعوامل اطلاعات زندان به وی یورش بردند و وی را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.
از طرفی دیگر وضعیت غذایی زندان به لحاظ کمی و کیفی شدیدا کاهش یافته است و زندانیان با سوء تغذیه  و گرسنگی  مفرط مواجه هستند .


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، حاد شدن وضعیت جسمی و عدم درمان این زندانی سیاسی که جان وی را در معرض خطر جدی قرار داده است را محکوم می کند و ازکمیسر عالی وگزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستارارجاع پرونده جنایت علیه بشر ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به مراچع بین المللی قضایی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
اول  آذر ۱۳۹۱برابر با ۲۱ نوامبر ۲۰۱۲
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
Balatarin

موج جدید فعالیت افسران جنگ نرم در شبکه های اجتماعی


کلمه - سایت بازتاب خبر از موج جدید فعالیت افسران هفت هزار تومانی جنگ نرم در فضای مجازی داده و اقدام آنان را ناشیانه خوانده است.

در این نوشته با انتقاد از عملکرد افسران جنگ نرم، آمده است: فاش شدن هویت تعدادی از این طیف، باعث شده است تا فعالان اپوزیسیون نسبت به آنها هشیار باشند و در حفظ اطلاعات مهارت بیشتری کسب کنند.

این سایت خبری نوشته است: موج جدید فعالیت در جبهه نرم که بعد از موج اول که با به کارگیری افراد واقعی با ساعتی هفت هزار تومان در جهت فعالیت اینترنتی علیه معترضان بود، استفاده شده است و همان گونه که موج اول به دلیل ناکارآمدی و ضعف فنی و حرفه ای فعالان و افسران جنگ نرم چندان موفق نشد، این موج نیز با ناشیگری و افراط، احتمالا نتیجه مشابهی خواهد داشت.

پس از آنکه فعالیت برخی از سربازان جنگ نرم در فضای مجازی اشکار شد، اخیرا موجی از کشف افرادی که به عنوان برادر در شبکه های اجتماعی معرفی می شوند، ایجاد شده است.

بازتاب نوشته است: تعدادی از کاربران فیس بوک، توئیتر و شبکه اجتماعی گوگل اخیرا فهرستهایی از افراد را معرفی می کنند که اصطلاحا از آنها به عنوان برادر یاد می شود.

این افراد، عموما با هویت پنهان یا جعلی، اقدام به فعالیت در فضای مجازی کرده و صفحاتی را در جهت اعتراض، براندازی و تخریب مسئولان کشور ایجاد کرده بودند تا بتوانند با جلب اعتماد عناصر فعال در جریان سبز، به هویت، مشخصات و اطلاعات آنها دست پیدا کنند.

اگرچه استفاده از پوشش، یکی از اصول اولیه جمع آوری اطلاعات پنهان در فعالیت سرویسهای اطلاعاتی محسوب می شود، اما افراط در استفاده از عناصر پوششی می تواند نتیجه ای مشابه وضعیت فعلی را رقم بزند.

تعداد زیاد این افراد در فضای مجازی، موجب شده است عملا بخش مهمی از فعالیتهای اپوزیسیون با این حضور رونق بگیرد و از سوی دیگر، استفاده این گروه از اطلاعات و امکانات غیر قابل دسترسی توسط سایرین که با هدف جلب توجه و رونق گرفتن فعالیت آنها انجام می شود، مزید برعلت شده است.

از سوی دیگر، نوع ادبیات و عملکرد مورد استفاده برخی از این برادارن در توهین به امام خمینی و رهبر انقلاب در کنار حمله به ارکان نظام و همچنین دامن زدن به موضوعات کلیدی اپوزیسیون، نظیر تحریم انتخابات، بر ابعاد منفی حرکتهای این برداران افزوده است.

از سوی دیگر، فاش شدن هویت تعدادی از این طیف، باعث شده است تا فعالان اپوزیسیون نسبت به آنها هشیار باشند و در حفظ اطلاعات مهارت بیشتری کسب کنند.

از این رو به نظر می رسد موج جدید فعالیت در جبهه نرم که بعد از موج اول که با به کارگیری افراد واقعی با ساعتی هفت هزار تومان در جهت فعالیت اینترنتی علیه معترضان بود، استفاده شده است و همان گونه که موج اول به دلیل ناکارآمدی و ضعف فنی و حرفه ای فعالان و افسران جنگ نرم چندان موفق نشد، این موج نیز با ناشیگری و افراط، احتمالا نتیجه مشابهی خواهد داشت.

در عین حال به نظر می رسد فعالان فضای مجازی که با هویت واقعی، طبیعی و داوطلبانه و نیز با بیان نرم و منطقی، دیدگاه های خود را به اشتراک می گذارند، موفقیت بیشتری خواهند داشت.
Balatarin